۱۳۹۰ آبان ۹, دوشنبه

ناکامی لیبرالیسم و بیداری ملت‌ها هشداری برای تجزیه طلبان بلوچ





دولتمردان کشورهای اروپایی و آمریکا که همواره اخلاق و عدالت را حتی در قبال شهروندان خود نادیده می  گیرند، با سیستمی به مدیریت اوضاع کشورشان می پردازند که دیگر با بیداری ملت ها جوابگو نیست. این نظام مدیریتی اعتراضات مردمی را طی سال گذشته، ماه های اخیر در فرانسه، ایتالیا، انگلیس، کانادا، صهیونیسم و این روزها در خیابان وال استریت شهر نیویورک را موجب شده است.
در ذیل برخی اتفاقات افتاده در کشورهای لیبرالیستی را جهت یاد آوری به اختصار ذکر می کنم:
تظاهرات مردم فرانسه علیه سیستم سرمایه داری سارکوزی
مخالفت مردم فرانسه به سیاست های نیکلا سارکوزی در مدیریت کشور و حمایت از نظام سرمایه داری در پی تصمیمات اشتباه وی درخصوص افزایش سن بازنشستگی از 60 به 62 سال، سر باز کرد و این کشور را با اعتصاب سراسری و تعطیلی بسیاری از کارخانه ها و پالایشگاه ها مواجه کرد.
ملت فرانسه همراه با اعتصاب سراسری در خیابان های شهرهای مختلف از جمله پاریس، لیون و مارسی دست به تظاهرات زدند که با مقابله نیروهای پلیس و امنیتی تا بن دندان مسلح این کشور مواجه شدند و....
تظاهرات هزاران دانشجو در انگلیس
هزاران تن از دانشجویان دانشگاه های شهرهای مختلف انگلیس آذرماه سال گذشته در اعتراض به تصمیمات دولت این کشور در افزایش هزینه ها و تداوم بیعدالتی در انگلیس که ناشی از ریخت و پاش های هنگفت کاخ سلطنتی است در خیابان ها دست به تظاهرات زدند.
تظاهرات خونین هزاران نفر از دانشجویان انگلیسی در اعتراض به طرح افزایش سه برابری شهریه دانشگاه ها به خشونت کشیده شد که در اثر آن دستکم 43 دانشجوی معترض و 12 نیروی پلیس لندن مجروح شدند.
نیروهای پلیس با استفاده از تاکتیک موسوم به `کتلینگ` تظاهرات کنندگان را در میدان پارلمان محصور کردند و اجازه خروج آنها از میدان را ندادند. دانشجویان نیز که تحت فشار بودند، تعدادی از صندلی های میدان پارلمان را آتش زدند و فنس های دور میدان را نیز از جا درآوردند.تعدادی از دانشجویان خشمگین نیز با حمله به ساختمان وزارت دارایی واقع در حاشیه میدان پارلمان تعدادی از شیشه های آن را شکستند.
نیروهای اسب سوار پلیس لندن نیز که در ضلع شمالی پارلمان مستقر بودند هر از گاهی با اسب های خود به سمت تظاهر کنندگان هجوم می آوردند.
تظاهرات های مشابهی نیز در دیگر شهرهای انگلیس از جمله لیدز، منچستر، لیورپول، ادینبورو، گلاسگو، کاردیف، بیرمنگهام، آکسفورد و کمبریج برگزار شد.
مخالفت های مردمی در ایتالیا
این اعتراضات مردمی در کشورهای غربی به ایتالیا نیز سرایت کرد و هزاران تن از مردم این کشور از سال گذشته تاکنون همواره فریاد اعتراض خود را علیه رویکردهای سیاسی و اقتصادی سیلویو برلوسکنی نخست وزیر این کشور و دیگر رهبران ایتالیا سر می دهند.کارکنان شهرداری های بویژه رم و میلان در چندین نوبت دست از کار کشیدند که مشکلات عدیده ای را برای نظافت این شهرها فراهم کردند و از این طریق مخالفت خود را با سیاست های حاکمان ابراز داشتند.یک بار نیز کارد چنان به استخوان مردم ایتالیا رسید که یکی از شهروندان ایتالیایی با پرتاب یک مجسمه فک و لب برلوسکنی را به شدت زخمی و وی را راهی بیمارستان کرد.
بی‌عدالتی و تبعیض حاکم بر غرب به طور طبیعی به تظاهرات ضد دولتی و حکومتی در آمریکا و اروپا منجر شده و دولت‌های زورگو دیگر نمی‌توانند که جلوی مردم خود را بگیرند.
در سرتاسر دنیا سرخوردگی از وضع اقتصادی ـ اجتماعی وجود دارد اما شاید بیش‌ترین مخرج مشترک آنها، سرخوردگی از مجموعه نهادهای حاکم سرمایه داری است. منظور از نهادهای حاکم سرمایه دار، نهادهایی مانند احزاب سیاسی هستند که به‌طور سنتی سعی در ترجمه اعتراض اجتماعی به قدرت سیاسی داشتند ولی تمام این تظاهرات، جهانی شدن سرخوردگی از احزاب و جریانات جاافتاده (Established) را نشان می‌دهد.
در مجموع آن چه در وال استریت می‌گذرد جدا از این جریان جهانی شدن نیست و مانند ظروف به هم پیوسته و مرتبط، این اعتراض‌ها بر یکدیگر موثر هستند. لذا جهانی شدن سرخوردگی‌ها توضیح‌دهنده بخشی از حرکت اعتراضی وال استریت است.
جنبش چپ امریکا در دهه 60 میلادی از سرخوردگی نسل جوان استفاده کرد و حرکت‌های عمده‌ای را که از نظر تاریخی در امریکا مورد توجه است به وجود آورد. اما جنبش چپ امریکا در دهه 70 و 80 میلادی عقب‌نشینی قابل توجهی داشت و در نتیجه جریانات راست در دهه‌های بعدی توانستند نسل جدید را به خود جلب کنند.
مواردی که در بالا به آنها اشاره شد نمونه ای از اوضاع جهان سرمایه داری  در وضع کنونی آن می باشد که در آستانه سقوط در زباله دان تاریخ قرار گرفته است. مسئله ی مد نظر ما این است که آیا با این اتفاقاتی که برای کشورهای غربی که نظامشان بر پایه لیبرالیسم بنا شده افتاده و در حال اضمحلال است می تواند با این بیداری ملتها الگوی خوبی برای تجزیه طلبان باشد که همچنان با حمایت  کشورها لیبرالیستی مستکبر مشغول فعالیت در راستای تجزیه طلبی می باشند.
یقینا" در جهان فعلی با بیداری ملتها نظام سرمایه داری رو به زوال و نیست شدن حرکت می کند و نمی تواند الگوی مناسبی برای خواسته های نامشروع تجزیه طلبان باشد .در حقیقت تجزیه طلبی به نوعی یکی از دستاوردهای لیبرالیسم می باشد و اکنون که این نظام سرمایه داری در حال نابودی است و در بیشتر نقاط دنیا طرفداران خود را لحظه به لحظه دارد از دست می دهد منطقی نیست که با پشتوانه ی چنین نظام منفوری حرف از تجزیه طلبی به میان آورد زیرا این خواسته بی خردانه رو به فراموشی در بین افکار عمومی می باشد .
در ضمن عده ای هم عقیده دارند که تجزیه طلبی به نوعی دنباله رو نژاد پرستی می باشد و علت اینکه دیگر جایگاه نه چندان با اهمیتی در جوامع بشری ندارد همین نوع تفکر تجزیه طلبی را می دانند.
در این میان هم عده ای کوته فکر از افرادی که خود را به قوم بلوچ چسبانده و در آسایش و رفاه و بدور از احوال هم کیشانشان در لندن٬ استکهلم٬ واشنگتن و ... زندگی می کنند، خود را با عنوان بلوچ و مدافع بلوچ ها معرفی می کنند که 
در واقع هیچ گونه شباهتی به غیر از لهجه با قوم بلوچ ندارند (این از نحوه پوشش لباس آنها نیز به خوبی مشخص است). اینان بدنبال بیش برد اهداف شخصیشان که همانا بدست آوردن قدرت و ثروت می باشد، هستند .
امروزه که در جهان عرب مردم برای رسیدن به  خواسته های خود با قدرت زیاد به گرد  اتحاد و همبستگی می چرخند و ندای آزادی را سر میدهند و در این راه از جان و مال خود گذشته اند ٬چرا باید بعضی از خود فروختگان به خود اجازه دهند که حرف از جدایی بزنند و اتحاد مسلمانان را دچار اختلال کنند ؟
چرا به موج بیداری اسلامی نمی پیوندید و خود را از زیر بار بندگی خفت بار غربیان نمی رهانید؟
بهتر نیست که از جهان پوشالی و سوغات امپریالیسم بیرون بیائید و اتفاقات جهان واقعی را به نظاره بنشینید؟
عرفان عزیزی
26 مهر 1390 شمسی