۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

نقدی بر مصاحبه دکتر زیبا کلام با صبح آزادی (1)

ziba kalam



میر بلوچ 
مصاحبه آقا زیبا کلام بسیار آموزنده است. در این مصاحبه وی سعی میکند که ریشه های نزادپرستی را در فرهنگ ایرانی (نه فرهنگ فارس، برای نمونه او میگوید " خیلی از ما ایرانیها نژاد پرست هستیم") بررسی کند وقتی گوینده از ایرانیهای نژادپرست نام میبرد این صفت شامل ما بلوچ ها هم میشود. من هیچ شکی ندارم که در بین ما یک اقلیت نزاد پرست بلوچ هم وجود دارد
. در قوم ترک، کرد، لر ، فارس و ... به نسبت رشد فرهنگی هر قومی ، اقلیت نژاد پرست یافت میشود.

مصاحبه کننده بخشی از ریشه های نژادپرستی را ریشه تاریخی و بخشی دیگر را از فقرفرهنگی جامعه میداند. در بخش تاریخی او به جنگها و دشمنیها اعراب و ایرانیان اشاره میکند. ایران  چندین قرن در زیر سلطه اعراب بوده است . کشتار، غارت، تحقیرو تجاوز به مال و ناموس مردم ، کار روزمره مهاجمین عرب بوده است . ایرانیان برای بیرون راندن اشغالگران عرب، متوسل به ناسیونالیسم ایرانی میشوند . مذهب سیاسی شیعه را در مقابل اعراب سنی علم میکنند. ناسیونالیسم مذهبی تولیدکننده  دشمنی و تنفر برعلیه متجاوزان عرب سنی بوده است . ایرانیان با این ترفند توانسته اند دشمن را از سرزمین خود بیرون کنند. ایرانیان اگر چه توانستند با ناسیونالیسم و مذهب سیاسی شیعه گری بر اعراب مسلط شوند و کشور خود را آزاد کنند ولی متاسفانه از آن زمان یعنی از دوره صفویان ، رمالی ،خرافات و توهمات مذهبی در فرهنگ ایرانی فزونی گرفت و این فرهنگ دچار یک سیر قهقرایی گردید که تا امروز ادامه دارد. آخوندهای شیعه با جعل خرافات و احادیث خود را وارث اصلی حاکمیت میدانستند و بگونه ای خود را در سلطنت شاهان شریک گردانیده بودند. تا اینکه در انقلاب 57 خمینی حاکمیت آخوندی را یکدست کرد. علیرغم ادعا های ظاهری آخوندها برای وحدت بین مسلمانان ، دشمنی دیرینه اعراب و ایرانیان  با جنگ بین ایران و عراق مجددا" شعله ور شد و همچنان ادامه دارد .

علت دیگر نژادپرستی را دکتر زیبا کلام فقر فرهنگی میداند و مثالهای روشن و واضحی را میاورد. مثلا" اینکه نژادپرستان اغلب در گروهای طبقاتی پایین جامعه وجود دارند واکثر نژادپرستان افرادی تحصیلکرده و روشنفکری نیستند. در اروپا ضد خارجی، ضد یهود و ضد مسلمان اغلب از طبقات پایین هستند. اما در مورد ایرانیان ضد عرب ، درطبقات تحصیلکرده و روشنفکر هم یافت میشود. در اینجا من تاکید میکنم که این ضدیت بر علیه اعراب برمیگردد به بخش اول یعنی ریشه تاریخی که اکنون جزیی از فرهنگ ما شده است.

زیبا کلام اذعان می دارد که استقلال طلبی حق همه ملتها می باشد و از طریق همه پرسی عمومی میتوانند این حق را کسب کنند. اما اضافه میکند که  استقلال طلبی مشکلات جامعه اقوام را حل نمیکند او بهترین راه حل برای رفع تبیعیض و استحقاق حقوق برابر برای تمام احاد جامعه  را دموکراسی میداند.  

بعضی از دوستان با عینک تعصب این مصاحبه را خوانده اند و خواسته اند آنچه که آنها آرزو میکنند از این مصاحبه طولانی را برگزینند. گروه نژاد پرستان بلوچ که تعدادشان هم خیلی اندک است فقط به دنبال مطالب یا کسانی میگردند که  ضعفهایی را از فرهنگ فارس را مورد نفد قرار داده اند . این گروه  ضد فارس همیشه سعی دارد که با ستایش و رنگ و لعاب مالیدن به فرهنگ خود، نکات منفی فرهنگ فارس را برجسته کند و مانند چماقی برسر آنان بکوبد. تمام فرهنگهای جوامع بشری دارای نکات مثبت و منفی هستند که به نسبت آگاهی و رشد و ترقی  آن جامعه بستگی دارد. شایسته تر بود اگر این گروه به جای ناسزاگویی از قوم فارس،  ابتدا به نقد و بررسی فرهنگ خود می پرداخت. تا زمانیکه ما بیرحمانه و بدور از هرگونه تعصب به نقد و مطالعه فرهنگ خود نپردازیم وبه نکات کور و ضعف های فرهنگی خود اشراف نداشته باشیم ، از رشد و پیشرفت فرهنگی بهره ای نخواهیم برد.

کسانی که مقالات قبلی مرا خوانده اند میدانند که من در چند جا اشاره کرده ام که استقلال طلبی حق هر انسانی است و این حق برای من هم قابل احترام است اما من این شیوه راه حل را برای بلوچستان نمی پسندم چون به نیکی میدانم که با استقلال یافتن بلوچستان ، ملت بلوچ به آزادی و دموکراسی نمی رسند . من نوشته ام که اگر با استقلال بلوچستان ما به یک کشور آزاد و دموکراتی مثل نروژ، سوید ، فرانسه و ژاپن دست یابیم (2)، من هم با شما استقلال طلبان همصدا و همراه میشدم ولی یقیین دارم که با استقلال ، بلوچستان یک کشور دموکراتیکی نخواهد شد بلکه به یک کشوری مثل افغانستان، سومالی و عراق تبدیل خواهد شد. زیرا که زمینه های دموکراسی در جامعه و فرهنگ ما وجود ندارد . کاشتن درخت در بیابان خشک و بی حاصل دور از خرد است.

کسانی که خوشحال هستند وفکر میکنند که زیبا کلام فرهنگ خود را زیر ذره بین برده است و معایب آنرا اقرار کرده است ،از او تمجید و قدر دانی میکنند. اگر آنها معتقدند که این کار با ارزشی است که به نظر من چنین است پس چرا این دوستان  خودشان آستین ها را بالا نمی زنند و فرهنگ فرسوده و رو به زوال خود را مورد بررسی و نقد قرار نمیدهند. آیا آنها میتوانند شجاعانه اقرار کنند که ضعفهای زیادی در فرهنگ بلوچی وجود دارد که باعث عقب ماندگی این قوم شده است. آیا آنها میتوانند مشخص کنند که بلوچها در مقایسه با سایر ملتهای روی کره زمین ، در چه میزانی در رشد تمدن و فرهنگ جهانی شریک بوده اند.  از شما خواهش میکنم که دوران  82 ساله شاه و شیخ را که بقول شما بلوچستان اشغال است فعلا" نادیده بگیرید و از آثار هنری ، فرهنگی ، تاریخی، فلسفه و اندیشه ، معماری یا هر چیز دیگری که توسط پدران واجداد بلوچ ما کشف و ضبط شده است نام ببرید. فرهنگ ایرانی که شما از آن بیزار و متنفرید قادر است که هزاران نویسنده ومتفکر و اندیشمند مثل زیبا کلام ها را هنوز در دامن خود پرورش دهد. زیباکلامها هستند که با شجاعت  فرهنگ ایرانی را زیر و رو میکنند نقد میکنند و بهای آنرا با زندان و شکنجه  می پردازند.



میربلوچ
5، اکتبر 2011

۸ نظر:

  1. تاریخ نگاری به شیوه آقای لشکر میربلوچزهـی۱۳ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۳:۰۱

    تاریخ نگاری به شیوه آقای لشکر میربلوچزهـی و سایتش:



    http://balochi.info/balochestan/bal136

    پاسخحذف
  2. آقای میربلوچ منتگ مبئے
    شما در چند مورد با جعل تاریخ، صفویان را بانی ِ پایان ِ سلطہ ی اعراب در ایران، قلمداد نمودہ اید۔ ولی تاریخ بہ ما می آموزد کہ خلافت اعراب عباسی را ایلخانیان با حملہ ھلاکو خان در سال ۶۵۶ھجری قمری بہ بغداد، مرکز خلافت عباسیان، منقرض ساخت۔
    بعد از انقراض خلافت عباسیان، ایلخانان مغول بر ایران مسلط شدہ و حکمرانی نمودند۔بعد از انقراض سلسلہ ی ایلخانیان در سال ۷۵۰ ھ ۔ ق ۔ ایران ایلخانان یکپارچگی خود را از دست داد و در ھر منطقہ ای حکومتھای ملی و ملوک الطویفی تشکیل شدند۔ این وضعیت بیش از ۱۵۰ سال بہ درازا کشید تا اینکہ صفویان در سال ۹۰۷ ھ۔ق ۔ با بہ قدرت رسیدن شاہ اسماعیل اول توانستند بخشی از این حکومتھارا انقیاد و بہ زیر سیطرہ خود در آورند۔
    آقای میربلوچ، خلاف نظر جنابعالی، ھیمشہ حکومتھای ملی، محلی و طوایفی موجود بودہ اند، این حکومتھای قدرتمند بودہ اند کہ با یورش بہ حکومتھای ضعیف تر سرزمین ھای آنھا را بہ اشغال خود در آوردہ اند۔

    آقای میربلوچ، از انقراض خلافت عباسیان تا تشکیل سلسلہ ی صفوی بیش از ۳۵۰ سال زمان در این میان گزشتہ است، من برای آگاھی خودم این پرسش را مطرح میکنم کہ کدام سلسلہ ی حکومت عربی پیش از صفویان در ایران حکم راندہ است کہ ایرانیان صفوی بر این اعراب شوریدہ و آنھا را از سرزمین خود بیرون راندہ اند؟
    ممنون از پاسخ شما۔

    بلوچ آزات

    پاسخحذف
  3. ستوده از ایرانشهر۱۳ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۱۳

    آقای بلوچ آزات ! شما چه را می خواهید ثابت کنید؟ که چی ؟ شما نفهمدید که آقای میر بلوچ چه می خواسته بگه؟ خوب ایشان تاریخ دان نیستند ، لازم هم نیست که همه ایرانی ها تاریخ دان باشند.مهم این است که درس تاریخ و گفته تاریخ را متوجه شده باشد ، خوشبختانه ایشان خیلی خوب متوجه موضوع هستند ولی شما راه را بین خود خواهی و تاریخ گم کرده اید.

    پاسخحذف
  4. شاه اسماعيل و خاندانش خودشان را از فرزنان امام موسا كاظم عرب سلسلہ ی حکومت عربی است

    پاسخحذف
  5. شاهان صفوی در جهان شیعه، خودشان را از تبار محمد پیامبر اسلام برمی‌شمردند

    پاسخحذف
  6. ساختن دودمان صفوی صلیبی زیانی بزرگ برای جهان اسلام بود جهان صلیبیان را از ورطه نابودی پایانی رهایی بخشد

    پاسخحذف
  7. ابن خلدون جامعه شناس عرب، گذار رشد و افول یک جامعه را مثل یک عنصر زنده به تولد ، جوانی ، پیری و افول تشبیه میکند. من در این مقاله کوتاه هیچ قصدی نداشتم که تاریخ بنویسم فقط به سرفصلها اشاره کرده ام. در ضمن من تاریخ نویس هم نیستم.
    دوران افول اعراب از دوران حکومت غزنویان درایران شروع میشود. غزنویان هم خود را یک حکومت اسلامی میدانسته اند و حملات آنها به هندوستان برای گسترش اسلام بوده است. در زمان غزنویان ، سیستم دیوانی زمان ساسانیان بازسازی میشود زبان فارسی تولدی دوباره می یابد. بسیاری از ایرانیان فرصت پیدا میکنند تا شغلهای حکومتی داشته باشند.پس از انقراض غزنویان و روی کارآمدن سلجوقیان ترک تبار ، در باریان بیشتر از ایرانیان انتخاب میشوند. فرهنگ ایرانی رایج میشود. خواجه نظام الملک نخست وزیر میشود و تصمیمات مهم توسط وی گرفته میشود. زبان فارسی به زبان دوم رسمی درباریان تبدیل میشود. به این ترتیب هر روز به همان نسبت که فرهنگ اسلامی عربی ضعیف تر میشد فرهنگ ایرانی رشد بیشتری پیدا میکرد. در زمان حکومت خلفای عرب سرحدات و نژاد معنی و مفهومی نداشته است فقط امت بجای دولت رایج بوده است. در گوشه و کنار با ضعف حکومت خلفای عباسی ، حکومت های محلی مثل صفاریان، اسماعیلیان ، دیلمیان و ... تشکیل میشده است که قصد من تاریخ نگاری نیست و فقط به سرفصلها اشاره میکنم. همانطوری که دوستی نوشته است خلافت عباسی را مغولان از بین می برند که پس از آن برای اولین بار صفویان ایران سیاسی- سرزمینی در سرآغاز قرن شانزدهم میلادی (1501 تا1722) سازمان حکومتی فدراتیو باستانی ایران را زنده کردند. بدین ترتیب فرهنگ و ایدیولوژی اسلام (سنی / عربی) یعنی "امت اسلامی" که شامل هر قوم و تباری است و مفهوم دیالکتیکی به ایده جهانشمول بودن اسلام می دهد برای همیشه از ایران برچیده شد. حکومت غزنویان و سلجوقیان اگر چه ترک تبار بوده اند ولی برای اسلام و بنام اسلام حکومت میکرده اند. حاکمان نماینده اسمی خلیقه که رهبری مسلمانان را به عهده داشت بودند گاهی از او پیروی میکردند و گاهی هم که قدرت میگرفتند خلیفه را چیزی به حساب نمی آوردند. حالا اگر دوستان اطلاعات بیشتری از ایلخانیان ، خوارزمشاهیان و سامانیان که در این دوره می زیسته اند دارند خیلی بهتر بود که اطلاعات تاریخی خود را با دیگران تقسیم کنند.
    میربلوچ

    پاسخحذف
  8. ظاهرا استقلال طلبان فعلا در سطح یک سازمان یا یک حزب نیستند و گرنه وقت گرانبهای خود را روی یک ایرانی و دعوا با کسی خاص خرج نمی کردند. اگر آنها تشکیلات بودند و دانششان در سطح سازمانی سازمان یافته بود بجای این ملا نقطی بازی ها در نوشته های اشخاص منفرد ، به مسائل مهم تری می پرداختند مثل برنامه بلند مدت سیاسی، اقتصادی ، برنامه و تاکتیک های رها سازی آ و ب و...و یا اصلا سازمان خود را گرفتار ابدی حال و احال فقط یک بلوچ مهاجر و محترم نمی کردند. آدم وقتی در باره اعمال و رفتار این قماش سیاسیون فکر می کند به آینده خلق خودش هم نگران می شود مگر نه اینکه اینها با سوادهاو جهان دیده های ما هستند؟ خدایا چرا ما این قدر بدبختیم؟ چه میشد وقتی که خرد تقسیم می کردی به ما هم کمی می دادی. ما با داشتن این همه ملا و آخوند احتیاج به این ملا نقطی ها داریم؟شما آقایان عزیز اگر چیزی برای بهروزی این خلق دارید خجالت نکشید و چه بسا نمی کشید ، بفرمایید آنرا برای ما بنویسید و گر نه ما چرند و پرند و ملا بازی و عربده کشیدن سر این و آن و لات و پوت بازی بسیار دیده ایم. شما اگر سازمان هستید سازمان بمانید ، دعوا های شما باید با احزاب باشد و نه آقای میر و یا با آقای ریگی و ... اگر چیزی نیستید صداقت بخرج دهید و از آسمانها فرود آیید روی زمین خاکی. و کنار همه راه بروید. اگر چیزی میدانید بگویید و اگر نمی دانید از دیگران بپرسید ، فروتنی آورده اند که ضرری ندارد.

    پاسخحذف

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید