۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

نامه فرزاد کمانگیر



قوی باش رفیق مگر می توان معلم بود و راه دریا را به ماهیان کوچولوی


این سرزمین نشان نداد؟مگر می توان در قحط سال عدل و داد معلم بود ، اما "الف" و "بای" امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟

یکی بود یکی نبود ماهی سیاه کوچولویی بود که با مادرش در جویبار زندگی می کرد ، ماهی از 10000 تخمی که گذاشته بود تنها این بچه برایش مانده بود بنابراین ماهی سیاه یکی یک دانه ی مادرش بود، یک روز ماهی کوچولو گفت: مادر من می خواهم از اینجا بروم. مادرش گفت کجا؟ می خواهم بروم ببینم جویبار آخرش کجاست.
هم بندی ، هم درد سلام
شما را به خوبی می شناسم. معلم، آموزگار، همسایه ی ستاره های خاوران، همکلاسی ده ها یار دبستانی که دفتر انشایشان پیوست پرونده هایشان شد و معلم دانش آموزانی که مدرک جرمشان اندیشه های انسانیشان بود. شما را به خوبی می شناسم، همکاران صمد و خان علی هستید.
مرا هم که به یاد دارید
منم ، بندی بند اوین

۱ نظر:

  1. سلام
    چه شباهتی بین فرزاد و خسرو ملازهی
    یک مرام یک اخلاق

    مثل سیبی ازوسط نصف شده باشد

    مهین

    پاسخحذف

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید