۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

تفرقه يا راهي بسوي آگاهي؟





دوستي ناشناس در نقد مطلب ” ما استاندار و مديركل نمي‌خواهيم ” متذكر شده بودند كه راه اشتباهي در پيش گرفته‌ام كه تفرقه ايجاد مي‌كند. تا كي ما بايد چشم بروي واقعيتها ببنديم و با ايجاد هراسها و حساسيتهاي كاذب مانع از پذيرش حقايق شويم ؟ مگر جز اين است كه سالها خود ما عامل تفرقه در جامعه خود بوده‌ايم و اسباب تفرقه را بدست مخالفان داده‌ايم؟ چه كساني جامعه بلوچ را به ملا و تحصيلكرده

، سرحدي و مكراني و فلان طايفه تقسيم كردند؟ چه كساني جامعه اهل سنت را به مودودي و حنفي و سلفي و … تقسيم كردند؟ مگر تا همين اواخر دگرانديشان با انگ مودوديت و … تخريب نمي‌شدند و حتي كتك نمي‌خوردند؟ چه كساني آنانرا تخريب كرده و كتك مي‌زدند؟

چرا تا كسي ما را به نقد مي‌كشد يا از تفكر ما خوشش نمي‌آيد به جاي گفتمان و متقاعد كردن وي ، او را متهم كرده و تلاش مي‌كنيم با هزار و يك انگ و برچسب منتقد را از صحنه حذف كنيم؟ تا زمانيكه تفكر حذف و تخريب از جامعه ما رخت برنبندد و مشكلات خود را از درون ريشه‌يابي و حل نكنيم سرنوشت بهتري در انتظارمان نخواهد بود. از ديگران گلايه‌منديم كه چرا ما را به شيعه و سني و بلوچ و زابلي تقسيم‌ كرده‌اند از خودمان چرا گلايه نمي‌كنيم كه چرا بين برادران و خواهرانمان ديوار كشيده‌ايم و روزبروز مرزبنديهايمان بيشتر مي‌شود.

كم پيش نيامده است كه منتقدان را با انگ اطلاعاتي و مودودي و حتي كمونيست از ميدان خارج كرده‌ايم بي‌آنكه ذره‌اي علم و آگاهي نسبت به تهمتهايمان داشته باشيم و حتي اگر چنين برچسبي صحت هم داشته باشد به گرايش و تفكر طرف مقابل احترام بگذاريم و آنجا كه علتي براي مخالفت با او و يا طرز عملكردش داريم با منطق بيان كنيم.

چنان مدعي دين و مذهب هستيم كه گويي كسي زودتر از ما به بهشت وارد نمي‌شود و گاه به مرحله‌اي از خودباوري و غرور مي‌رسيم كه فكر مي‌كنيم جز ما كسي را به بهشت راه نمي‌دهند و آنوقت تهمت زدن و غيبت كردن كه از زنا بدتر شمرده شده‌اند در جامعه ما يك رسم عادي تلقي مي‌شوند و بدون آنها روزگارمان بخوبي نمي‌گذرد. در تاريخ مي‌خوانيم زمانيكه فردي براي نخستين بار وارد مسجد پيامبر مي‌شد از حاظران پرسش مي‌كرد كه كدام يك از شما پيامبر است؟ جايگاه پيامبر ، نحوه نشستن و لباس او با ديگر اصحابش يكسان بوده و كسي نمي‌توانست پيامبر را از روي لباس يا جايگاه نشستن وي در ميان جمع پيدا كند و بناچار پرسش مي‌كرد. پيامبر ميان خود و اصحابش مرزبندي نمي‌كرد . زمانيكه پيامبر به معراج رفت صداي پاي بلال را پيش از خود در بهشت شنيد و اين تمثيلي از قانون الهي است كه مرزي ميان سفيد و سياه وجود ندارد حتي اگر اين سفيد پيامبر خدا هم باشد. مگر در محافل پيامبر از وي انتقاد نمي‌شد؟ مگر گاهي اوقات نظر و ديدگاه ديگر اصحاب مخالف راي پيامبر نبود؟ اما انتقادات شنيده مي‌شد و گاهي طبق راي منتقدان عمل مي‌شد . و اينچنين بود كه اسلام پيش رفت.

دوست گرامي ! من نيز از عوارض سوء تفرقه آگاهم و از چنين پديده شومي در هر سطحي بيزارم و حتي باور دارم كه بايد روزي برسد كه بشر اتحاد و همبستگي را صرفنظر از رنگ ، نژاد و مذهب و … تجربه كند. اما به اين نيز باور دارم كه نبايد واقعيتها را كتمان كرد و مردم را به بهانه حفظ اتحاد فريفت . وحدت واقعي در نقد عملكردها و اصلاح آنها تجلي مي‌كند.نقد واقعيتهاي موجود و تلاش براي يافتن راهكارها تفرقه نيست بلكه راهي بسوي آگاهي و آينده‌اي بهتر است.

مرزبندي ميان نقد و تخريب

قصد ندارم اين بحث را بيش از اين ادامه دهم. مسايل بسيار مهمتري وجود دارند كه بايد به آنها بپردازيم . اما به پاس احترام به ديدگاههاي برخي مخاطبان گرامي لازم دانستم نكاتي را درباره مطالب اخير روشن كنم. شكي نيست كه زندگي من همچون بسياري افراد ديگر يك زندگي پر فراز و نشيب و سرشار از تجربيات گوناگون بوده است. و عملكرد من نيز قابل نقد است. شايد اگر به 12 سال پيش باز مي‌گشتم راه ديگري را انتخاب مي‌كردم. در اين تجربيات تلخ و شيرين درسهاي آموزنده‌اي برايم باقي مانده است كه چراغ راه آينده من است. از اينكه دوستان قلم به دست بگيرند و نوشته‌ها ، ديدگاهها و عملكرد مرا نقد كنند باكي ندارم. و سپاسگذار آنان خواهم بود. من نيز قبول دارم كه جامعه ما مشكلات زيادي دارد و نواقصي كه شايد راه حل آن اين نباشد كه به اين شيوه آنها را مطرح كنيم. اما دوستاني كه از اين شيوه طرح مسايل ناخرسند هستند چه راه حلهايي را پيشنهاد مي‌كنند؟ مي‌گوييد روش من اشتباه است. شايد حق با شما باشد . روش بهتري براي طرح و راهكارهايي براي حل مسايل ارايه دهيد. دوستي نوشته بودند كه چون من از اين جامعه طرد شده‌ام مسايلي را طرح كرده‌ام . اما آناني كه بهتر مرا مي‌شناسند خوب مي‌دانند كه من ديدگاههايم را سانسور نمي‌كنم و همواره با علما و دوستان تحصيلكرده آنها را در ميان گذاشته‌ام. خوشبختانه عليرغم اينكه اين مسايل وجود دارند اما بايد آستانه ظرفيت و تحمل دوستان را در مقايسه با چند سال پيش تحسين كرد. اگر برخي مسايل را درباره علما و تحصيلكردگان به نقد مي‌كشيم آنرا به كل جامعه تعميم نمي‌دهيم و خوبيها و محاسن آنانرا نيز از ياد نمي‌بريم. همان افراد و سياسيوني كه به باور من شكست‌خورده هستند نيز خدمات شايسته‌اي براي جامعه انجام داده‌اند كه قابل تقدير است. دوست گرامي من نيز از اين جامعه طرد نشده‌ام و عليرغم نقايص و كاستيها به حضور در ميان مردم خود افتخار مي‌كنم. به درستي بسياري از باورهاي گذشته خود ايمان دارم . هر چند اشتباهات بسياري نيز داشته‌ام.من همواره مورد حمايت و پشتيباني بسياري از دوستان روحاني و تحصيلكرده از جمله مولانا عبدالحميد كه جايگاه استادي و ويژه‌اي برايم دارند ، قرار داشته‌ام و از اين بابت از آنان سپاسگذارم.

همه ما ويژگيهاي مثبت و منفي داريم. سخن من اين است كه تعارفها را كنار بگذاريم و بجاي انداختن تقصيرات خود به گردن ديگران به نقد عملكرد خود بپردازيم و آن را اصلاح كنيم. جهان با شتاب به جلو مي‌رود و سرعت ما بسيار كند است. در تعطيلات نوروز يك سي دي به بهانه معرفي استان توسط سازمان ميراث فرهنگي توزيع شد . اين سي دي حاوي مطالبي خلاف واقع و با ديدگاهي متعصبانه درباره استان تنظيم شده بود. محتواي اين سي دي هم از لحاظ فرهنگي و آثار سوء آن بر وحدت مردم استان و هم از لحاظ حقوقي به دليل تحريف واقعيتها قابل پيگيري بود. اما هيچكس آنرا پيگيري نكرد. اين نمونه‌اي از دهها موردي است كه در استان ما اتفاق مي‌افتد . شايد بهترين پاسخ براي اينكار توليد فيلمي بر اساس واقعيتهاي استان بود. اما چه كسي بايد آنرا انجام دهد.





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید