۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی به قلم : مهدی ریگی / بخش دوم



هیچ مفهومی در زندگی ویا در  این جهان مطلق نمی باشد، بالاخص مفاهیم سیاسی ، تاریخی و عامه پسند. این ماییمکه همه چیز را بزرگ ، مطلق یا کوچک و بی ارزش می نماییم.  



اگر برگردیم به مسائل تاریخی می بینیم که روند تاریخ یک روند یکسان نبوده و همواره دارای فراز و نشیبهای بود                         



است. هر بار که حکومت مرکزی تضعیف می شده است ، طبیعتا  در گوشه و کنار و اکثرا در دور دست ها بعضی از شاهان از وظایف خود سر باز زده و یا اعلام استقلال و نافرمانی به فرامین حکومت مرکزی حتی به آن هم می تاخته اند.  حکومت مرکزی هم به نوبه خود دست بدست نه نشسته و و پس از سر و سامان دادن و جمع و جور کردن خود و قوای خودی به منطقه یاغی می تاخته و شورش ها را سر کوب و مردم آنجا را قتل عام کرده و مال و منال آنها را هم یغما می برده است. این بان معناست که مکران و بلوچستان نمی توانسته استثنایی در این میان باشد و در طول تاریخ بارها و بارها با هر سر پیچی خویش مورد هجوم و قتل و غارت قرار گرفته است.                                                                      در اواخر دوره قاجاریان ، حکومت  مرکزی سخت سست و لرزان شده  بود و خیلی از مناطق  تاریخی  ایران در نتیجه بی لیاقتی قاجارها با کمک انگلیسی ها از سیطره ایران خارج شدند. از جمله در بلوچستان هم نافرمانی هایی  به کرات رخ می داد ولی این نا فرمانی ها سیستماتیک و برنامه دار نبود ، در بلوچستان هر کس که سبیلی چنگ کرده بود ادعای شاهی داشت  اکثر این خوانین به جان خود بلوچها افتاده بودند و نه حکومت مرکزی. تنها سرحدی ها که توسط میر بلوچ ها و ریگی ها اداره می شد ادعای جدایی ننمود، در پهره ، کلات ، سیبی .و ... شاهانی به قول خودشان قد علم کرده بودند. احمد شاه  قاجار در دهه چهل قرن سیزده هجری به مناطق فوق لشکر کشید و فتنه ها را تا حدودی خواباند ولی انگلیسی ها آرام ننشسته  خان کلات میر خداداد خان  ( 1892- 1857 ) را تجهیز و تحریک می نمودند تا آنکه در دوره ناصرالدین شاه  گلد اسمیت انگلیسی طرح جدایی بلوچستان را به وی تحویل داد و آن منفور در سال 1250 هجری شمسی با آن طرح موافقت نمود. و ظاهرا خان کلات یا بلوچستان شرقی مستقل شد ولی واقعیت چیزی دیگر بود و در سال 1254 خان خواست به انگلیسی ها نا فرمانی کند و میر مهراب به جنگ انگلیسی ها رفت و در نبردی نا برابر تمام نیروهای بلوچ جان باختند در نتیجه در سال 1255 انگلیسی های عطای خود را رسما  باز گرفتند و بلوچستان به مستعمرات قانونی آنا ن افزوده شد که سپس آن خطه را به نام بلوچستان انگیس نامیده اند. کسانی که به علوم  سیاسی آشنایی دارند می دانند که بلوچستان شرقی هر گز مستقل نبوده است.                                                                                                                  
انگلیسی ها با دسایس و فتنه و مکر فراوان می خواستند کل ایران را به مستعمره خویش تبدیل نمایند ولی از یکطرف با مخالفت مردم غیور ایران زمین و از طرفی دیگر با مخالفت کشورهای روسیه ، آلمان و بالاخص فرانسه روبرو شدند ، ولی آنها امیدوار بودند تمام بلوچستان  را با استفاده از و مکر و حیله تبدیل به بلوچستان انگلیس نمایند که به همت میر بلوچ ها ، میر لاشاری ها، نارویی ها و بلیده ای ها و تمام خلق بزرگ بلوچستان غربی این آرزوی شوم خود را به گور بردند.                                                                                                                                                آخرین حیله های انگیس زمان رضا شاه پهلوی عملی شد ، از یک طرف بلوچ ها با کشف حجاب رضا شاه مخالفتکرده و دست به جنگ علیه حکومت مرکزی زدند که گمشا زهی ها و اسماعیل زهی ها رهبری  آن را بر عهده داشتند و از طرف دیگر رضا شاه می خواست ایران را کمی به جهان تمدن که از ما خیلی جلو زده بود نزدیک تر و مدرنیزه کند، با توجه به این اهداف کاملا نیک،  کشور ایران باید سرشماری و احوال آن ثبت می شد و مدارس و دانشگاه هایی هم تأ سیس و باز می شد ، این پروسه را دوستان تجزیه طلب ما با نام پروسه لشکر کشی رضا شاه و تحمیل سجل به بلوچ ها اینجا و آنجا وارونه جلوه داده اند. باید گفت که متأسفانه در آن زمان مردم ما در فقر دانش بسر می بردند و کاملا بی سواد بودند. تعدادی انگشت شمار از بلوچ های سر زمین پهناور بلوچستان  ما درس دینی در سطحی بسیار بسیار پایین خوانده بودندجهان دیده پیری تعریف میکرد که  انگلیسی ها توسط نوکران و چاکران وطن فروش شایعه براه انداخته بودند که رضاشاه در فکر بی ناموس کردن بلوچ هاست ، اول زنان را بی حجاب می کند و بعد همه را سرشماری کرده و ثبت احوال مینماید ، بزودی نه تنها پسران شما را به سر بازی خواهند برد بلکه زنان و دختران شما را هم چنین. سجل را امر شیطانی قلمداد کرده  و مستقیما با ابلیس گره زده بودند. بلوچ ها هم احساس خطر کردند چون که حملات قاجاریان و تجاوز به نوامیس خویش را هنوز به یاد داشتند. گذشته از آن ماهیت خود حکومت پهلوی را سعی کردند پوشیده نگاه دارند و به طبل قاجار بودن پارسها هر چه توانستند زدند. بی سبب نیست که تا امروز بلوچ های جنوبی  پارسها را قجر می نامند. تنها بلوچ های شمال یعنی  از کارواندر به بالا تا سرحد و سیستان به واقعیات دسیسه ها پس از جنگهای ضد کشف حجاب پی بردند.         بیشتر از مردم عادی ملا های ما مخالف  با طرح های نوین و مدرنیزه کردن جامعه بودند ، شاید آنها احساس خطرازدست دادن موقعیت و مزایای خود را داشتند. آنها فکر می کردند که اگر مدارس دولتی باز شود ، دکان آنها بسته میشود ، دیگر کسی به سراغ آنها جهت گرفتن تعویذ و دارو و دعا نخواهد رفت در نتیجه آنها نا خوداگاه با انگیسی ها هم سو شده و تبلیغات و شایعات  اجنبی ها را مهر صحت می زدند. از آن جمله شایعه شده بود که درس خواندن در مدرسه دولتی منشأ الحاد و کفر می شود. متأ سفانه بدین شکل تنها قشر با سواد سر زمین ما با انگلیسی ها هم صدا شده و با تمام نیرو و توان خویش با نیات نیک حکومت مرکزی به هر دلیل موجه و نا موجه مخالفت سرسختانه پیشه کرده و مردم بی سواد ما را نه تنها راهنمایی درست نکرده بلکه بر عکس به فتنه و جنگ فرا می خواندند. نتیجه این کج فهمی ها آن شد که برنامه های مدرنیزه کردن در تمام ایران پیاده شد ولی حکومت مرکزی با ترس و وحشت عناصری از آنرا با تأخیر زیاد در بلوچستان پیاده  نمود و این شمه ای است ازحکایت و دلایل عقب ماندگی ما .                                                                        کاملا روشن است که حکومت پهلوی از همان روزهای نخست تأسیس ماهیت ملی ایرانی داشت و سعی رضا شاه در تمرکز دادن حکومت و سپس مدرنیزه کردن ایران بود ، ولی بلوچ ها متأسفانه این قضیه را درک نکردند و با تمام قوا و انرژی خود سر به ناقرمانی زده و گوی سبقت را در این زمینه از همه خلق های ایران ربودند. من شخصا باور دارم اگر بلوچ ها با جان ودل به کمک رضا شاه می شتافتند حالا نه بلوچستان تقسیم بود ونه ما اینقدر پس مانده می ماندیم. چون که رضا شاه به دنبال خون ، انرژی و توان آریایی می گشت.                                                                                با تمام این ها ، امروز بلوچستان ایران خیلی پیشرفته تر و مدرن تر و با فرهنگ تر از بلوچستان شرقی و شمالی
می باشد. روزی خودم به بلوچستان شرقی رفته ام ،  از مرز که گذشتیم  فقر و  سختی مردم بلوچ پاکستان از دور غوغا می کرد ، عدم آب نوشیدنی ، توالت و دست شویی و صدها مشکل دیگر هویدا بود. وقتی که پس یک هفته دیدن شهرهای اولیه به کوئته مرکز بلوچستان رسیدیم ، فکر می کردم که آنجا باید فرق زیاد و محسوسی با جاهای قبلی داشته باشد ولی چه باید گفت :  وقتی از اتوبوس پیاده شدم آن هم در ترمینال مرکزی شهر ، ناگهان سر راهم منظره بسیار بدی مشاهده کردم، مردی برای احتیاجی فیزیولوژیکی نشسته بود و همه جیزش هم دیده میشد من خجالت زده به سویی دیگر برگشتم آن سو هم داستانی دیگر به همان شکل نمایان بود در نتیجه به طرفی دیگر برگشتم  آنجا بد تر بود زنی نشسته بود!  عزیزان من، این شیمای بلوچستان آزاد ماست ، من خیلی چیزها را نخواهم نوشت چون می ترسم که بعضی ها حالشان به هم بخورد.        ولی بد نیست بدانید که آن زمان من یک استقلال طلب بلوچ بودم ، حتی برنامه ای جهت استقلال بلوجستان نوشته بودمکتاب های جنگهای چریکی را خلاصه نموده ، خموشانه  دنبال همفکر می گشتم. همیشه هفت تیری زنگ زده با خود حمل می کردم و در جهان درونی خود خردمند ترین انسان آن دیار بودم  اما واقعیات بلوچستان آزاد مرا به اندیشه عمیق و پژوهش واداشت.  پس از گشت و گذار و سر زدن به دکان های سیاسی چند از جمله ...در نهایت به جهان علم سرم  افتاد در آنجا بود که دریافتم : نه تنها  کاره ای در این دنیا نیستم بلکه بسی  کم دانش و ناشایسته هم زیسته ام. یک ضرب المثل روسی می گوید بهتر است آدم دیر متوجه اشتباهات خود شود تا آنکه هرگز متوجه آنها نشود. نتیجه آنکه من به ریشه ایرانی ام رسیدم و امروز افتخارمی کنم که بلوچ و ایرانی هسنم و به شما یک سخن کنفو سیوس را توصیه می کنم " اگر دیدید که به راه خطا می روید  از بازگشتن مترسید".                                                                                                   بر می گردیم به سؤال آقای استقلال طلب : " آیا ما مستعمره پارس – ستان هستیم "؟               همانطور که قبلا آوردم " پارس  " یک استان ایران است و نه کل ایران. ملیت  پارس هم یک ملیت از ( 9 ) نه ملیت  بزرگ ایران زمین است  و ریشه آریایی دارد. مشکل بین بلوچ ها، کردها و پارسها مذهبی است و در زمان صفویان بروز کرد. آن زمان سلسله صفوی اسلام شیعی را در مقابل سلجوقیان سنی مذهب ترکیه علم کرد چونکه سلجوقیان ترکیه مدعی وراثت سلجوقیان ایرانی را داشتند و می خواستند ایران را ضمیمه ترکیه عثمانی نمایند. صفویان ظاهرا نجات خود و ایران را در تعویض مذهب دیدند . این تعویض مذهب به راحتی پیاده نشد ، بلکه به زور نیزه و شمشیر به ملت ایران تحمیل شد ، چه بسا ضربه اصلی متوجه برادران پارس ما شد ، صدها هزار و یا  شاید هم چند میلیون پارس که با این تعویض مخالفت ورزیدند از دم تیغ قزل باشان گذرانده شدند. ولی در گوشه و کنار تعداد زیادی پارس سنی مذهب خوشبختانه جان سالم بدر بردند.باید به عرض همه برسانم کسی که به دین یا مذهب دیگری می گرود کد ژنتیکی وی همچنان بی تغیر باقی میماند.این اصل در باره پارسها هم صادق است در نتیجه آنها بی شک آریایی و ایرانی باقی مانده اند.                                         ما باید درک کنیم که ایران پارس نیست ، بلکه ایران سرزمین نیاکان و اجداد ما ایرانست.آنچه عیان است چه حاجت بهبیان است. اگر منظور شما از پارس – ستان جمهوری اسلامی و رژیم اسلامی امروزه  ولایت فقاهتی است باید بگویم کهجمهوری اسلامی یک جمهوری ایدئولوژیک  " غیر ملی " می باشد. در جمهوری اسلامی پارسها به دلایل و سببهای مختلف بیشتر از نمایندگان  ملیت های دیگر ایران زمین مورد شکنجه ، آزارو اذیت واعدام قرار گرفته اند. در جمهوری اسلامی ایران قدرت حاکم در دست آخوند های پارس تنها نیست ، بلکه بر ایران و ایرانیان ملاهای آذری ، هزاره ، عراقی ،لبنانی ، سوری ، کویتی ، پاکستانی و کرد و بلوچ حکم رانند.وخیلی از جوانان این مرز وبوم به حکم آخوندهای اجنبی شکنجه و اعدام شده اند.                                                                                                                          در بلوچستان ملاهای سنی ما جای پای خود را در سیستم حاکمیت یافته و خیلی خوب محکم نموده اند.اخبار روزمرههم حاکی بر همین قضایا دارد. البته یک سری مشکلات بین آنها باقی مانده است که ریشه تاریخی دارند و در سیستمهای حکومتی غیر دموکراتیک یا بهتر بگویم در سیستم حاکمیت مذهبی  غیر قابل حلند. مثلا  این دعوای قدیمی نماز خواندن در شهرهای مرکزی را اگر بررسی کنیم می بینیم که در اطراف مسجدی در عربستان چهار مناره به پاست به نشان چهار مذهب سنی و مسلمانان دیگر از جمله شیعیان در آنجا در اجرا مراسم دینی خود با عرف خود آزاد  نیستند. خوب اگر عادلیم آنها هم جایی برای اذیت و آزار رساندن به نمایندگان سنی باید  داشته باشند  و این جاها همانا شهرهای بزرگی هستند که در دست آنها اداره می شوند . همه ما باید بدانیم که به قول آبراهام لینکلن " کسانی که مخالف آزادی دیگران هستند ، خود لیاقت آزادی ندارند".  
بحث قبلی دور شانس استقلال  بلوچستان بود. در جایی آورده بودم که کشورهای مستعمره حق بی قید و شرط آزادی



 و استقلال دارند. جمله اخیر این بنده گناهکار باعث خشم و غضب آقایی تجزیه طلب که فکر می کنم فردی احساساتی باشد، شد که به زبان پارسی ایشان این جمله را  به معنای بی احترامی به حق بلوچ و بلوچستان ترجمه و نتیجه گیری  کرده است! باید بگویم که قوانین بین المللی  از یک سو به خلق های  تحت  ستم  حق  استقلال  با قید و شرط  اعطا کرده  و از سوی 
دیگر اصل حق تمامیت ارضی کشورها را محترم شمرده است. حق استقلال یک حق عمومی است ، برای قوم و خلقی مشخص در نظر نگرفته شده است.  حقوق بشر ، حقوق  فرد و یا ایندیوید ویا آدم منفرد است ، فرد نمی تواند خوشبخت باشد زمانی که خلقی که عضو آن است  تحت ستم است. از این قاعده فکری برای خلق های تحت ستم حق استقلال در نظر گرفته شده است. من نمی گویم که بلوچ ها حق استقلال ندارند  ، می گویم از کی استقلال می گیریم ، مگر نه آنکه ایران کشور خود ماست؟ آری همه خلق های ایران تحت ستم هستند ولی راه حل در این مورد استقلال آنها و تجزیه ایران نیست بلکه وصال همه جهت مبارزه و آزادی میهن و استقرار اصول حقوق بشر و دموکراسی واقعی  برای همه و مدرنیزه کردن اقتصاد کشور و ساختن ایرانی آزاد و سر بلند است .                                                                                       
من نظر خود را در نوشته قبلی در باره شانس استقلال بدست آوردن را به نحو اجمالی و خلاصه برایتان نوشتم  و
راه حل حقیر برای اینکه اقوام ... بتوانند با همدیگر و با احساس برابر وطن دوستی ایرانی داشته و حس مالکیت یکسان
امروز یک بار دیگر به همه گوش زد می کنم که یک بار دیگر تاریخ مللی را که بیش از 60- 50 سال است که مبارزه مسلحانه و سیاسی در این زمینه می کنند مطالعه فرمایند ، کرد ها را ، چچن ها را ، باسک ها را ، ایرلندی ها را و چرا دور برویم همین بلوچستان شرقی را که دقیقا از سال 1250 میلادی از پای هر گز ننشسته است. کشور فلسطین را 127 کشور جهان به رسمیت می شناسد از سال 1947 دائما در حال مبارزه است ، بگذریم از اینکه فلسطین از دیدگاه تئوریک اصلا کشوری آزاد است ، ولی  کسی می داند که آزاد ی واقعی فلسطین کی  از راه  میرسد؟                                    
بر این سرزمین و کشور داشته باشند چیست؟                                                                                         
از آنجایی که ما آریایی یعنی ایرانی هستیم باید  در کنار ایرانی های دیگر جهت آزاد سازی و رهایی ایران کوشش کنیم و تمام انرژی و دانش خود رابرای مدرنیزه کردن زندگی  خود و میهن خود خرج کنیم ، ایران را با کمک همدیگربسازیم. ما باید دنج و آرام به دیدار و وصال همه برادران ایران زمین مان از هر قوم و تیره ای که هستند  بشتابیم و از خشم وغضب دوری بجوییم، به قول چینی ها وقتی که در ما خشم حرف می زند عقلمان چهره اش را می پوشاند ، جنگ و فتنه و خونریزی از هر نوع وبه هر بهانه ای که باشند مثل بردگی و اپیدمی واگیر باید ریشه کن شوند. اصولی که باید مد نظر ما باشد عبارتند از : 1- تساوی قانونی ، 2- خودمختاری خلقها، 3- عدالت اجتماعی . تا زمانی که خلقهای ایران نیاموخته باشند روابط خود را بر اساس آزادی ، تساوی و حقوق و احترام متقابل و عزت نفس استوار کنند ، ایده  ایران آزاد و با ثبات و یا هر ایده مترقی دیگری فقط در سطح یک ایده باقی خواهد ماند.                        
ما نباید یک اصل دیگر را  فراموش کنیم آن اینکه : کسب هر نوع آزادی ، استقلال و حکومت به تنهایی شکم انسانها را سیر نمی کند ، نا برابریها یا امراض راریشه کن نمی کند ، فرهنگ و تحصیل را مهیا نمی کند ،کشاورزی را گسترش نمی دهد، کارخانه و کار نمی آفریندو یا به مردم  دانش و فن نمی آموزد . هر پیروزی که عاقبت به پیشرفت و ترقی و آزادی و عدالت اجتماعی نانجامد ، با ناکامی مواجه خواهد شد و آنهایی که بیش از رهایی چیزی نمی توانند به مردم ارزانی کنند بتدریج خود را باید جهت سر کوب و خاموش کردن مخالفین و ناراضیان و گسترش فشار بر منتقدین آماده کنندمگر نه آنکه " بهار آزادی عربی " ضد کسانی است که روزی با شعارهای ناسیونالیستی به مسند قدرت تکیه زده اند.در آخر عزیزان ما نباید کلام را بخاطر نان وپول بفروشیم و جیره خوار اجنبی برای نابودی کشور و ملت خود باشیم به قولی وقتی انسان روح خود را از دست بدهد ، فتح دنیا به چه درد او میخورد.                                         
 مهدی ریگی    



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید