۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

«آمنه» چشمان «مجید» را به او بخشید/اجرای حکم قصاص اسیدپاشی با عفو شاکی متوقف شد



فرهیختگان آنلاین: «آمنه» كه قرار بود صبح روز یك‌شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۰ چشمان «مجید» را قصاص كند، در آستانه ماه مبارك رمضان از قصاص وی گذشت و چشمان خواستگار سابقش را به او بخشید.



به گزارش ایسنا، در حالی كه قرار بود بدون هیچ‌گونه اطلاع رسانی خبری حدود ساعت ۶:۳۰ صبح روز یك‌شنبه (امروز ) «آمنه» در بیمارستان دادگستری تهران و با حضور پزشكان متخصص قانونی و دادیار اجرای احكام دادسرای امور جنایی پایتخت، حكم قصاص «مجید» را كه آبان ماه سال ۸۳ مرتكب اسید پاشی شده بود اجرا كند، از اجرای آن منصرف و چشمان مجید را كه منتظر اجرای حكم قصاص بود دوباره به او بخشید.



بر اساس گفته‌ی اطرافیان «آمنه» كه در بیمارستان حضور داشتند، «آمنه» از قصاص «مجید» گذشت كرده است و این حكم جنجالی اجرا نشده است.



از حضور خبرنگاران در محل اجرای حكم قصاص نیز جلوگیری شده است.



 پیش از این قرار بود این حكم ساعت ۱۲ روز شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ در بیمارستان دادگستری تهران اجرا شود و «مجید» مورد قصاص از ناحیه دو چشم قرار گیرد كه ظاهرا به دلایلی اعلام نشده در ساعات پایانی شامگاه جمعه و بر اساس اعلام مسوولان اجرایی حكم، اجرای آن به تعویق افتاده بود.



بر اساس این گزارش، ‌ساعت ‌۱۶ و ۳۰ دقیقه یكی از روزهای اواسط آبان‌ماه سال ‌۸۳ اهالی خیابان رسالت متوجه داد و فریادهای دختری جوان شدند كه با دنبال كردن موضوع دریافتند دختر جوان به نام «آمنه» از سوی فردی مورد اسیدپاشی قرار گرفته است.



با انتقال آمنه به بیمارستان، تلاش پزشكان برای درمان وی آغاز شد، اما زمانی كه بعد از انتقال به بیمارستان‌های رسالت و مطهری به بیمارستان لبافی‌نژاد منتقل شد، پزشكان اعلام كردند كه دیگر دیر شده و چشم چپ آمنه كاملا از بین رفته است.



با طرح شكایت دختر جوان در شعبه‌ ششم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران، قاضی قیصری رسیدگی به شكایت را در دستور كار قرار داد و شناسایی و بازداشت متهم را از ماموران آگاهی خواستار شد.



با صدور قرار مجرمیت برای متهم، پرونده وی جهت محاكمه به دادگاه كیفری استان تهران ارجاع شد و قضات شعبه ‌۷۱ دادگاه كیفری، روز ‌۶ آذرماه سال ‌۸۷ پس از اخذ اظهارات متهم و شاكی، حكم قصاص دو چشم به شیوه‌ مورد درخواست شاكی یعنی ریختن اسید در چشم متهم و پرداخت دیه‌ جراحات وارده پس از پرداخت تفاضل دیه از سوی شاكی را صادر كردند.


۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

حقوق زن ..سهم ما از زندگي اين نيست



! ما هم آدميم! ما هم حق داريم! ما هم به اندازه ديگران از زندگي سهم داريم!چرا بقيه فكر مي كنند ما مظلوميم. چرا باید نسبت به حق و حقوقمان بی اطلاع باشیم و مورد اجحاف و تبعیض و نا برابری قرار داشته باشیم

تفاوت بين مرد و زن كاملا طبيعي بوده و اين دليلي بر برتري يكي بر ديگري نيست واين تنها يك تناسب است ولي با اين حال هيچكس اين تناسب را نپذيرفته چرا بعضي ها انسانييت را مبنا قرار نميدهند و جنيسيت اين قدر برايشان مهم است!؟


اين همه كوته فكري و تحقيرو تبعيض نسبت به زن باعث شده كه همه به عنوان يك موجود ناتوان و حقير به او بنگرند و زن هميشه در محروميت به سربرد و هميشه مظلوم واقع شود و حقش به خاطر جهالت ديگران زير پا له شود.
زنان از همان ابتداي تاريخ بشر به علت روحيات لطيف ونداشتن توانائي هاي جسمي مثل مردان كمتر مورد توجه قرار ميگرفتند و حتي در يك دوره به خاطر جنسيتشان زنده به گور ميشدند. با اينكه قرنها ازآن دوران ميگذرد و ما در عصر پيشرفت و تكنولوژي به سر ميبريم بازهم سايه شوم اين تبعيض و تفاوت در بيشتر نقاط دنيا گسترده است به خصوص در كشورهاي جهان سوم (ايران).
درسیستان بلوچستان بيشترشاهد اين بي عدالتي هستيم كه اين خود ناشي از عقايد و سنتهاي كهنه حاكم بر مردم این استان است كه باز ريشه همه اينها بيسوادي است مردسالاري از دير باز در این استان بر زنان حاكم بوده و مردان هميشه به زنان به عنوان يك وسيله و شايد برده مينگريستند نه به عنوان يك انسان هم نوع و شريك زندگي !
رسم و رسوم غلط و تعصبات خشك و بيجا و ندادن حق انتخاب به دختران و ازدواجهاي تحميلي و جلوگيري از ادامه تحصيل




استاد ماشاالله بامری پیشکسوت آواز و موسیقی مقامی کشور و خواننده موسیقی بلوچستان درگذشت





استاد «ماشاالله بامری» یکی از بزرگ‌ترین خوانندگان، نوازندگان و مقام‌دان‌های منطقه‌ی سیستان و بلوچستان عصر جمعه پس از طی بیماری طولانی‌مدت در سن ۶۰ سالگی در زادگاهش  ایرانشهر درگذشت
هنوز بعد ا زخبر بستری شدن استاد پست جدیدی تو وبلاگ نزده بودم که خبر در گذشت او رسید و به قول شاعر گاهی چه زود دیر میشود..از امروز است که جامعه زنده کش و مرده پرست ما شروع به تمجید و تعریف از استاد بامری بکند و او را به عرش ببرد اما در بودنش کسی به فکر او نبود و او با سختی دوران بیماری را با مرگ به پایان رساند.استادی که هنرمند استان سیستان و بلوچستان بود و هزینه درمانش را اداره کل فرهنگ و ارشاد کرمان تامین کرد...
وی مدتی بود که با بیماری سرطان روده دست و پنجه نرم می‌کرد و در ابتدای خرداد ماه ۹۰ در بیمارستان افضلی‌پور کرمان تحت عمل جراحی قرار گرفته بود.

بامری در سال ۱۳۳۰در ایرانشهر متولد شد و از سن ۸ سالگی به کار موسیقی وخوانندگی روی آورد.

وی از کودکی آموختن ساز دهلک را آغاز کرد و سپس به خوانندگی پرداخت.

او مقام اول جشنواره‌هایی چون نی‌نوازان، موسیقی حماسی،‌ آیینه و آواز، موسیقی فجر، ذکر و ذاکرین و موسیقی نواحی کرمان را کسب کرده است و در مجموع بیش از ۷۰ لوح تقدیر و سپاس در کارنامه‌ی حرفه‌ای موسیقایی خود داشت.
بامری هم‌چنین در کشورهای فرانسه، آلمان، امارات، ونزوئلا، هلند و ترکیه کنسرت‌هایی را برگزار کرده بود و از مشهورترین خوانندگان صوت یا ترانه‌های مردمی بلوچستان به سبک قدیم به شمار می‌رفت.

گفتنی است ماشاالله بامری در طی برگزاری هفتمین جشنواره موسیقی نواحی به عنوان بزرگ‌ترین پژوهشگر موسیقی سیستان و بلوچستان مورد تقدیر قرار گرفته بود.

هنر آواز استاد ماشالله آتقدر زبانزد خاص و عام بود که اگر کسی ۴۰ سال پیش آواز او را شنیده بود و سال پیش مجدد آنرا می شنید میگفت در زیبایی صدای او کمترین تغییری ایجاد نشده است.
استاد بامری اصالتا اهل شهرستان جدیدالتاسیس دلگان در محدوده جغرافیایی ایرانشهر بود و در همین شهر زندگی و با آن وداع نمود. دلگان از خواستگاه های موسیقی بلوچی بشمار میرود و رقص دو چاپی و چهار چاپی و دهل و سرنای آن معروف می باشد.بامری همچنین در زمینه‌ی خوانندگی و آهنگ‌سازی، آموزش به جوانان و همکاری با گروه‌های مختلف موسیقی فعالیت داشت .
وقتی گروه موسیقی رستاک در یکی از به یاد ماندنی ترین آثار موسیقی محلی کشور پس از انقلاب در تلاشی بدیع و در یک مجموعه اقدام به باز خوانی تعدادی از آثار موسیقی محلی کشور کرد٬تنها خواننده ای از استان ما که صدا و موسیقی اش در این مجموعه نفیس جای گرفت استاد بامری بود و او در این مجموعه پر فروش ٬زیبایی موسیقی بلوچی را به کشور بیشتر شناساند و با هر بار دیدن و شنیدن این اثر هنری احساس افتخار به انسان دست می دهد.این آهنگ معروف با عبارت با مسمای " مروچی من نشته حیرانان..." شروع می شود که واقعا حیرانی برخی هم استانی های هنر ناپسند را حکایت می کند..
استاد بامری سابقه حضور در جشنواره های بزرگ موسیقی و کسب مقامهای متعدد را در کارنامه خود دارد اما مرگ زود هنگامش او را از ادامه افتخار آفرینی و جامعه را از لذت شنیدن آواز و هنرنمایی اش محروم کرد .متاسفانه ماشالله از خودش مراقبت نکرد و جامعه هم در مراقبت از او دریغ و اهمال کرد..
اهمیت هنرمندانی چون استاد بامری در این است که آنها با شکم چسبیده به بدن به دنیا می آیند با همان شکم کم توقع زندگی و هنرآفرینی می کنند و با شکمی بدون برآمدگی چون زنان حامله از دنیا می روند با این تفاوت که از خود از خود آثاری به یادگار می گذارند که افتخار قومی هستند بدون اینکه ادعایی داشته باشند و جامعه برایشان کرامت چندانی قائل باشد .اما همین جامعه هنرمند کش به ثروتمندان و برخی دیگر شکم پرستان بی هنر چنان احترامی میگذارد که آنان خود را سرآمدان جامعه می دانند و در محافلشان هنرمندان را" چاپی و سرنایی" خطاب میکنند و با این تفکر عاقبتی جز جهل و تاریکی در انتظار چنین جامعه ای نیست.
به هرحال ما ماشالله را از دست دادیم همانگونه که کمالن حوت را از دست دادیم بدون اینکه قدرشان را بدانیم فردا روز هم نوبت اسندار و زنگشاهی و..میرسد و ما در خانه و ماشینمان از موسیقی و هنرشان لذت می بریم و آنان و خانواده هایشان از نداری و بی توجهی حسرت می خورند..
هم اکنون که این خطها را می نویسم مراسم تشییع جنازه استاد بامری در ایرانشهر در حال برگزاری است.برای این استاد فقید و همه هنرمندان درگذشته این دیار آرزوی رحمت الهی داریم روحش شاد .با قرائت حمد و سوره ای و تقدیم به روح بلندشان.


پدر شیطان





امروز ظهر شیطان را دیدم! نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند…
شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

شیطان گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟



شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.
دوستی کامنت گذاشته بود : و سولاتی مطرح کرده دوست نازنین شاید حرف شما درست باشد ولی ما باید از پرداختن به چنین مسایلی وقت خود را بیهوده بهدر ندهیم هستند کسانی تلاش میکنند ما را از مسیر اصلی خارج کنند به این مسائل توجه نکنیم و راه درست را در پیش بگیریم:: سر بلند باشید 
سر زمین من کجاست  

۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

با عقاید مختلف در کنار هم برای خود و سرزمینمان مثبت عمل کنیم



متاسفانه ما هر از گاهی دانسته و خواسته یا نخواسته  قانون اصول اخلاق و موازین انسانیت را زیر پا میگذاریم که بسیار نگران کننده است .در چنین مواقعی است افراد سود جو و فرصت طلب حداقل استفاده را بنام خود رقم میزنند و نتیجه مثبت

را با دستان خود تقدیم آنان میکنیم اما ما لازم است در چنین مواقعی هشیار باشیم ممکن است ما با هم عقاید مختلفی  داشته باشیم اما میتوانیم با عقاید مختلف در کنار هم برای خود و سرزمینمان مثبت عمل کنیم من شخصا از برادر  محترم و بزرگوار خسرو ملازهی تشکر  میکنم  که در  این راه پیشقدم  شد  و بسیاری از فرصت طلبان نابخرد را آرزوهای فراوانی جهت تفرقه بین این عزیزان داشتند   ناکام گذاشت امیدوارم   همه دوستان دست در دست هم با هر سلیقه و عقیده ای که داریم همدیگر را تحمل و وجودمان برای سرزمین مان مثبت باشد 

وبلاگ سرزمین من کجاست  فقط نظرات مفید که در ان توهین و بی حرمتی به اشخاص نباشد منتشر میکند از ارسال کامنت که موجب آزرده خاطر شدن دوستان باشد خوداری نماید 

در پایان برای همه آرزوی توفیق دارم 

زهره بلوچ 



۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

نظریه پردازی محققین خارجی و ایرانی در باره بلوچ و بلوچستان





از آنجا که مردم غیور بلوچستان ظلم و جور حکام و سلاطین ستمگر زمانه را بر نمی تابیدند و در مقابل آنان قدعلم می کردند، این خطه از ایران زمین همواره کانون توجه اربابان قدرت بوده ومدام مورد تاخت و تاز آنان قرار گرفته است که مردم بی گناه و بی دفاع را به خاک و خون کشیده ودستگاههای ظلم و جور آنان چیزی جز خرابی و بدبختی برای این منطقه به ارمغان نداشته اند.به دلیل مجموعه این عوامل همواره مهر محرومیت بر پیشانی آن حک بوده و در نتیجه آن تاریخ بلوچستان وقوم بلوچ درابهام باقی مانده است و اندک نوشته هایی هم که از بیگانگان به جا مانده به دلیل سیاستهای خاص استعمارگران مغرضانه، دور از واقعیت و غیر تحقیقی هستند. نوشته های نویسندگان داخلی نیز بسیار سطحی، مختصر و ناچیزند. در مقاله حاضر قصدداریم چهره ای مختصر از بلوچ و بلوچستان را ارائه دهیم.
سرزمین بلوچستان با مساحتی در حدود ۱۷۵۰۰۰ کیلومتر مربع در جنوب شرقی ایران واقع و بین دو عرض جغرافیایی ۲۵ الی ۳۲ درجه عرض شمالی و ۵۸ الی ۷۰ درجه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ گسترده شده است. از شمال به سیستان و افغانستان، از شرق به پاکستان، از جنوب به دریای عمان و از غرب به کرمان محدود است. برای بیان ملموس تر وسعت بلوچستان، قابل ذکر است که فاصله شهر زاهدان در شمال آن تا چابهار در جنوب ۷۰۵ کیلومتر و عرض آن از کوهک تا افق های شرقی جازموریان ۵۹۰ کیلومتر است. شامل شهرستان های زاهدان، خاش، سراوان، ایرانشهر، سرباز، نیک شهر و چابهار است.
علیرغم وجود تفاوت هایی در جغرافیای طبیعی بلوچستان به طور کلی سرزمینی خشک و لم یزرع است، سرزمینی گرم و درجه حرارت متوسط آن ۴۰ درجه سانتیگراد است. میزان بارش در آن کم و تنها منابع آب آن قنات ها و کاریزهایی هستند که از آب زیرزمینی تغذیه می شوند و در نتیجه این شرایط طبیعی میزان پراکندگی جمعیت در آن بالا ومناطق مسکونی در فاصله های طولانی از یکدیگر قرار دارند. به لحاظ آب و هوای گرمسیری بیشتر درختان آن خرما و مرکباتند وچون آب و هوای این منطقه شباهتی بسیار نزدیک به آب و هوای هندوستان دارد و درختانی چون انبه، نارگیل، موز، انجیر و تمبر هندی، خربزه درختی و… در بلوچستان پرورش می یابند و استعداد طبیعی خاص این منطقه به آن هندوستان کوچک می گویند.
سابقه تاریخی این سرزمین بسیار زیاد است و قدمت آن را بین ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ هزار سال می دانند و بر پایه کتیبه ها و کتب قدیمی، بلوچ و بلوچستان پیش از اسلام وجود داشته است به گونه ای که در کتاب دینی یهودیان – تورات – از بلوس پسر کوس نام برده شده است، محققان نیز بلوچ را فارسی شده کلمه بلوس می دانند.
به نقل از کتاب تاریخ ماد، بلوچستان درعهد مادها زمان سلطنت آستیاک «اشتوویگو» سال های ۵۴۹ تا ۵۸۴ یا ۵۵۰ تا ۵۸۵ قبل ازمیلاد مسیح یکی از ساتراپی ها «والی نشین یا استان» شرقی دولت به نام سرزمین پارکانیان یاد شده است.
در کتیبه های میخی داریوش بزرگ در بیستون و تخت جمشید سرزمینی که امروز بلوچستان نام دارد به اسم ماکا یا مکه یاد شده و استان چهار دهم بوده است. به این سرزمین در زمان ساسانیان کوسون می گفتند.
هردوت نیز آن را مکیا یا میکیان خوانده است. در کتیبه های ماگان جزو شهربانی هفدهم داریوش بوده است. مورخ اسکندر مقدونی بلوچستان را «ژدرزیا» ثبت کرده است.
مارکوپولو نیز از بلوچستان با عنوان «‌کسمکوران» یاد می کند. اما قرن ها سرزمین کنونی بلوچستان «مکران» نامیده می شده و جهانگردان عرب نیز از آن به نام مکران یاد کرده‌اند.
در مورد نژاد بلوچ نیز آنچه مورد توافق اکثر نویسندگان و جامعه شناسان است، نژاد آریایی مردم بلوچ است و به سبب موقعیت جغرافیایی منطقه، قوم بلوچ نژاد خود را به خوبی حفظ کرده است.
کمیسیون ملی یونسکو درباره نژاد بلوچ می گوید : «بدون شک قوم بلوچ از همین اقوام آریایی جدا شده و پس از گذشتن از مناطق شمالی به جنوب آمده اند و قرابت زبان بلوچی با زبان باستانی موید این تصور است».
دکتر ایرج افشار در بلوچستان وتمدن دیرینه آن می نویسد:
«قوم بلوچ ایرانی نژاد و همانند کرد، تاجیک و سیستانی شعبه ای از نژاد آریایی هستند». پروفسور سرهانری راولینسون در تحقیقات خود بلوچ راتیره ای از اقوام آریایی دانسته است.
اکثر پژوهشگران ایرانی و خارجی معتقدند که نژاد ایرانی خاصه نژاد بلوچ از زیباترین نژادهاست وبه قول اوژن او بن فرانسوی در سلسله جبال غربی و جنوبی کردها، لرها و بلوچ ها از نژاد خالص ایرانی می باشند که کاملاً دست نخورده مانده اند. کلنل دیمز از طریق علمی عنوان می کند که دانشمندان جمجمه بلوچ را از نوع پهن سران ایرانی می دانند، حال آنکه جمجمه عرب و هندی از نوع دراز سران است، او ادامه می دهد اگر خصوصیات مغزی و جسمی بلوچ را در نظر بگیریم بایداو را ایرانی نژاد و مانند تاجیکان و دیگر مردمان فلات ایران بدانیم.»
عطاء الله مینگل از رهبران سیاسی بلوچستان پاکستان می گوید : «ما همانند کردها آریایی هستیم ! ما سامی نیستیم! اگر از زبان بلوچی چنانکه آنها ( اعراب ) می خواهند دست بکشیم، چگونه می توانیم خود را بلوچ بنامیم؟! ما نمی توانیم زبان و هویت خود را رها کنیم» .
در مورد اخلاق و عادات بلوچ ها نیز سعید نیکبختی می نویسد:
«بلوچ ها مردمی هستند رشید، غیرتمند، شجاع، درستکار، امانتدار، نترس، خوش قول، مهمان نواز، ناموس دار، جنگجو، بامهارت در جنگ، انتقام جو و کینه به دل به نحوی که اگر با بلوچ با صداقت رفتار شود، صادق است و اگر به او نارو زده شود، تا جبران مافات هرگز دست بردار نیست» .
دکتر افشار می نویسد:
«بلوچ انسانی آزاده، میهمان نواز، راستگوی، ناموس پرست، دلیر، سخت کوش، و جنگجو است» .
دکتر حسین برهانی می نویسد: «بلوچ مردمی اصیل، مهمان نواز، پرتلاش، پرتحمل، سخت کوش، ساده دل، صادق و پرمحبت است».
قاضی عبدالصمد سربازی معتقد است:
«بلوچ ها علاوه بر شجاعت دارای خصائل ممتاز اخلاقی دیگری نیز هستند که به برکت اسلام در وجود آنها تبلور یافته است. این خصائل عبارتند از:
۱- وفای به عهد و در این کار بسیار پایبندند
۲- صداقت و یکرنگی
۳- وفاداری
۴- غریب نوازی و یتیم پروری
۵- حفاظت از پناهنده و در خطر انداختن خویش برای پاسداری از وی
۶- به آب و آتش زدن خویش برای حفظ ناموس و غیرت».
درمعجم البلدان آمده است:
«مردم این ناحیت قومی ایرانی، صحرا نشین، دلیر و ساکن بلوچستان که طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده اند و ایشان همیشه در برابر بیگانگان مقاومت نموده اند، آنان دارای لهجه ای خاص که به بلوچی معروف است هستند».
ابن حوقل درصوره الارض نوشته است:
«بلوص ها مکنتشان بیشتر از مردمان کوه قفص است و آدابشان نیز بهتر می باشد، در زیر چادر می نشینند وچادرهایشان از پشم ( موی ) بز است، مثل همسایه های خود عادت به نهب و غارت ندارند و هرگز با همسایگان خود در عالم جنگ و کارزار نیستند، بلوص معرب بلوچ است و بلوچ ساکن بلوچستان است».
در حدودالعالم نیز آمده است:
«بلوچ ها طایفه ای باشند چون اکراد و آنان را بلادی و سیع میان فارس و کرمان در سفح جبال قفص و آنان را شوکت و قوّت و عدد بسیار است. قوم قفص که طایفه ای دیگرند با همه قوت از هیچکس جز بلوچ بیم ندارند و بلوچ ها صاحبان نعمت و چادرهای مؤیین باشند و مردمان از بلوچ ایمنند، راه نزنند و مردم نکشند و اذیت آنان به کس نرسد و بر خلاف قفص».
در عهد کیانیان و سلطنت کیخسرو فردوسی در شاهنامه مردان بلوچ را به شجاعت و جنگجویی ستوده است.
سپاهی ز گردان کوچ و بلوچ / سگالیده جنگ مانند قوچ
که کس در جهان پشت ایشان ندید/ برهنه یک انگشت ایشان ندید
سپهدارشان بود رزم آزمای / کزو بود گاه و نکویی بجای
درفشی برآورده پیکر پلنگ / همی از درفشش بیازید جنگ
در مورد زبان بلوچی باید گفت که ریشه زبان بلوچی همانند کردی محل اختلاف نیست و تحت عنوان شاخه ای از شعبه فارسی گروه ایرانی خانواده زبان های هند و اروپایی طبقه بندی شده است.
جان محمد نویسنده بلوچ پاکستانی، بلوچی را شاخه ای فرعی از شاخه فارسی زبان های ایرانی می‌داند.
با این حال بلوچی با فارسی کهن پیش از اسلام ( پهلوی، اوستایی، مادی‌) رایج در دوران مادها، هخامنشیان و ساسانیان نزدیکی بیشتری دارد، به همین دلیل در زبان بلوچی می توان واژه های فارسی کهن بیشتری پیدا کرد تا در زبان فارسی کنونی.
امیر توکل کامبوزیا محقق کرد تبار ایرانی نوشته است:
«‌اگر شما فرهنگ زبان پهلوی را در مقابل یک فرد بلوچ بگشایید و لغاتی از هر صفحه آن پیدا کرده و به او بگویید، او خواهد گفت: آقا زبان پهلوی یعنی زبان بلوچی».
بلوچی گویش هایی مختلف دارد که زبان شناسان دو گویش مهم آن یعنی بلوچی شرقی و بلوچی غربی را پذیرفته اند. گویش شرقی در بخش شرقی پاکستان و گویش غربی در پاکستان غربی، ایران، ترکمنستان و شیخ نشین های عرب خلیج فارس رایج است. بلوچی غربی با واژه های فارسی بسیار آمیخته است و بنابراین تا حدی با گویش شرقی مناطق کوهستانی شرق بلوچستان تفاوت دارد. گویش شرقی به گفته محمد سردارخان به گویش فارسی کهن عصر هخامنشی بسیار شباهت دارد.
بهر حال بلوچی ادبیات گسترده مکتوبی ندارد و در واقع تا پیش از اواخر قرن نوزدهم میلادی زبانی غیر مکتوب و محاوره ای بود، بلوچ ها معمولاً به فارسی می نوشتند و میراث ادب بلوچی چه شعر و چه نثر غالباً به زبان فارسی است و مشهورترین شعرای بلوچ به ویژه قبل از قرن بیستم نظیر غلام محمد، سید محمد تقی شاه، میرزااحمدعلی، ملامحمد صادق ومهم تر از همه گل محمد مگسی به زبان فارسی شعر می سرودند.
دکتر حسین بر می نویسد: «زبان بلوچی تا قرن نوزدهم ویژگی های خاص خود را به صورت زبان گفتاری حفظ کرد، دراین دوران افسران و دانشمندان حکومت استعماری انگلیس برای اولین بار دستور زبان بلوچی را تدوین ویک فرهنگ لغت ومجموعه ای از ادبیات و فرهنگ عامه را گرد آوری کردند. آثار موکلر، دیمز، گیلبرستون، پیرس، لیچ ودیگران اولین مطالعات سیستماتیک درباره زبان وادبیات بلوچی بود.
قبل از آن فقط برخی از نخبگان کتاب هایی به نام دبتر شعر ( دفتر شعر ) داشتند که در آن ها اشعار مورد علاقه خود را به زبان فارسی ثبت می‌کردند».
دکتر افشار نیز می نویسد:
«مهمترین لهجه جنوب شرق ایران، لهجه بلوچی است که آن را از جهت هیأت قدیمی بسیاری از لغات، بایداز لهجات مهم ایرانی شمرد، لهجه بلوچی با زبان و تلفظ پهلوی اشکانی و پهلوی اوایل ساسانی نزدیک است. همانطور که قبلاً بیان شد، قوم بلوچ و کوچ اصلاً از شمال ایران به جنوب مهاجرت کرده و در سرزمین هایی که امروز بلوچستان می نامند اقامت گزیدند، به همین دلیل زبان و گویش قدیم بلوچی علاو ه بر بلوچستان در پاره ای از نواحی ترکمنستان و همچنین گویش براهویی که از شعب دراویدی می باشد، درمیان اقوام بلوچ رایج است. گویش بلوچی در ایران به دو شعبه بلوچی شمالی ( سرحدی ) وبلوچی جنوبی ( مکرانی ) تقسیم می‌شود که گویش بلوچی شمالی شامل نواحی زاهدان، خاش، سیستان و گویش بلوچی جنوبی شامل نواحی ایرانشهر، سراوان و چابهار و نیک شهر و سرباز می باشد که از نظر تلفظ بیشتر لغات با هم متفاوتند، اما هر دو گویش برای طرفین قابل تشخیص است. با این که گویش های مختلف بلوچی از زبان واحدی سرچشمه گرفته اند ولی به علت وسعت خاک و عدم ارتباط ساکنان قسمتهای پراکنده، وضع چنان شده که گویش نقطه ای با نقطه دیگر متفاوت است».
بنا بر روایاتی بلوچ ها پیش از اسلام پیرو مذهب زرتشت بودند، ولی از سال ۲۴ هـ.ق که در زمان خلافت حضرت عمر (رض) سهیل بن عدی و عبدالله بن عتبان رضی الله عنهما از طرف خلیفه برای فتح کرمان و بلوچستان به این منطقه آمدند ، مردم بلوچستان به دین اسلام گرویده و همگی مذهب تسنن حنفی دارند ، به استثنای تعداد کمی شیعه که در بزمان و دلگان سکونت دارند.
در مورد پراکندگی سکونت بلوچ ها باید گفت بلوچستان به طور کلی بین ایران ، پاکستان و افغانستان تقسیم شده است . بزرگترین و از نظر سیاسی فعال ترین شاخه بلوچ ها یعنی ۴۰ درصد کل جمعیت آنها در پاکستان ساکنند. در مناطق بلوچ نشین، غیر بلوچ ها از جمله سیستانی ها (در ایران) ، پشتون ها (در افغانستان) ، پنجابی ها و براهویی ها (در پاکستان) نیز سکونت دارند .
تعداد قابل توجهی از بلوچ ها در خارج از بلوچستان در شیخ نشین های جنوب خلیج فارس بخصوص عمان، گرگان ، شمال شرقی خراسان ، ترکمنستان و کرمان سکونت دارند. همه بلوچ ها تا اواسط قرم هیجدهم میلادی در داخل مرزهای ایران زندگی می کردند.
تقسیم بلوچستان بین ایران و هندوستان تحت سلطه انگلیس در دهه ۱۸۷۰ م. و در پی سیاست های امپریالیستی بریتانیا صورت گرفت. محمد سردارخان اولین آثار بلوچ ها را به قرن ششم قبل از میلاد باز می گرداند ، یعنی زمانی که کوروش کبیر، بنیانگذار امپراطوری هخامنشی در ایران آنها را تشویق کرد تا در ایالات شمالی ایران در نواحی همجوار دریای سیاه یعنی در کردستان ، ارمنستان و گیلان ساکن شوند، بلوچ ها مدت یک هزار سال در این مناطق کوهستانی اقامت داشتند ، دست به سلاح بردند و به عنوان نخبگان سپاه امپراطوری های هخامنشی و ساسانی خدمت کردند.
به نوشته محمد سردار خان در عهد هخامنشیان ، کیانیان و ساسانیان، بلوچ ها ستون فقرات نیروهای نظامی پادشاهان باستانی ایران بودند.
در اواخر عهد ساسانی و مقارن ظهور اسلام ، بلوچ ها از شمال و شمال غرب به جنوب ایران در کرمان مهاجرت کردند و 
تا حمله مغول در آنجا اقامت داشتند و پس از آن باردیگر به جانب شرق هجرت کرده و در مناطق کنونی ساکن شدند.
قدیمی ترین منبعی که در آنجا اقامت داشتند و پس از آن باردیگر به جانب شرق هجرت کرده و در مناطق کنونی ساکن شدند .
قدیمی ترین منبعی که در آن واژه بلوچ اشاره شده ، شاهنامه فردوسی اثر حماسی ـ ملی ایران است که در قرن دهم میلادی ـ چهارم هجری ـ به نظم درآمد . فردوسی جنگجویان بلوچ را به شجاعت و مردانگی ستوده است.
همانطور که قبلا یاد شد مکران همانند سایر بخش های ایران در دوران حضرت عمر (رض) خلیفه دوم مسلمانان به تصرف اعراب درآمد و مدت ۲ قرن مکران تحت حکومت مسلمانانی بود که از طرف خلفای بنی امیه و بنی عباس در دمشق و بغداد منصوب می شدند.
با ظهور سلسله های محلی ایرانی در دوره عباسی ، مکران بخشی از قلمرو آنها شد.
سلسله صفاریان که از سیستان برآمدند، بر بخش های شرقی ایران چون مکران، سیستان ، مولتان و سند حکمرانی می کردند.
صفاریان همچنین فارس در جنوب ایران را تحت نفوذ خود داشتند و برای کرمان و مکران فرماندارانی را منصوب می کردند.
سامانیان که به اندازه صفاریان مخالف خلافت بغداد نبودند، در طول حکومت خود به استثنای یک مدت ۲۰ ساله بر بلوچستان ، فارس ، کرمان ، سند و خراسان و ماوراء‌النهر حکومت می کردند. فرمانداران منصوب در مکران، کرمان یا سیستان گاه علیه پادشاهان خود طغیان می کردند و یا با فرمانداران جانشین خود به مخالفت می پرداختند و به این ترتیب از فرمان پادشاه سرباز می زدند. حمله مغول به ایران نه فقط باعث مهاجرت گسترده بلوچ ها به سمت شرق و شبه قاره هند شد . بلکه دورانی از کشمکش های خشونت بار و هرج و مرج در جنوب شرق ایران را به دنبال داشت .
ریچارد تاپر در مورد نقش سرداران بلوچ در جمع آوری مالیات برای دولت ایران می نویسد :
با این که طوایف بلوچ به دولت مرکزی مالیات می پرداختند تا سال های دهه ۱۹۲۰ م. قدرت و اختیارات گسترده ای داشتند اما خشونت هایی که قاجارها علیه طوایف بلوچ اعمال می کردند ، میراثی از کینه و نفرت نسبت به دولت مرکزی در بلوچستان به جای گذاشت. فشار دولت بر روسای طوایف بلوچ برای جمع آوری مالیات چندان زیادبود که برخی از آنان در اواخر قرن نوزدهم علیه قاجارها قیام کردند، از جمله در سال ۱۳۱۵ هـ.ق بلوچ ها تحت رهبری حسین خان نارویی علیه قاجار در سرحد ، سراوان و بمپور به پا خواستند و خواستار کاهش مالیات گردیدند .
یکی از ویژگی های مهم حیات اجتماعی ـ سیاسی بلوچستان طایفه گرایی بود، بلوچ ها در قالب دهها طایفه بزرگ و کوچک سازماندهی می شد.
امان الله جهانبانی می نویسد :
بلوچ ها در اواسط قرن بیستم به ۱۵ طایفه بزرگ و کوچک تقسیم می شدند که میزان قدرت و اختیارات رهبران طوایف بلوچ در مقاطع مختلف با توجه به اوضاع و احوال سیاسی در ایران ، افغانستان و هند متفاوت بوده است. در برخی دوره ها که این دولت ها فاقد قدرت مرکزی بودند ، رهبران بزرگ ایلات بلوچ یا طوایف کوچکتر از مداخلات دولت آسوده بودند.
سرداران ایران بر خلاف سرداران بلوچستان شرقی کمتر تحت نفوذ یا کنترل حکومت استعماری انگلیس در هند بودند و حتی بلوچ های ایران در نصرت آباد ، جالق ، خاش و گشت مبارزات سختی را با نیروهای انگلیسی تحت فرماندهی ژنرال دایر داشته اند. همانگونه که قبلا گفته شد علیرغم تلاش های حکومت قاجار برای سلطه کامل بر بلوچستان ، قدرت روسای محلی بلوچ و نیز روسای طوایف از بین نرفت ، بدین گونه که در آغاز قرن بیستم حاکم ها و سرداران قدرتمندی در بخش های مختلف بلوچستان وجود داشت .
حسن ارفع می نویسد :
«هنگامی که رضاخان به قدرت رسید ، چندین طایفه بلوچ از کنترل دولت مرکزی خارج بودند ، این طوایف عبارت بودند از سادوزائی (سردارزهی) به رهبری سردار سعید خان در مکران ، باران زهی در بمپور به رهبری سردار بهادرخان و دوست محمد خان، چندین طایفه در سراوان و اسماعیل زهی ، گمشادزهی و یاراحمدزهی در سرحد» .
هنگامی که رضاخان به قدرت رسید، دوست محمد خان ، بزرگترین هماورد رضا شاه در بلوچستان و بزرگ طایفه باران زهی بخش هایی مهم از بلوچستان جنوبی (مکران) را تحت کنترل داشت و طوایف قدرتمند یاراحمدزهی و گمشادزهی و اسماعیل زهی منطقه سرحد در شمال بلوچستان را در اختیار داشتند .
دوست محمد خان به عنوان قدرتمندترین رئیس طوایف بلوچ عصر خود بر بمپور حکمرانی می کرد . او به طایفه باران زهی تعلق داشت که روسای آن در زمان نادرشاه افشار حکمران محلی بخش هایی از بلوچستان بودند. هنگامی که والی انتصابی قاجاریه در بلوچستان در سال ۱۲۸۶ هـ.ش به سوی کرمان حرکت کرد، مراکز حکومتی بمپور و ایرانشهر را به سردارهای بلوچ، بهرام خان بارکزائی و سعید خان بلیده ای تحویل داد. دوست محمد خان پس از مرگ بهرام خان در سال ۱۲۹۸ هـ.ش رئیس طابفه بارکزائی شد و تواسنت بخش های مهمی از بلوچستان ایران را تحت کنترل خود درآورد و سراوان را نیز به پدر و برادر خود واگذار کرد و امیدوار بود که دولت مرکزی در امور بلوچستان دخالت نکند و به گفته دکتر حسین بر «منابع درآمد او عبارت بودند از ده یک محصولات کشاورزی و سایر عواید فردی ، عواید حاصل از زمین های خالصه متعلق به دولت و اراضی وسیع کشاورزی شخصی ، نیروی نظامی او نیز ۵۰۰ نفر تفنگدار بود»
رضاخان ارتشی را برای تحت کنترل در آوردن بلوچستان اعزام نمود که دوست محمدخان شکست خورد تسلیم شد. رضا شاه در تهران او را ملاقات و برای او حقوقی ماهیانه مقرر کرد به شرط آنکه در تهران تحت نظر باشد ، ولی او تحت امر بودن را تحمل نکرده و دست به یک فرار ناموفق زد و یک نگهبان دولتی را کشت که دستگیر و اعدام گردید.
پس از سقوط دوست محمد خان، رضا شاه سایر طوایف مسلح چون یاراحمدزهی ، اسماعیل زهی و ریگی را نیز خلع سلاح کرد. طایفه اسماعیل زهی به رهبری جمعه خان مهمترین طایفه ای بود که در سال ۱۳۱۳ هـ.ش علیه دولت قیام کرد که سرانجام تن به خلع سلاح داد و او به همراه اعضای طایفه اش به فارس تبعید شده و مدت ها تحت نظر بود .
سردار عیدوخان ریگی نیز بزرگ طایفه ریگی به فارس تبعید گردیده که بعدها مورد عفو قرار گرفت. رضاشاه با اعمال سیاست های اداری و تشکیلاتی ، اقتدار دولت را در بلوچستان گسترش داد و در شهرهای زاهدان ، ایرانشهر ، سراوان و خاش پادگانهای نظامی ایجاد کرد و بندر چابهار نیز به پایگاه مهم نیروی دریایی تبدیل شد . علیرغم خلع سلاح روسای طوایف بلوچ، قدرت آ‎نان به طور کامل از بین نرفت و طایفه گرایی به صورت ساختار عمده اجتماعی ـ اقتصادی خود را حفظ کرد، زیرا سردارهای طوایف نقش واسطه بین دولت و طوایف خود را داشتند و مسئول برقراری نظم و قانون در مناطق مختلف طایفه ای بودند .
برخلاف بلوچستان شرقی در ایران هرگز یک جنبش سیاسی فعال علیه دولت مرکزی ظهور نکرد و تنها سمبل گرایش های سیاسی بلوچ در ایران دوست محمد خان بود.
در زمان سلطنت محمد رضا شاه برخی جریانات سیاسی در بلوچستان ایران ظهور کرد که بیشتر تحت نفوذ حوزه سیاسی بلوچ های پاکستان بودند، از جمله جبهه آزادی بخش بلوچستان که در سال ۱۳۴۳ توسط جمعه خان و گروهی از تبعیدیان سیاسی بلوچ های ایران در پاکستان تشکیل شد که مورد حمایت عبدی خان رئیس طایفه سردارزهی و برخی کشورهای عرب قرار گرفت و تا اوایل دهه ۱۳۵۰ فعالیت داشت وبعد از آن با توافق ایران وعراق از هم پاشید.
گروه دیگر حزب دموکراتیک بلوچستان بود که در دهه ۱۳۴۰ دربغداد شکل گرفت که شاخه بلوچی جبهه ملی خلق ایران بود و خواستار یک دولت دموکراتیک ملی در بلوچستان بود که این گروه نیزبا انعقاد قرار داد الجزایر در سال ۱۳۵۴ میان شاه وصدام حسین مبنی بر عدم حمایت دو کشور از گروههای مخالف هم ازبین رفت و با وقوع انقلاب اسلامی ایران نیز چند سازمان سیاسی بلوچ بوجود آمد که همه این گروهها به دلیل داشتن افکار خشونت گرایانه و جدایی طلبانه هرگز نتوانستند حمایت گسترده مردمی را جلب کنند، چون مردم ما همواره خود را متعلق به ایران دانسته وبه ایرانی بودن خود افتخار می کنند چرا که گوشت وخون خود را وابسته به این آب و خاک می دانند ولذا همواره این قبیل افکار وحرکت های جدایی طلبانه در بین مردم ما جایگاهی نداشته ونتوانسته اند برای مدت طولانی دوام آورند مردم ما پس از قرون متمادی تحمل ظلم و ستم حکام با اولین جرقه های آزادیبخش نهضت انقلاب اسلامی ورهنمودهای فراگیر امام همگام وهمسو با سایر مردم کشورمان در سرنگونی رژیم ستم شاهی مشارکت جستند، چرا که آزادی احترام و عزت خود را در سایه حکومتی اسلامی و مردمسالار می یافتند وپس از آن بود که به عنوان جزئی از ملت سربلند و سلحشور ایران در پای صندوقهای رای حضور یافته وبه جمهوری اسلامی رای مثبت دادند و به پای عهدو پیمانی که با ملت و نظام جمهوری اسلامی بستند ایستاده ودر۸ سال دفاع مقدس در کنار سایر برادران و هموطنان خوددر جبهه های نبرد برای دفاع از کیان و عزت ایران اسلامی شهید، اسیر و جانباز تقدیم جامعه اسلامی کردند واز آن پس نیز همواره در صحنه های مشارکت عمومی حضوری فعال داشته اند ، بطوری که آمار و درصدهای بالای مشارکت آنان بیانگر این مدعاست .
ولی علیرغم خدمات ارزنده ای که دولت جمهوری اسلامی ایران برای این منطقه انجام داده،هنوز آنطور که باید به این خطه از میهن اسلامیمان توجه کافی نشده و فقرو عقب ماندگی گذشته در چهره منطقه نمایان است و مردم با تبعات سوء آن دست به گریبانند و فقر ، تبعیض و بیکاری معضلات عمده ای هستند که بر دوش مردم این منطقه سنگینی می کنند که امید است مسئوولین محترم جمهوری اسلامی ایران با توجه به تاکید مقام معظم رهبری در جریان سفرشان به استان در راستای رفع هر گونه تبعیض ، فقر ، معضلات و مشکلات اجتماعی و فرهنگی و تحقق خواسته های مردم گامهای موثرتر و قاطع تری بردارند
منابع :
- قومیت و قوم گرایی در ایران ، دکتر حمیداحمدی (که او خود از منابعی چون در سایه افغانستان نوشته سلیگ هاریسون ، ایران و قومیت های آن نوشته دکتر محمد حسن حسین بر ، مشکلات بلوچستان بزرگتر نوشته عنایت الله بلوچ ، تاریخ قوم بلوچ و بلوچستان نوشته محمد سردار خان و … استفاده نموده است )
- مقدمه ای بر شناخت ایل ها و چادرنشینان و طوایف عشایری ایران ، دکتر ایرج افشار سیستانی
- سیمای تاریخی بلوچستان ، عبدالغنی دامنی
- آهنگ بلوچستان ، سعید نیکبختی
- تاریخ بلوچستان ، محمود همت
- بلوچ و بلوچستان ، قاضی عبدالصمد سربازی
محمد اکرم حسین بر

در شهر کوران ، کسی که یک چشم دارد پادشاه است"





ممنون از دوست عزيزی که اين نوشته را برای ما فرستادند. بعد از مطالعه آن متوجه شدم که اين نوشته از طرف آقای مير بلوچ به خسرو ملازهی است و در ارتباط با درگيری سايبری اخير حزب مردم با خسرو و وبلاگ پهره است. درگيری که در آن دو طرف درگير خاصا حزبیها دست به کارهايی زده اند که برای من و هر انسان ديگری شرم آور است. من قصد آن را ندارم که وارد اين درگيری شوم و به همين دليل اول نخواستم اين نوشته را در وبلاگ پخش کنم. ولی ديدم که اين نوشته اشاره به يکسری مسائل کرده که برای همگی ما صدق میکنند و آموزنده هستند، لذا دست به انتشار آن زدم. پيام من به آقايان دو طرف درگير اين است که هر چه  زودتر اين جنگ و دعوا را کنار بگذارند و آگر نمی توانند  به بلوچ وبلوچستان خدمتی کنند اينگونه با تاسيس وبلاگهای فحاشيگری که فقط باعث آبروريزی است ما را شرمسار ساير ملل نکنند. به خاطر داشته باشيد که ملل ديگر هم به اين وبلاگهای  شما سر میزنند. پيشنهاد من اين است که ما همگی در اتاقی در پالتاک جمع شده ومسائل را بررسی کرده و دوستان را آشتی دهيم. ادامه اين جنگ و جدالها فقط وقت کشی است  و بيشتر به خود شماها ضربه ميزند. من از آقای ميربلوچ تقاضا ميکنم که مقدمات جلسه آشتی را در پالتاک فراهم نمايند.





 به اميد صلح و صفا  کوچک شما م. بلوچ



سلام دوست گرامی
این مقالات برای من ارسال شده بود و من پس از خواندن آنها وبا اصلاح مختصری ، برحسب وظیفه ای که نسبت به خوانندگان ، و احترام به آزادی بیان و مهمتر از همه برای کشف حقایق در مورد اتهامات وارده طرفین دعوا به یک دیگر داشتم ، اقدام به انتشار آنها کردم. امشب جوابیه شما را خواندم ولی چون حاوی کلمات نامساعد بود از انتشار آن خود داری کردم. اگر ملاحظه کنید مقاله قبلی که برای من ارسال شده بود من آنرا همراه با جوابیه شما انتشار دادم.


من سعی میکنم که در این بین بی طرف باقی بمانم. مقالاتی که برای من ارسال میشود باورکنید من نویسنده آنها را نمی شناسم و با نام های مستعار می فرستند. این هم یک نقطه ضعف بزرگی در جامعه ما بلوچ ها میباشد که میخواهیم مبارزه کنیم ولی از افشای هویت خود وحشت داریم من از انتشار این مقالات باورکنید که به هیچوجه قصد رنجش شما را نداشتم و نخواهم داشت اگر در این رابطه قصوری کرده ام امیدوارم که با بزرگواری همیشگی خود مرا عفو نمایید من از انتشار آن وبلاگ کذائی که بنام ویکیلیس برعلیه شما راه انداخته اند خیلی شرمسار گشتم که تا چه حد اخلاق ما افت کرده است و دارد یک سیر قهقرائی را طی میکند. من این گونه کارها را نکوهش میکنم و وقت خودم را با این چیزهای بچگانه تلف نخواهم کرد


خسرو عزیز من از این جدال و درگیری شما با دوستان حزبی خیلی متاسفم. باورکنید کسانی بی نام و نشان و بعنوان دوست و بظاهر خیرخواه قصد داشتند که مرا در چنین چاله ای بیندازند و با این حزب ها درگیر کنند. در نصفه راه من متوجه شدم که این آقایان از من بعنوان یک ابزار برعلیه رقیبان و یا به قولی دشمنان خود استفاده میکنندآن کسانی که مرا تحریک میکردند خودشان جرات ظاهر شدن با نام و مشخصات خود در مقابل حریف را نداشتندولی خوشبختانه من زود متوجه شدم و به خود آمدم و دریافتم که از این درگیریها به جز دشمن تراشی و هدردادن انرژی و در نهایت بی آبرویی و حقارت چیز دیگری عاید من نخواهد شد و تنها ملایان از این اختلافات بهره برداری خواهند کرد. در نهایت من به این نتیجه رسیدم که من خودم مثل سایر دوستان حزبی دارای نقطه ضعف هایی هستم. پس شروع کردم ابتدا به خودکاوی و خودشناسی خودم. متوجه شدم که من قادر به اصلاح حتی فرزندان خود نیستم چه رسد به یک حزب سیاسی و یا رهبران آن. من دریافتم که تنها کسی را که میتوانم اصلاح کنم خودم هستم. پس شروع کردم به اصلاح خودم. به همان نسبت که خودم را اصلاح میکنم میتوانم رابطه بهتری با اطرافیان خود به ویژه فرزندان خود داشته باشم ولی این را میدانم که این هنوز اول راه است و من برای اصلاح خود راه طولانی در پیش دارم. وقتی که خود را خوب شناختم به خود گفتم زهی خیال باطل لشکر! این تو بودی که ادعا داشتی که میخواهی جامعه را اصلاح کنی. الان میدانم که ما همه انسان ها یک سری نقطه ضعفها و یک سری نقطه های قوت داریم. به جای انگشت گذاشتن روی ضعفهای یکدیگر بهتر است که نقاط مثبت یکدیگر را برجسته کنیم از مطرح کردن حقایق وحشت نداشته باشیم اگر هدف اصلاح دوستان است انتقادسازنده و منصفانه بکنیم. انتقادهای بی رحمانه گاهی خوب است ولی نه برای جامعه ما. ما که اکنون در اروپا زندگی میکنیم هنوز آن کوله پشتی فرهنگی خود را که پر از غروربیجا، حسادت،کینه و ریا است خالی نکرده ایم اگر انتقادپذیر بودیم روزگار بهتری داشتیم. آیا ما میدانیم که علیرغم بهترین امکانات جغرافیایی و محیطی و شرایط آب و هوا را دارا هستیم ولی عقب مانده ترین قوم در منطقه خاورمیانه ،نزدیک و دور هستیم. دشمنی ما با یکدیگر چیز تازه ای نیست این دشمنی بخشی از تاریخ ماست که ما همیشه علیه یکدیگر عمل کرده ایم و این برادرکشی ما باعث شده است که درمقابل نیروهای غیر خودی و دشمنان نتوانیم دفاع و مقاومت کنیم.


امروز ما بیشتر از فقر فرهنگی رنج می بریم. قادر به حل مشکلات خود از طریق مسالمت آمیز نیستیم. بجای کمک به یکدیگر مشکلات بیشتری بر هم تحمیل میکنیم. در کارهای همدیگر اعم از کوچکترین کار شخصی و خانوادگی گرفته تا کارهای بزرگ دخالت میکنیم و در تمام کارها هم متخصص هستیم و نظر میدهیم.حزب مردم و اعضای آن بخش کوچکی از همین مردم و فرهنگ هستند. از آنها نباید انتظار داشت که مثل یک حزب مدرن اروپایی عمل کنند.هنوز ما خیلی راه طولانی داریم که به آنجا برسیم افراد این حزب را باید در ظرف خودمان بسنجیم و قضاوت کنیم. کمیت به نظر من زیاد مهم نیست ولی کیفیت کاری آنها را باید در عمل دید که چگونه در جهت اهداف حزبی خود پیش میروند. آیا به قول معرف سازشکار هستند،آیا با هر وسیله ممکن میخواهند به هدف برسند، رابطه آنها با دشمنان جامعه چگونه است، به نظر من هر فرد دلسوزی وظیفه دارد که یک بار نظر و یا انتقاد خود را به آنها گوشزد کند اگر به انتقادهای سازنده توجه نکنند دیر یا زود خودشان ضرر آنرا می بینند. انتقادکننده هم نباید اصرار بورزد که انتقاد او حتما" درست است. حزب مردم در حال گذار از یک حزب ایلی عشیرتی به یک حزب سیاسی / مدنی است آیا موفق خواهد شد یا نه بستگی به توانایی و سیاست خود آنها دارد. اما ما باید به این مساله باید توجه داشته باشیم که به قول معروب " در شهر کوران ، کسی که یک چشم دارد پادشاه است" اکنون در جامعه ما غیر از حزب مردم تشکیلات دیگری وجود ندارد. پس همین حداقل کار حقوق بشری که انجام میدهند و هر از گاهی برعلیه آخوندهای مکار سخنرانی ، مصاحبه و تظاهراتی میکنند قابل قدردانی و سپاسگزاری است.


بگذریم خسرو گرامی من زیادی روده درازی کردم شما که خودتان اهل فرهنگ و ادب هستید و این چیزها را بهتر از من میدانید.فقط یک چیزی را میخواستم یادآوری کنم از زمانی که شما درگیر جدل با حزبیها شده اید کیفیت مطالب پهره افت پیدا کرده است اگر چه گفتن این مطلب برای من خیلی دردناک بود ولی ضروری دانستم که نظر خودم را به شما بگویم.
با آرزوی موفقیت برای شما


میربلوچ


۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

تخريب احزاب و سازمان ها و شخصيتهاى سياسى بلوچ





اخيرٲ تخريب احزاب و شخصيتهاى سياسى بلوچ شدت بيشترى گرفته است و رهبرى آنرا خسرو ملازهى٬ کريم بلوچ – تهل٬ و پهره بدست گرفته اند و دليل آن هنوز مشخص نيست ولى احتمال ميرود که شدت يافتن حملات به فعالان سياسى بلوچ در راستاى پيشبرد اهداف جنگ سايبرى رژيم آخوندى بر عليه به اصطلاح دشمنان خود است و فعالان سياسى بلوچ در مقوله دشمنان رژيم آخوندى مى گنجند

رژيم آخوندى حاميان خودرا در خارج از ايران براى سرکوب روانى فعالان سياسى بلوچ بسيج کرده است که هم اکنون رهبرى آنها بدست وبلاگ پهره و کريم تهل و خسرو ملازهى است و امکان ارتقاى سرکوب روانى به سرکوب و حذف فيزکى فعالان سياسى بلوچ نيز وجود دارد.
 حملات اخير وبلاگ پهره و خسرو ملازهى و کريم تهل به حزب مردم و ناصر بليده اى و رحيم بندويى قابل درک نيست به جز از پيشبرد سياست جنگ سايبرى رژيم آخوندى که اخيرٲ اعلام شد دليل ديگرى ندارد. 
معلوم نيست که چرا خسرو ملازهى به عنوان مدير و گرداننده وبلاگ پهره به عناد خود با حزب مردم و ناصر بليده اى و رحيم بندويى ادامه ميدهد.
زمانى ايشان در اوايل تٲسيس حزب مردم٬ يکى از اعضاء ان بود و مشخص بود که او با حزب مردم و سياستهاى آن اختلاف عقيده داشتند ولى از آن زمان تا امروز که آقاى ملازهى عضو حزب بود 5 تا 7 سال گذشته است ولى کينه شترى که ايشان به حزب مردم نسبت ميدهند درواقع متعلق به خود اوست و هنوز ادامه دارد و نه تنها کينه شترى نسبت حزب مردم و شخص ناصر بليده اى و رحيم بندويى ادامه دارد٬ بلکه کينه او نسبت به تمام جنبش سياسى بلوچستان فزونى گرفته است.
عجيب است که آقاى ملازهى و کريم بلوچ - تهل اعلام ميکنند که ازانتشار مطالب سياسى معذورهستند ولى مطالب سياسى و تخريب شخصيت  اعضاى حزب مردم در وبلاگ پهره همچنان ادامه دارد. گاهى اعلام ميکنند که بحث بر سر حزب مردم بلوچستان پايان يافته است ولى همه دوغ و افتراهايى که ساخته و پرداخته ذهن خسرو ملازهى و يا کريم بلوچ – تهل هستند٬ در وبلاگ پهره کماکان ادامه دارند.
اعضاى حزب مردم را متهم به تغيير جنسيت دادن ميکنند ولى از نظراتى که در بولاگ پهره موجود است چنين بر مى آيد که نوسينده بيشتر اين نظرات مخالف و موافق خود آقاى خسرو ملازهى است٬ او فکر ميکند که کسى از کلک هاى اينترنتى آگاهى ندارد.
اگر به ساعات و تاريخ اين نظرات توجه بکنيد٬ مى بينيد که بيشتر آنها به فاصله 10 تا 15 دقيقه٬ 35 دقيقه٬ تا يک ساعت
از هم نوشته شده اند٬ کسى نيست که از او بپرسد٬ همه اين نظر دهنگان 24 ساعت در وبلاگ پهره هستند و منتظر جواب دادن به  يک نظر هستند٬ و فورٲ جواب مى نويسند. خير٬ کدام عقل سليم٬ و منطق درست اين را باور ميکند٬ اگر اين نظرات به فاصله 5 تا 10 ساعت يا بيشتر نوشته شوند٬ شايد باور کردنى باشد که خسرو و يا کريم بلوچ – تهل ننوشته اند٬  کسى که بيشتر اين نظرات را مى نويسد٬ کسى است که بيکار در خانه نشسته است و فقط در فکر ايجاد جنجال و سرکوب روانى فعالان سياسى بلوچ است٬ و هميشه در پى خلق نوعى سياست فعال است که به جنبش بلوچستان ضربه بزند٬ حالا حدس بزنيد که چه کسى بيکار در خانه نشسته و از جيب سوساليستهاى سويد٬ سپاه پاسداران انقلاب٬ اداره اطلاعات ميخورد و به مردم انگ ميزند که اربابان جمهورى اسلامى و آخوندهاى ريشو خودرا شاد کند.
تا آنجايى که ما رودرو با شخصيت آقاى خسرو ملازهى سرو کار داشته ايم اين است که ميخواهد رهبر٬ شناخته شده٬ و مطرح باشد ولى نميخواهد که مخارج آن را با کار و فعاليت سخت و مداوم سياسى به پردازد٬ دقيقٲ به همان شکلى عمل ميکند که با دولت سويد عمل مى کند. يعنى بدون زحمت مشهور شود و پز رهبرى بدهد و بزرگنمايى و فخرفروشى به مردم بلوچ کند٬ اين سياست آقاى ملازهى تا حالا کاملٲ موفق بوده است٬ نه کسى را اجازه انتقاد از پهره ميدهد ونه انتقاد از خود٬ هر کسى که از پهره انتقاد کند٬ آقاى خسرو ملازهى فورٲ دست به عمل ميزند و به نامهاى مختلف٬ مطلب بر عليه منتقد در وبلاگ پرهر مى نويسد٬ و خودش هم تبديل به چندين کاربر پهره ميشود٬ و به نامهاى زن و مرد بلوچ بد و بيراه نثار منتقد ميکند٬ همه اين نامهاى زنانه اى که در وبلاگ پهره نظر ميدهند٬ خود جناب آقاى خسرو دموکرات٬ با کلاس٬ با شخصيت هست. نامهاى گراناز بلوچ٬٬مریم کدخدایی٬  مهناز بمپوری و غيره ٬ ايجادhttp://pahrawikileaks.blogsky.com/٬   همه از کارهاى خود ايشان است.




متٲسفانه التيماتوم هم صادر ميکند٬ انگار که غلط بزرگى ميتواند بکند٬ همه از شخصيت مرموز اين آقا آگاهند٬ حتى به فاميل و نزديکان خود رحم نميکند٬ و در همين وبلاگ پهره بارها٬ بد و بيراه نثار انجمن حقوق بشر بلوچ نموده اند و کسى جرٲت نميکند که با اين آقا درافتد و پته اورا به آب بريزد. 
جنجال آفرينهاى اين آقا و بد و بيراه هاى ايشان ٬همه احزاب و سازمانها  و شخصيتهاى فعال سياسى بلوچ را در بر گرفته است کسى تا حالا از انگهاى اين آقا مصون نمانده است .
با وجود همه اين زشتيهاى غير انسانى٬ پز دموکراسى و آزادى بيان هم ميدهد٬ ولى آزادى بيان را در باره انتقاد از پهره و خود او عقيم ميگذارد و قابل قبول نيست٬ به نظر ما اين آقاى خسرو ملازهى و کريم بلوچ – تهل در پى ضربه زدن به جنبش بلوچ هستند و تا حالا نتوانسته اند که ضربه کارى به جنبش بلوچستان وارد کنند ولى با کمک اداره اطلاعات و سپاه روزى روزگارى موفق به ضربه زدن خواهند بود٬ اطمينان داشته باشيد که آقاى ملازهى و کريم بلوچ٬ اسامى همه فعالان سياسى بلوچ را به سپاه پاسداران گزارش کرده اند و پول خودرا دريافت کرده اند
در اين مدت هفت سال که خسرو ملازهى از حزب مردم بريده است٬ شايد هفتام ميليون بار به جان اين حزب و فعالان و اعضاء آن افتاده است٬ آخر چرا؟ مگر يکبار٬ دوبار٬ ده بار بد و بيراه گفتن کافى نيست؟
چرا انتقاد بدون بد و بيراه گفتن به حزب مردم نميکنيد ؟ چه ضرورتى دارد که بدو بيراه بگوييد؟ بد و بيراه گفتن شخصيت کوچک شما را افشا ميکند٬ نه ناصر بليده اى و نه رحيم بندويى را٬ تا حالا ناصر و رحيم شخصيت خودرا حفظ کرده اند و چيزى بر عليه اين آقا در اين مدت هفت سال نگفته اند و ننوشته اند٬ و اين نشان ميدهد که خسرو و کريم بلوچ دهن لق هستند.
زمانى در بين ما بلوچها افرادى که آشنا به انترنت و آيى پى باشند کم بود ولى حالا همه اين را ياد گرفته اند که چگونه آيى پى کاربر را پيدا کنند٬ ولى پيدا کردن آيى پى کار بر کار آسانى نيست٬ اين ايى پى هايى که اين آقا منتشر ميکند٬ فقط آيى پى شرکت سرويس دهنده هستند و نه آيى پى خصوصى کاربرى که وارد پهره شده است٬ باور نداريد به شرکت سرويس دهنده تلفن بکنيد و در خواست کنيد که به شما بگويند که اين آيى پى مال چه کسى هست٬ به شما خواهند گفت که اين آيى پى خصوصى کاربر نيست بلکه آيى پى سرويس دهنده است٬ من اين کار را کرده ام و براى اطمينان همين درخواست را کردم و جواب همين بود٬  با اين دروغ بزرگ٬ اين آقا فکر ميکند که همه را خام ميکند و به کدخايى بيچاره انگ ميزند٬ اين آيى پى که ايشان انتشار داده ميتواند متعلق به پانصد نفر بلوچى باشند که در دانمارک زندگى ميکنند٬ اگر يک آيى پى از دانمارک وصل شده دليلى ندارد که حتمٲ کدخايى بيچاره باشد. 
 ما همه فکر ميکنيم که اين آقايان خسرو و کريم تهل به بلوچها خدمت ميکنند ولى واقعيت اين است که اينها به بلوچها ضربه ميزنند٬ و ضربه زدن به بلوچها افتخار ندارد.
بعد از اين همه خيانت و دروغگويى٬ ميخواهند به ذهن ما تلقين کنند که آنها کار درستى کرده اند٬ و مقالاتى مثل (دروغگوئیهای غیراخلاقی سیاستمداران از منظر روانشناسی)٬ ( روانشناسى ريا) انتشار ميدهند که ذهن ما را مغشوشتر کنند٬ ولى اين شارلاتان بازيها بردى ندارد٬ و اين آقاى کريم بلوچ – تهل ميخواهد خودرا بيگناه و بيطرف نشان دهد و مى نويسد ( خطاب به هواداران حزب مردم بلوچستان 
 تاختن و توهین نمودن به این و آن در فضای مجازی وقت را به هدر دادن است . زرتشت پیامبر میگوید : بجای هزار بار نفرین فرستادن به سیاهی بهتر است یک شمع بیفروزیم . مردم امروز اعمال را قضاوت مینمایند و نه ادعاها را . بیائید چنانچه نمیتوانیم خیر خواه همدیگر باشیم ، بد خواه همدیگر نگردیم که دشمن بسی خرسند گردیده و خرسند تر خواهد شد .)
جناب آقاى تهل نميتوانيد اين همه بد و بيراه هايى که نثار ما کرده ايد٬ به اين آسانى ماست مالى کنيد و به ما درس برادى بدهيند٬ شما خودتان اول به برادرى و همدلى و اتحاد احترام بگذاريد بعد ما را دعوت به آن بکنيد. 
اميدوارم که اين حرکات و فعاليتهاى بچه گانه منجر به درگيرهاى سنگين ديگرى در سطح طوايف نشود.
م. سرحه

۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

زمانی که نصف جمعيت يک ملت خانه نشين باشند





ما ملت بلوچ ھمانی خواھيم بود که ھم اکنون ھستيم۔ اين يک واقعيت انکار ناپذير و ثابت شده در سطح جھانی است که دختران در ھمه زمينه ھا ی سياسی، علمی و اجتماعی ميتوانند با پسران رقابت کنند۔باور بفرمائيد

که از زمانی که بخش حتی کوچکی از دختران و مادران بلوچ در بلوچستان شرقی که زير چکمه ھای نظاميان پاکستان است به جنبش آزادی طلبی بلوچستان يپوسته اند جرقه ھای اميد به پيروزی در آن بخش بلوچستان به شعله تبديل گشته اند و دير نيست آن روز که رئيس جمھور زن بلوچ داشته باشيم۔ ما به دختران بلوچ از تحصيلکرده و بی سوادشان افتخار ميکنيم و اميدواريم که دخترانمان ھمچنان گوی سبقت در تحصيل و مبارزه در صحنه ھای مختلف اجتماعی، سياسی وھنری ھمچنان از آن خود سازند۔ اميد ھا آنچنان شعله ور گشته اند که ميتوان آينده را تا سالھا دور به روشنی ديد و حتی از تصوير رؤيایی چنين آينده ای نيز غرق لذت و خوشی گشت۔ اين وظيفه ھمه جوانان نسل جديد از دختر و پسر بلوچ ميباشد در اين مسير بسيار سخت اما به حق و اميدوار کننده برابری حقوق زن ومرد در بلوچستان آگاھانه فداکاری کنند۔ پيروز باشيد زھره خانم دختر فعال بلوچ که در مسير برابری انسانھا بی باکانه گام برداشته ای و بقول معروف پذيرای ھمه سخت ھای اين مسير شده ای۔ ميدانم که بقول مولانا رومی اگر از عشق ميترسيدی در محفل عاشقان نميرقصيدی۔ تپتان د
تفتان تفتانی 



سردار نقدی در واکنش به ترور رضایی نژاد : چاره ای جز محو اسراییل از صفحه روزگار نداریم



به گزارش ایسنا،  سردار محمدرضا نقدي در واكنش به ترور اخير دانشجوي نخبه دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي با تاكيد بر اين‌كه "طراح اصلي اين جنايت فجيع، رژيم حاكم بر آمريكاست"، گفت

: طراح اين قبيل جنايات رژيم حاكم بر آمريكاست كه به خاطر آسيب پذيري اش در برابر واكنش هاي انقلابي ، اجراي جناياتش را به رژيم صهيونيستي كه يك موجوديت بسته و محدود دارد واگذار مي كند.



وي ضمن اشاره به اين مطلب كه هيچ دادگاه عادلي در جهان حاضر نيست به جنايات آمريكا و رژيم صهيونيستي رسيدگي كند، تاكيد كرد: امروز براي اين‌كه بتوانيم امنيت را در داخل كشور ايجاد كنيم، چاره اي نداريم جز اين‌كه رژيم صهيونيستي را از صفحه روزگار محو كنيم و تنها در اين صورت است كه دانشمندان ما با امنيت كامل مي توانند به جهاد علمي خود بپردازند.



وزیر اطلاعات روز گذشته در رابطه با ترور رضایی نژاد گفت که احتمال مداخله نیروهای خارجی در این ترور منتفی است.




دزدیدن و سرقت اسم ویکی لیکس، توسط سایت پهره 2011 !بقلم ح د سدیچ



براه انداختن یک سایت اینترنتی به نام "ویکی لیکس پهره" به جهت ترور شخصیتی افراد مرتبط در احزاب سیاسی بلوچ که بر علیه حکومت ایران و بمنظور احقاق حقوق پایمال شده ملت بلوچ فعالیت سیاسی میکنند، بخودی خود یک نوع دزدی و سرقت از نام و مظاهر یک سایت متعلق به دیگران است



یکی از اصلیترین موانع اتحاد و همدلی سیاسی بلوچها، بعضی از آن بلوچهایی هستند که خود را سیاسی و اندیشمند و فرهیخته و غیره و غیره می انگارند، کسانی که بجای انجام تکلیف ملی و قومی خودشان، به تضعیف و تخریب شخصیتها و نیروهای فعال سیاسی و اجتماعی و فرهنگی روی می آورند و همان کاری را انجام میدهند که در راستای منافع و خواست قلبی دشمن ملت بلوچ، یعنی دو نظام جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان است.
بهترین شاهکار و هنر رژیم جمهوری اسلامی از روزهای آغازین این حکومت، قتل و کشتار، ترویج نفاق و فتنه گری، تناقض گویی و سرکوب مردم ایران، خصوصأ ملت های غیر شیعه و مسلمانان اهل تسنن، بلوچ ها و کُردها و ترکمن های ایران و ایرانیان غیر مسلمان بوده و است.
اکثر این احزاب و گروههای سیاسی بلوچ، که رژیم جمهوری اسلامی مزدورانش را اخیرأ مامور کرده به توهین و ناسزاگویی اعضای فعال آنها بپردازند، از سرناچاری و مجبوری در خارج از ایران تشکیل شده و اعلام موجودیت کرده اند.
زیرا در ایرانی که آقایان و اربابانِ "خسرو ملازھی" بر آن فرمانروایی می کنند، هیچ حزب و گروه سیاسی که یک کمی از ایده های ناانسانی و ضدایرانی رژیم انحراف داشته باشند حق حیات و فعالیت را ندارد، از جمله احزاب سیاسی نیمه حکومتی مانند "حزب مشارکت ایران اسلامی" و یا "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" که قوه قهریه رژیم آنان را منحل اعلام کرد و حق حیات و حق فعالیت سیاسی را از آنان گرفته است.
رژیم بعضی از سران این دو حزب نیمه حکومتی ذکر شده فوق را دستگیر و زندانی کرده، حتی به حذف فیزیکی بعضی از آنها دست زده، به عنوان مثال ترور سعید حجاریان مشاور دولت خاتمی، در دوران ریاست جمهوری حجت الاسلام سید محمد خاتمی.
احزاب سیاسی تبعیدی بلوچ بر اساس گرفتاری و کم و کاستی های سیاسی و فرهنگی ایی که زندگی ملت بلوچ را در جامعه ایران و پاکستان محصور کرده اند، بر خود تکلیف وظیفه نموده اند که جهانیان را از ابعاد فشارهای سیاسی و مذهبی، فرهنگی و اقتصادی ایی که رژیم های ایران و پاکستان بر بلوچها اعمال میکند، آگاه سازند، تا بلکه از آن رنجهایی که از سوی این دو حکومت بر مردم بلوچ روا داشته میشود، به اندازه سرسوزنی کاسته شود.
کاربرد و بکارگیری الفاظ رکیک از جانب خانم ها و آقایان بلوچ، به هدف تنقید از شیوه و کاروساز سیاسی احزاب و شخصیتها و افراد فعال بلوچ، خود حکایت از روند نزولی اخلاقی افراد توهین کننده دارد.
به این کسانیکه در سایت های اینترنتی "پهره 2011" و "ویکی لیکس پهره" بدون دادن یک آدرس ایمیلی از خودشان و با نامها و عنوانهای گوناگون، به شخصیتهای احزاب سیاسی بلوچ و در واقع به تمام آن گروه کثیر مردم بلوچ که خواهان حصول حقوق بنیادین شهروندی خویش (بسان همان حقوقی که خسرو ملازهی در اقلیم اروپای دمکرات از آن برخوردار است و لذت وجود و بودن این حقوق شهروندی را می برد و در سایه آن، به حمله و ترور شخصیتی بلوچهای فعال سیاسی می پردازد) از اربابان خسرو ملازهی هستند، توهین و افتراء و ناسزاگویی می کنند، نباید توهین کرد!
زیرا شاعر میگوید «تواضع زگردن فرازان نیکوست – گدا گر تواضع کند خویِ اوست».
فقط به این مُرداران فکری و مزدوران آدمفروش وزرارت اطلاعات رژیم از زبان شاعر میشود جواب داد و چنین گفت «گاو و خران باربردار به ز آدمیان مردم آزار».
این افراد در نوشته های منتشر شده خود در سایت های اینترنتی پهره و تفتان ایران و بیداری اسلامی (از این سه سایت فوق، دو سایت آخر از ایران و به احتمال زیاد متعلق به رژیم هستند) اعضای حزب مردم بلوچستان و حتی نوشته ها و مقاله های کسانی را که کمترین وابستگی به حزب مردم بلوچستان و دیگر احزاب سیاسی ندارند و فعالیت سیاسی انجام نمی دهند، اما فقط بدلیل اینکه مقاله هایشان در سایت "استمان" منتشر میشوند، با مشاهده کردن یک اشتباه املایی (خلآ را خلع نوشتن) در مقاله های آنان، آنها را بیسواد و غیره و غیره می نامند.
بایست به افراد این جریان گفت، این سواد خواندن و نوشتن به فارسی بر شما ارزانی باد، شاید کارتان از طریق تسلط بر این زبان به پیش برود (باعرض پوزش از هموطنان فارس زبان).
در سایتهای اینترنتی وابسته به حکومت بسیاری از واژه و الفاظ هایی دیده میشود که به لحاظ املایی اشتباه هستند، الان یکی بیاید و بگوید که بله نویسنده این و یا آن مقاله و موضوع و خبر و گزارش در آن سایت حکومتی یک بیسواد است! به عنوان نمونه در این گزارش سایت حکومتی که در آن نویسنده گزارش بجای «دستیار» نوشته است «دستار».
یا اینکه همین افرادی که در سایت پهره نظرات توهین آمیز خودشان را منتشر میکنند، در نوشته هایشان بسیار اشتباهات و غلط های املایی وجود دارد، به عنوان نمونه این واژه که آقایی یا بانویی بجای «اولویت» نوشته است «الویت» یا بجای «روشنفکران دیگر در دنیا» نوشته است «روشنفکران دنیای دیگر» شاید منظور ایشان «دنیای آخرت» باشد.
من ایراد گیرنده این اشتباهات بلوچم و زبان مادری ام نیز بلوچی است، اما میدانم که به زبان و رسم الخط  فارسی کدام واژه های نوشته شده ای درست و چه واژه هایی غلط است، همچنین احتمال دارد بنده در همین مقاله ام یک لفظ و واژه ای را به لحاظ املایی اشتباه نوشته باشم.
آیا شما "مُرداران فکری" باید دل خود را به چنین نکته چینی هایی خوش کنید و حواستان را از مسائل اصلی که حکومتها زندگی بلوچ را در ایران و پاکستان، بر آنان حرام نموده اند، دور کرده و به مسائل بی ربط  فرعی معطوف سازید و به بلوچ های سیاسی فعال ضد رژیم در سطوح مجازی بتازند و آب به آسیاب دشمنان ملت بلوچ بریزند، چه کسی به شما این حق را داده، آیا این همان آزادی عقیده و بیان است، که شما را در توهین و فحاشی کردن به دیگران، مّحق کرده است؟
سایت پهره وابسته به خسرو (خان) ملازهی در سرسرای سایت خودش با نقش این مضمون «پهره...وبلاگ فرهنگی هنری و ادبی بلوچستان – از نشر مقالات سیاسی معذوریم» اما بیانات و مقاله ها و گزارشهای سیاسی مرتبط با بلوچهایی که ایرانی نیستند (از بلوچستان اشغال شده بدست پاکستان) را منتشر میکند.
بله سایت پهره از نشر مقالات سیاسی معذور است، اما مقاله ها و نوشته های سیاسی ایی که به بلوچ ها و اعضای احزاب و گروههای فعال سیاسی در تبعید فحاشی و توهین میکنند را با دل و جان منتشر میکند و در مدار عرف و دانایی برخلاف آنچه که در سرسرای سایتش درج کرده عمل می کند، این عمل حاکی از وجود دوگانگی در افکار و همچنین تناقض در حرفهای این فرد دارنده سایت پهره است، به عنوان مثال این مقاله و گزارش تحت عنوان "بلوچستان میمیرد"Balochistan is dying out
 را منتشر کرده است، مقاله خبری که بدون تردید، یک گزارش خبری سیاسی می باشد.http://www.viewpointonline.net/.
در واقع درست کردن و براه انداختن یک سایت اینترنتی به نام "ویکی لیکس پهره" به جهت ترور شخصیتی افراد مرتبط در احزاب سیاسی بلوچ که بر علیه حکومت ایران و بمنظور احقاق حقوق پایمال شده ملت بلوچ فعالیت سیاسی میکنند، بخودی خود یک نوع دزدی و سرقت از نام و مظاهر یک سایت متعلق به دیگران است، در واقع چنین عملی را جز نام سرقت و دزدی کردن، نمیشود نامِ دیگری بر آن نهاد.
حمله مجازی به فعالین سیاسی و احزاب و یا گروههای اجتماعی و کوبیدن آنها با امواج تهمت و افتراء و توهین و فحاشی، پدیده ناشناخته ایی نیست، اما اینکه افرادی که خود را منتسب به جامعه بلوچ میدانند و خودشان بلوچ اند و خود به ظلم و تبعیض و ستمی که دو حکومت ایران و پاکستان بر جامعه بلوچ روا میدارد آگاه هستند، موضوعی عجیب و قابل تأمل است که دل هر بلوچ منصف و بیطرفی را بدرد می آورد، در این خصوص چی میشود گفت، جز اینکه بقول شاعر بگوییم.
زين همرهان سست عناصر دلم گرفت / شيرخدا و رستم دستانم آرزوست / زين خلق پُر شکايت گريان شدم ملول / آن هایِ هویِ و نعره مستانم آرزوست / شعر از؛ "پوريای ولی"
چرا این افرادی که به سازمانهای سیاسی بلوچ و شخصیت های عضو فعال احزابِ در تبعید، که نه در بلوچستان بر پست و مقام های دولتی تکیه زده اند و نه کوچکترین حق و حقوقی از این افراد توهین کننده به خود را، ضایع کرده اند، حمله و توهین و افتراءگویی می کنند، اما آنها زحمت و جرأت کوچکترین حمله لفظی به ضایع کنندگان حقوق ملت بلوچ، یعنی سران جمهوری اسلامی ایران و پاکستان را، به خودشان نمی دهند؟
چرا همین افراد که به توهین و فحاشی فعالین سیاسی روی می آورند، بر رژیم این سوال را مطرح نمی کنند و از حاکمیت ایران نمی خواهند که در مدارس و دانشکده و دانشگاهها و دیگر مراکز آموزشی و تربیتی استان سیستان و بلوچستان اجازه تدریس زبان بلوچی، که در کتاب قانون اساسی حکومت این حق و حقوق در اصل 15 برسمیت شناخته شده است، را بدهد، یا همچنین مفاد اصول 12 و 13 و 14 قانون اساسی را به اجراء بگذارد؟
در صورتی که بنا به گزارشهایی که اخیرأ در چندین سایت اینترنتی منتشر شده بودند، حکومت اجازه میدهد که در مراکز آموزش و پرورش و دانشگاه و دانشکده های استان زبان "پشتون" تدریس شود، این در حالیست که در سطح استان مردم پشتون زبان زندگی نمیکنند، یا اگر هم مردم پشتون زبانی در استان مذکور وجود داشته باشد، تعداد آنان از چند صد نفر تجاوز نمیکند.
اخیرأ درهمین نهم تیرماه سال جاری در شهر زاهدان مراسم فارغ التحصیلی دارالعلوم زاهدان برگزار شد، حکومت و اربابانِ خسرو ملازهی اجازه ندادند باورمندان به اهل تسنن و شخصیتهای مذهبی ساکن از دیگر استانهای کشور، جهت شرکت در این مراسم به شهر زاهدان بیایند، آیا در اینمورد این برادران بلوچ که متن انتقاد و افتراء و توهین های خود را در سایت پهره منتشر می کنند، راجع به این موضوع چیزی نخوانده اند یا که سواد خواندن ندارند؟
یا اینکه افتراءگویی و تهمت و توهین آنان فقط رهبران و اعضاء و شخصیت های فعال سیاسی را شامل میشود و عوامل سرکوبگر رژیم را در بر نمی گیرد، یا به این دلیل که رژیم زندان و سربازان گمنام امام زمانی دارد، یا اینکه آقای خسرو نمی تواند در آینده جهت پابوسی اربابانش به ایران سفر کند، یا اینکه آقای خسرو احتمالا خودش یکی از این سربازان گمنام امام زمان بحساب می آید؟
یقینأ و بدون تردید کامیابی های سیاسی احزاب و گروههای فعال بلوچ، خصوصأ حزب مردم بلوچستان در خارج از ایران و جاری شدن نام این حزب بر سر زبانها در داخل کشور، هستند، که به مزاج این رژیم خوش نمی آیند و بدین دلیل است که رژیم بعضی از بلوچها را با توسل به تطمیع به بدگویی کردن، بر علیه شخصیت های سیاسی احزاب فعال بلوچی، وادار میکند.
در طول تاریخ ملت بلوچ ساکن در ایران سابقه نداشته که فریاد مظلومیت آنها به گوش سازمانهای بین المللی برسد، امروز این مسئولیت فریاد رسانی را احزاب سیاسی بلوچ از حزب مردم بلوچستان گرفته تا بلوچ راج زرمبش و جبهه متحد بلوچ و دیگر احزاب و شخصیت های منفرد فعال سیاسی بعهده گرفته اند و فریاد مظلومیت ملت بلوچ را به سمع رهبران کشورهای مختلف در جامعه جهانی و در نزد سازمانهای بین اللمللی و حقوق بشری میرسانند، وجود چنین احزاب و افراد سیاسی فعال بلوچ در خارج از ایران، خود چون خاری میماند در چشمان حکومت جمهوری اسلامی.
این نظام ضدمردمی به همان نحویی که هیچ سازمان و احزاب سیاسی سرتاسری ایرانی به جز از حزب الله و گروه موتلفه و گروههای روحانیون و احزاب زیرمجموعه بسیج متعلق به خودش، وجود احزاب سیاسی دیگر را بر نمی تابد و تحمل نمیکند، به همین ترتیب در خصوص از بین بردن و یا حداقل ترور شخصیتی افراد فعال سازمان و جریانهای سیاسی بلوچ، از طریق بکارانداختن مزدوران خودش، اقدامات تخریبی را علیه آنان نیز به پیش میبرد.
در پایان میشود چنین نتیجه گرفت، آنچه که در سایتهای پهره و "ویکی لیکس پهره" در ارتباط با توهین و فحاشی و افتراءگویی علیه شخصیت ها فعال و احزاب سیاسی ملت بلوچ جریان دارد، بخشی از همان جنگ سایبری رژیم میباشد که وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی شیخ حیدر مصلحی (دایی جان ناپلئون رژیم) و دیگر عوامل حکومت، از آن برای رودروی با گروههای مخالف و به عنوان جنگ نرم نام برده اند.
اگر آزادی این است که بنام انتقاد آزاد، ولی به هدف تخریب احزاب و ترور شخصیتی شخصیتهای فعال سیاسی بلوچ که در خارج از ایران زندگی خود را سپری می کنند، به آنان حمله مجازی کرد، آنوقت بایستی نتیجه گرفت و متوجه شد که این عمل خود حاکی از فقدان اخلاق و عدم عفت کلام افراد توهین کننده و از وجود کینه ای است، که نظام جمهوری اسلامی بر علیه ملت بلوچ، از خودش به دل دارد.
بقلم؛ ح د سدیچ
24 ژوئیه 2011