۱۳۹۰ مهر ۲۷, چهارشنبه

.آثار زخمهای کهنه هر لحظه نما یان تر میشود



وقتی در بیابانی حیران و سر گردان به اطراف نگاه میکنم و زمانی ظلمت و تاریکی آنجا را فرا میگیرد. ترس و وحشت سرتاسر وجودم را فرا میگیرد .آهسته و خسته . بی کس !

اندکی آنطرف تر صداهای گوناگونی  به گوش میرسد که هر کدام خود را صاحب  این مکان میدانند و من غریبه ای بیش نیستم

این غریبه بجز بلوچ خسته و دلشکسته کس دیگری نیست .هما ن بلوچ با دستان پینه زده و چهره سوخته .

آثار زخمهای کهنه هر لحظه نما یان تر میشود .بدنبال مرحمی است .اما ممکن است یافت شود ؟ او خسته تر از دیروز . به فردا ی خود می اندیشد که آیا مرهمی به دستش  میرسدیا نه !او احساس میکند هرگز .زیرا در ان سوی ظلمت آنچه سو سو میزند .چیزی جز توهم نیست .چون دیگر نای نگاه هم از او گرفته شد ه .و امید به فردای روشن او .به یاس تبدیل گردیده .و هر لحظه به ترس و وحشت او اضافه میشود .و نگاهای ملتمسانه او را هیچ کس نمیبیند .و فریاد سکوت او را هرگز نمیشنوند .زیرا در این تاریکی و ظلمت شاید صدای دوست هم با صداهای دیگر به گوش میرسد .که میگوید تو برای همیشه تنهای تنهایی .و  ظلمت و تاریکی ارمغانی  است از ان تو و برای همیشه و ابد .مگر  در این دیار ظلمت زده .بجز کینه و دشمنی با یکدیگر چیزی یافت میشود !.و این یادگار و هدیه گذشتگان ما ست که .زنده و پابرجا مانده .و همیشه خواهد  ماند .

زهره 

۵ نظر:

  1. خواهر عزیز و کوچکم زهره خانم با سلام ودرود به شما وبه همه آن کسانی که قلبشان بخاطر بهروزی بلوچ و یا هر انسان و یا هر موجودی خدا آفریده ای می طپد ، قبل از هر چیز از شما شخصا ، از خسرو ملا زهی و میر بلوچ و... جهت براه انداختن گفت شنودهای ما قلبا ، صمیمانه سپاسگذاری می نمایم. امروز می بینم دلتان گرفته ، شاید شما انتظارتان بیشتر از این بود که می بینید و می شنوید. موافقم با شما ،آنچه هویداست راندمان دل پسندی نیست. ولی به دلتان نگیرید ما دارای پیشینه سیاسی طولانی نیستیم ، در نتیجه آنچه می بینید نباید نطفه نهیلیزمی در اعماق افکارتان بکارد ، آنهایی که از دور مثل من زیاد حرف می زنند تأیین کننده اصلی نیستند ، متاسفانه مردم ما نمی توانند علایق و نظرات خود را با توجه به مشکلات و سد راههای مختلف آزادانه بیان نمایند و یا در مباحثات شرکت نمایند، من مطمئنم که خلق ما از رهبران خارجه نشینش هوشمند تر و هزار بار خردمند تر با واقعیات روبرو خواهد شد.شما همه به راه خود با آرامش و امید و آرزو ادامه بدهید، ما دعواهایمان هم با همدیگر است یعنی ما همه بلوچیم ، دیر یا زود به کمک افرادی مثل شما به یک توافق احتمالا خواهیم رسید چون آخر راه آشتی و توافق است. هر کس به این نتیجه نرسد طرد و منزوی خواهد شد. شما فعلا ما را ببخشید و براه پر ارزش خود همچنان ادامه بدهید. برای همه شما آرزوی موفقیت بزرگ دارم.

    پاسخحذف
  2. بلوچ لاشاری بی غم۲۷ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۳۰

    زهره عزیز
    شما زمان لازم دارید .التماس شما بی فایده است این دمل سر باز کرده است عفونت شدید یک متخصص لازم است نه یک پرستار نازک نارنجی مثل تو

    پاسخحذف
  3. آقای بی غم
    نه رقص زیبای شلاق را دیده ای و نه میدانی دختران بلوچ ان نیستند که حضرت عالی میفرمایید

    پاسخحذف
  4. شیر دل از زرنج۲۸ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۴:۰۰

    این کسی که خود را بی غم نامیده است بهتراست خود را بی ادب می نامید.

    پاسخحذف
  5. «دین یک قوم، آگاهی یک قوم از هستی خود و از برترین هستی است. این آگاهی نمودار ذات و گوهر کلی آن قوم است‌. یعنی انگاره(تصور) هر قوم از خدا برابر است با انگاره آن قوم از خویشتن و از پیوندش با خدا. از این‌رو دین آن قوم نمودار انگاره‌اش از خویشتن خویش نیز هست.»

    پاسخحذف

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید