اسمش ديوار شيشه اي ذهن بود , داستان از اين قراره كه يه روز يه دانشمند آزمايش جالبي انجام ميده يه اكواريم شيشه اي مي سازه اون رو با يه ديوار شيشه اي به دو قسمت مي كنه تو يه قسمت يه ماهي بزرگتر انداخت و تو قسمت ديگه يه ماهي كوچيكتر كه غذاي مورد علاقه ي ماهي بزرگتر بود , ماهي كوچيكه تنها چيزي بود كه ماهي بزرگه مي تونست بخوره و دانشمند به اون غذاي ديگه اي نمي داد .... اون براي خوردن ماهي كوچيكه بارها به طرفش حمله كرد اما هر با ر به يه ديوار مي خورد بالاخره بعد از يه مدت از حمله به ماهي كوچيك منصرف شد اون باور كرده بود كه رفتن به اون طرف اكواريم و خوردن ماهي كوچيكه غير ممكنه
۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه
ديوار شيشه اي ذهن
اسمش ديوار شيشه اي ذهن بود , داستان از اين قراره كه يه روز يه دانشمند آزمايش جالبي انجام ميده يه اكواريم شيشه اي مي سازه اون رو با يه ديوار شيشه اي به دو قسمت مي كنه تو يه قسمت يه ماهي بزرگتر انداخت و تو قسمت ديگه يه ماهي كوچيكتر كه غذاي مورد علاقه ي ماهي بزرگتر بود , ماهي كوچيكه تنها چيزي بود كه ماهي بزرگه مي تونست بخوره و دانشمند به اون غذاي ديگه اي نمي داد .... اون براي خوردن ماهي كوچيكه بارها به طرفش حمله كرد اما هر با ر به يه ديوار مي خورد بالاخره بعد از يه مدت از حمله به ماهي كوچيك منصرف شد اون باور كرده بود كه رفتن به اون طرف اكواريم و خوردن ماهي كوچيكه غير ممكنه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرتان در مورد این مطلب بنویسید