۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه

ھوچیگریھای میربلوچ انتھا ندارد!../بلوچ آزات





جیمز موریہ مؤلف کتاب مشہور "سرگذشت حاجی بابای اصفہانی" در بارہ اخلاق ایرانیان (بخوان فارسہا) چنین نوشتہ است: "دروغ ناخوشی ملی و عیب فطری ایشان است و قسم شاھد بزرگ این معنی. سخن راست را چہ احتیاج بہ قسم است.
" (محمدعلی جمالزادہ، خلقیات ما ایرانیان، ص: ۸۹)

ونسان مونتی در کتاب کثیرالانتشار "ایران" در خصوص ضمیر و روح ایرانیان چنین نوشتہ است: "در "پشت پردہ" روح ملتی پنہان است کہ از دوران طفولیت منہوب و درھم کوفتہ است چون بہ ناامیدی خو گرفتہ است۔" و ھمچنین آوردہ است کہ: "آنچہ بیشتر از ھر چیز دیگری مرسوم است دورویی و نفاق و خودپرستی و فساد و قساوت و خودستایی و بیرحمی و نمک ناشناسی و دروغ و از ھمہ چیز بیشتر خودستایی است ... دروغ حکم ھنر را پیدا کردہ است و ایرانیان در این زمینہ استادند." (ھمانجا، ص:۱۱۲- ۱۱۳)
حال کہ بہ نوشتہ ھا و یا کامنت ھای آقای میربلوچ مراجعہ می کنیم بخش اعظم آنھا بہ دروغ پردازی، خیال بافی، خودستایی و بزرگ نمایی فارسھا اختصاص دارد. این اخلاق ِ ناپسند را ایشان از فارسھا آموختہ است.
ھمچنین سئوالی کہ برای من و بسیاری از دوستان مطرح است اینست کہ، ھدف آقای میربلوچ از شناسایی و افشای نام افرادی کہ حالا بہ ھر دلیل، با نام مستعار در وبسایتھا و وبلاگھای مختلف مقالہ می نویسند، چیست؟ اگر این عمل یکبار اتفاق افتادہ بود، می توانستیم آنرا یک اشتباہ و یا سہل انگاری بدانیم، ولی چنین نیست. در اینجا عمدی در کار است. تلاش خستگی ناپذیر ایشان برای شناسایی مخالفین فکری خود، از قبیل ِ عبداللہ، کریم ب.، رحیم بلوچستانی، آزات بلوچ، گوھرام بلوچ، بلوچ آزات و آخرین دستہ گل ایشان، آقای آخرداد حسین بر را بہ محمدکریم بلوچ منتسب کردن از چہ چیز نشئت میگیرد؟ این پروژہ ی "آزمایش و خطا" را ایشان تا کی ادامہ خواھد داد؟ آیا پیوندی بین رفتن آقای میربلوچ بہ سفارت جمہوری اسلامی ایران برای شرکت در انتخابات و این گفتہ ی ایشان:" آخوندھای حاکم در ایران اھل سیاست نیستند. دوستان و دشمنان ایران زمین را نمیتوانند از ھم متمایز کنند." و این اعمالی کہ انجام می دھد، وجود ندارد؟
آقای میربلوچ در یادداشتی در قسمت نظرات مقالہ ی بندہ تحت عنوان : " مھدی ریگی: بیش از نیمی از بلوچھا آریایی و باقی کہ ریشہ ز جنوب دارند، بردہ اند"، اتھامات ناروایی را بہ من نسبت دادہ اند کہ ناگزیرم بہ آنھا مختصراً پاسخ گویم. می نویسند: "او ھمفکران خود یعنی استقلال طلبان را "ملت بلوچ" خطاب می کند و بقیہ بلوچ ھا را کہ مخالف تجزیہ و ھمفکر این دوستان نیستند مزدوران ملت فارس خطاب میکند۔" مقالہ من در وبلاگ "پھرہ ۲۰۱۱" و "سرزمین من کجاست" موجود است. بہ دلیل اینکہ مبادا چنین لغزشی از خامہ ی من صورت گرفتہ باشد، مجدداً بہ آن مراجعہ کردم. نہ تنھا در مقالہ ی من چنین نظری موجود نیست بلکہ من شخصاً مخالف چنین دیدگاھی ھستم. این بد اخلاقی سیاسی را خود ِ آقای میربلوچ مرتکب شدہ و آنرا بہ منتسب کردہ است. در تمام نوشتہ ی من "حکام فارس" ، "پان ایرانیستھا" و " آریایی گرا" ھای فاشیست مورد انتقاد قرار گرفتہ اند. حال اگر آقای میربلوچ خود را در زمرہ ی اینان قرار میدھد، خود داند ولی من کوچکترین اسائہ ادبی بہ ساحَت ِ دوستانی کہ مخالف استقلال بلوچستان ھستند نکردہ ام چہ رسد بہ آنکہ آنان را "مزدور" خطاب کنم.
آقای میربلوچ در ادامہ ی بی پرنسیپی ھای خود بہ این یقین کذب رسیدہ است کہ:
"من یقین دارم که این دوست محترم برخوردهای شخصی با اشخاص فارس داشته است و در نتیجه متضرر شدن از نزدیکان فارس خودش ، دچار عصبیت مضمنی شده است که اینگونه دردهای درونی خود را بر سر ما بلوچها فرافکنی میکند."
در ھمینجا بہ ھمہ ی دوستان و کسانی کہ این مطلب را می خواھند اعلام می کنم کہ من "بلوچ آزات" با ھیچ فارسی برخورد شخصی نداشتہ و ندارم. انتقادھای من صرفاً متوجہ کسانی است کہ بلوچستان را در اشغال دارند و ملت بلوچ را بردہ و تحت ستم می خواھند. "یقین" ِ آقای میربلوچ چیزی بیش از توھمات ِ ساختہ و پرداختہ ی ھمیشگیِ ذھن ِ خیالباف ِ ایشان نیست. عمدہ تلاش من اینست کہ بخشی از فارسھای ِ دموکرات ِ کمیاب و بلوچھای متوھم بہ برقراری دموکراسی در ایران را، وادار بہ تصدیق و پذیرش حقوق دموکراتیک ِ ملل ِ تحت ستم در ایران، بر اساس چارترھای پذیرفتہ شدہ ی بین المللی نمایم.
میر جان! آیا ھیچ فکر کردہ اید دوستانی کہ مقالہ ی بندہ را خواندہ اند چگونہ راجع بہ شما قضاوت خواھند کرد و آیا برای شما اھمیت ندارد کسانی کہ مطالب جنابعالی را مطالعہ می کنند، اعتمادشان نسبت بہ شما سلب می شود؟ آقای میربلوچ، شما باید پاسخ دھید کہ در کجای مقالہ ی من چنین مطالبی کہ جنابعالی مرقوم داشتہ اید،آمدہ است؟
در ادامہ می نویسند: " به گواهی تاریخی که حتی دشمنان ایران نوشته اند. ملت ایرانی نقش ارزنده ای در پیشبرد فرهنگ و تمدن جهانی داشته است."
من تنھا بلوچی را یافتہ ام کہ مانند آقای میربلوچ شیفتہ ی گذشتہ و حال ایران باشد. عزیز جان، دو سند راجع بہ سھم ایرانیان در "نقش ارزندہ ای در پیشبرد فرھنگ و تمدن جھانی داشتہ است" عرضہ می کنم تا شاید برای اندکی ھم شدہ، بہ تفکر بنشینی و لحظہ ای از غلو ھای پان ایرانیستھا دوری جویی.
گوستاو لوبون، دانشمند و عالِم علوم اجتماعی فرانسوی در کتاب "تمدنات قدیمی" در بارہ ی ایرانیان چنین آوردہ است:
"اھمیت ایرانیان در تاریخ ِ سیاست ِ دینا خیلی بزرگ بودہ است ولی بر عکس در تاریخ ِ تمدن خیلی خرد بودہ است. در مدت دو قرن کہ ایرانیان قدیم بر قسمت مہمی از دنیا سلطنت داشتند شاھنشاھی فوق العادہ باعظمتی بوجود آوردند ولی در علوم و فنون و صنایع و ادبیات ابداً چیزی ایجاد نکردند و بگنجینہ ی علوم و معرفتی کہ از طرف اقوام دیگری کہ ایرانیان جای آنھا را گرفتہ بودند چیزی نیفزودند ... ایرانیان خالق نبودند بلکہ تنھا رواج دھندہ ی تمدن بودند و از اینقرار از لحاظ ایجاد تمدن اھمیت آنھا بسیار کم بودہ است و سھم آنھا در آنچہ سرمایہ ی ترقیات بشر را تشکیل میدھد خیلی ناقابل بودہ است." (ھمانجا، ص: ۹۳)
دانشمند معروف انگلیسی ژ۔ راولینسون در کتاب معروف خود "سلطنتھای پنج گانہ ی بزرگ عالَم مشرق زمین" در مورد ایرانیان قدیم گفتہ است:
"ایرانیان قدیم ابداً کمکی بترقی علم و دانش ننمودہ اند. روح و قریحہ ی این قوم ھیچوقت با تحقیقاتی کہ مستلزم صبر و حوصلہ باشد با تجسسات و تتبعات و کاوشھای پر زحمتی کہ مایہ ی ترقیات علمی است میانہ نداشتہ است. ایرانیان کہ طبعاً مردمی سبک و جلف و بازیگوش و زیاد تند و ھوسران
ھستند برای اینگونہ کارھا ساختہ نشدہ اند و بصداقت طبع این نوع کارھای علمی را بہ بابلیھای پر حوصلہ و پر کار و بہ یونانیان صاحبفکر و فاضل واگذار میکردند. چنانکہ دارالعلمھای مشھوری مانند دارالعلمھای الرھا و بورسیپا و ملیطوس با آنکہ ھر سہ در قلمرو خاک ایران و مرکز علم و مقصد دانشمندان جہان بود خود ِ ایرانی را جذب نیمساخت و نہ تنھا اسباب تعریض بفضل و کمال نگردید بلکہ مورد توجہ آنھا نیز قرار نگرفت۔ ایرانیان از آغاز تا پایان سلطنت و عظمتشان ابداً التفاتی بہ تحصیلات علمی نداشتند و تصور مینمودند کہ برای ثبوت اقتدار معنوی خود ھمانا نشان دادن کاخ شوش و قصرھای تخت جمشید و دستگاہ عظیم سلطنت و جھانداری آنھا کافی خواھد بود." (ھمانجا، ص: ۸۱)
با مراجعہ بہ کتب معتبر، بہ اسناد فراوانی در این خصوص می توان دست یافت۔ البتہ آقای میربلوچ ھم می توانند نظریات پان ایرانیستھای گزافگو را بعنوان سند ارایہ دھند۔ لاف زنانی کہ حاصل ِ تمدن بشریت را سرقت کردہ بہ اسم خود رقم می زنند.


سربلند باشید!



سبز بات بلوچستان!
بلوچ آزات




۱۰ نظر:

  1. ميگويند ديوانه ای ميخواست مشهورشود. پيش يکی ازدوستانش رفت وهدف خويش را با وی درميان گذاشت. دوستش قدری فکرکرد وسپس روبه مرد ديوانه کرد وگفت بهترين روش اين است تا پيش ازوقت نمازفجر به مسجد بروی ودرمحراب.... کنی. وی اينکاررا کرد ووقتی ملا سربه سجده برد... فرياد زد که اين کارکسيت؟ ومرد ديوانه گفت من.... وی بدينوسيله مشهورشد....

    پاسخحذف
  2. شما اگر راستگو هستید هویت خود را مشخص کنید تا خوانندگان شما بدانند که آیا از طرف فارسها متضرر شده ای یا خیر؟

    پاسخحذف
  3. افراد بی هویتی هستندکه بدون احساس مسولیت و ترس از افشای نام خود و بی عملگی که مغایر شعارهای توخالی آنها است باعث حدس و گمانها میشود که گاهی این حدس گمان ها درست درمی آید و گاهی اشتباه است. شاید هدف میربلوچ شناساندن این نخبگان بلوچ باشد. او بدون ترس ریسک میکند تا حقایق را همگان بدانند کسی که ریسک میکند بهایش را هم میپردازد. مخالفان او از این اشتباهات میخواهند به نفع خود سواستفاده سیاسی کنند و افکارش را مخدوش جلوه دهند. این شهامت او قابل تقدیر است که خود را در مقابل جمعی بی هویت قرار میدهد.

    پاسخحذف
  4. بخود آييــد.
    اولا دست آقای محمد کريم بلوچ و آزات درد نکنـد. با شناخت عينی از مسائل ايران و بلوچستان صادقانه می نويسند. البتہ به روش و سبک خودشون. روشی کہ به نوشتہ های ہر دو روح مشترک می دهد. از کسی کپی برداری نمی کننـد. از ظلمی که بر مردم ما روا رفتہ و دردهای بلوچ ناگفتنی ها دارند کہ خوشبختانہ توان بہ تحرير در آوردن دارند.
    ثانيا اگر کسـی دنبال پيدا کردن آنهاسـت می توانـد در دزآپ، پهره، شـال، چهبـار و شستـون پرس و جو کند نہ دراروپا يا امريکا. محمد کريم بلوچ و آزات زبان گويای صدها شايد هزاران بلـوچ هستنـد. نه اسلحہ بلکه قلم گويا برداشته اند.
    ثالثا آنتهای زنگ زده و شاخکهای فرسوده اطلاعات وسپاه قدس با جار و جنجال سايبری و تهمت زدنهای بيتابانه ره به جايی نخواهنـد بـرد. اطلاعات زبون رژيم با سوءِ استفاده از شاخکهای سرخورده و دهها وبلاگ فيلترنشده ضدبلوچ، فقط آب در هاون می کوبـد. جا دارد شاخکهای سپاه قدس که با سوءِ استفاده از نام پر افتخار بلوچ در اروپا و امريکا به عيش و نوش مشغول هستنـد از اعمال خود شرمسار شوند.


    بلوچ

    پاسخحذف
  5. احساسات ضد ایرانی نویسنده در این مقاله کاملا آشکار است احتیاجی نیست که به مقالات قدیمی مراجعه شود.او فقط دنبال نکات منفی در تاریخ میگردد که عقاید ضد ایرانی خود را توجیه کند. هر قومی دارای نکات ضعف و مثبت است ولی تاریک اندیشان فقط نکات منفی را می بینند.
    هیتلر عامل تمام بدبختیها را ملت یهود میدانست. زمانی هم که به قدرت رسید درکشتار یهودیان هیچ کوتاهی نکرد. کینه توزی باعث نفرت ، خشم و در نهایت خشونت میشود.
    من رفتن به سفارت جمهوری اسلامی و رای دادن را بخشی از مبارزه بر علیه دیکتاتوری آخوندی میدانم. اگرمن اطلاعاتی و جاسوس بودم این مسیله را پنهان میکردم و شبانه به خود شما و دوستانتان نمیگفتم که به سفارتخانه رفته ام و رای داده ام. علت رای دادن را هم کاملا برای شما شرح دادم. اگر من و امثال من در رای گیری شرکت نمی کردند نمی توانستند در تظاهرات فریاد بزنند که "رای من کجاست؟" هدف میربلوچ افشای کسانی است که در پشت حجاب و در پستوی تاریک خود نشسته اند خود را نماینده ملت بلوچ میدانند. شعار تو خالی میدهند. ضد ملت ایران هستند.
    من تعجب نمیکنم از کسانیکه شعار تجزیه طلبی میدهند ناسیونالیست دوآتشه هستند . در تظاهرات با پرچم های رنگارنگ بنام بلوچستان شرکت میکنند و به ایران رفت و آمد میکنند.
    هیچ خطری هم آنها را تهدید نمی کند.
    من واقعا شوکه شدم که یک نفر از دوستان قدیمی ،پس از بیش از بیست سال اقامت در اروپا و تحصیلات عالی از دانشگاههای غرب ، درمقابل یک اشتباه من ، متوصل به قسم و زن طلاق بشود. عزیزان قسم و زن طلاق متعلق به جوامع عقب مانده و ماقبل مدنیت است. در کشورهای که قانون و مدنیت حکمفرماست لازم به این چیزها نیست. این نشان عقب ماندگی فرهنگی است که ما هر جا میرویم با خود حمل میکنیم.
    من خود را عقل کل نمیدانم. در حد توان خودم آن چه را تشخیص میدهم درست است انجام میدهم اگر اشتباه رفته باشم از اشتباهات خود می آموزم و بهای اشتباهات را خودم می پردازم.
    حالا شما اسمش را هوچیگری یا هر اسمی دیگری می گذارید این انتخاب شما است . من به این نتیجه رسیدم که سر و کله زدن با بحث و جدل های بی حاصل جز تلف کردن وقت خودم ، بی نتیجه است. پس باید شیوه کار خودم را تغییر دهم. ترسم این است که این مساله حتی به جاهای باریکتر بکشد چون ماهنوز با فرهنگ انتقاد کردن و انتقادپذیربودن خیلی فاصله داریم. ما در غرب زندگی می کنیم از زندگی مدرن برخورداریم اما افکار و اندیشه ما هنوز به مدرنیته نرسیده است.
    امروزاولویت مبارزه برای کسی انرژی و توانش را داشته باشد مبارزه با رژیم دیکتاتوری آخوندی است این بحث های انحرافی ما را از مسیر و هدف اصلی دور میکند
    گلایه ای از خواهر عزیزم دارم که اجازه میدهند افراد بی هویت و بی نام و نشان هرگونه توهین و اتهامی که دلشان میخواهند بزنند بدون اینکه کسی آنها را بشناسد و یا مسولیتی را تقبل کنند. من قبلا" به شما و پهره پیشنهاد داده بودم که برای احراز از بحث و جدلهای بیهوده و اتهامات ناروا از انتشار مقالات بیهوده خود داری کنید ولی شما بدون هیچگونه مسولیتی با همان شیوه قبلی ادامه میدهید. لذا من در همینجا با شماخداحافظی میکنم
    موفق و پیروز باشید
    میربلوچ

    پاسخحذف
  6. می دانیم طی قرن بیستم میلادی به میمنت وجود دولت های عشیره ای و استبدادی در خاور میانه وایران، قدرت های اروپائی و آمریکا توانستند در حین عقب نگه داشتن آنها، ثروت ها و منابع این کشورها را به یغما برند. اواسط قرن بیستم میلادی، جهان شاهد یک حادثه بزرگ در تاریخ بود و آن تاسیس کشوری مذهبی- قومی به پشتیبانی قدرت های جهانی با اشغال یک سرزمین و بیرون راندن ساکنان آن بود. به این ترتیب، با تشکیل ایران, اسرائیل از سال 1947 به این سو، بر استراتژی اقتصادی که به چپاول گری منابع و ثروت های کشورهای منطقه به ویژه نفت خلاصه می شد، استراتژی مذهبی-قومی هم اضافه گردید. در نتیجه، از آن تاریخ کشورهای منطقه با دومعضل روبرو هستند، یکی به تاراج رفتن ثروت ها ی طبیعی و دیگری تحمل کشوری اشغال گر و قوم گرا. درست است که در ظاهر امر این کشورهای تازه موجود مخارج زیادی را روی دست ابرقدرت های حامی خود، مخصوصا آمریکا گذاشته است، اما واقعیت این است که تشنجاتی که وجودش در منطقه ایجاد کرده، فرصت هرگونه حرکت مردم منطقه به سوی آزادی واستقلال و رشد را از آنان گرفته است.

    پاسخحذف
  7. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  8. او بدون ترس ریسک میکند تا حقایق را همگان بدانند????? اگر میربلوچ راستگو هستی هویت خود را مشخص کند

    پاسخحذف
  9. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  10. پيشنھاد به مديران وبلاگ "سرزمين من کجاست"
    من کاملاً با ميربلوچ٬ مير بلوچى که ناشناس ھاى فراوان نوشته اند که خود را معرفى کند(و انگار خود آقا يا خانم ناشناس شناخته شده و معرف حضور خوانندگان اين وبلاگ ميباشد!!!)موافقم که ھر نوع کامنت "توھين آميز"٬ "تحقير آميز" و "افترا وتھمت آميز" بدون ھيچ ملاحظه اى يعنى حتى اگر مقاله بلند بالا و مفيد و بحث بر زنگيزى ھم باشد اما اگر در آن اين ۔۔۔۔آميز ھا بود حذف گردند و در اين وبلاگ چاپ نشوند۔ و الا از حضور افراد فعال٬ رک گو و با شھامتى مثل مير بلوچ محروم ميشويم۔ و در جواب آن ناشناس که خواھان شناختن آقاى مير بلوچ است ھمينقدر کافى است ايشان بدانند که مير بلوچ به اندازه عمر شما در گير مبارزه سياسى بوده است وبراى ھمه بلوچ ھاى مقيم اروپا و آمريکا بيش از 1000 نفر ميباشند کاملاً شناخته شده است و ھمه آن را با ھمين اسم که اسم فاميل اصلى ايشان ميباشد ميشناسند و بنده ھم ضمن داشتن احترام ويژه و فراوان٬ يکى از مخالفين نظرى ايشان ميباشم۔
    به ھمين دليل ھم ميدانم که: جناب مير بلوچ شما اگر از عشق ميترسيدى در محفل عاشقان نميرقصيدى
    ما چشم براه مقالات٬ کامنت ھا و حضور شما در اين محفل گرم که بايد و ميتوانيم دوستانه اش ھم نمائيم ميمانيم۔ اينجا محل تمرين دموکراسى و رشد بردباريمان در تحمل نظرات مخالف ميباشد۔ اما با رعايت اصول و اخلاق رسانه اى۔
    بالاچ دودازھى

    پاسخحذف

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید