۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه

حاکمیت بلوچستان:غلام‌محمد محمدی



در ماه اگست 1947م دولت هند برتانوی اداره‌ی بلوچستان را به حاکم آن منطقه، عالی‌جناب میر احمد خان واگذار کرد؛ وی عهده‌دار اداره‌ی قلات بود. میراحمد خان بلافاصله اعلان استقلال نمود و محمد علی جناح نیز حاکمیت بلوچستان را زیر اداره‌ی خان مذکور امضاء نمود.





روزنامه‌ی نیویارک تایمز در 12 اگوست 1947 چنین گزارش داد: «مطابق معاهده‌یی، پاکستان قلات را به عنوان یک قلمرو حاکمیت مستقل، همراه با وضعیت متفاوت با دولت هند پذیرفته است.
بیانیه‌یی که از دهلی نو صادر شده بود، می‌گفت که قلات، حکومت مسلمان در بلوچستان، با پاکستان به موافقتنامه‌یی دال بر جریان آزاد ارتباطات و تجارت رسیده است و شاید مذاکراتی را در موارد دفاعی و خارجی راه بیندازند.»
روز بعد نیویارک تایمز یک نقشه‌ی جهانی را منتشر کرد که در آن بلوچستان به عنوان یک کشور مستقل نشان داده شده بود. مطابق اعلامیه‌ی استقلال هند 1947م تمام پیمان‌ها و قراردادهای میان انگلستان و بلوچستان در 15 اگست به پایان رسیدند.
میراحمد خان اجتماع بزرگی را در قلات فراهم کرد و طی آن، رسماً استقلال کامل بلوچستان را اعلام نمود و روز 15 اگست را یکی از روزهای جشن و شادمانی نام نهاد.
مجالس علیا و سفلی بلوچستان را تشکیل داد و در جریان نخستین نشست، مجلس قانون‌گذار، در اوایل سپتمبر 1947م استقلال بلوچستان را تأیید نمود.
محمد علی جناح تلاش کرد خان را تشویق به پیوستن به پاکستان کند، اما خان و هر دو اتاق مجلس، پیشنهاد جناح را رد کردند.
از این تاریخ دولت پاکستان یک‌حالت پرخاش‌گرانه را علیه بلوچستان پیش گرفت و در مارچ 1948م عساکر و قوت‌های نظامی پاکستان علیه بلوچستان عملیات را آغاز کردند. در 15 اپریل 1948 حملات را آغاز نموده، تمامی اعضای مجلس قانون‌گذار بلوچستان را زندانی نمودند که سلطه‌ی پاکستان از آن روز تا کنون بر بلوچستان ادامه یافت.
قانونمند نبودن معاهده‌ی دیورند در تمام دوره‌های سلطه‌ی انگلیس بر هندوستان، بلوچستان هیچگاه به طور کامل به تصرف بریتانیا در نیامد، فقط تعداد زیادی اجاره‌نامه‌ها و پیمان‌ها، میان دو حاکمیت تبادله شده، هرچند پیمان‌ها میان برتانیه و بلوچستان به امضا رسیده و گاهی امتیازاتی به انگلستان فراهم آورده، اما هیچ‌کدام از پیمان‌ها اجازه نمی‌داد بریتانیا مرزهای بلوچستان را بدون موافقت و رضایت حکمرانان بلوچ تعیین نمایند.
معاهده‌ی دیورند وقتی امضا شد، بلوچستان زیر اداره‌ی افغانستان یا هند برتانوی نبود. یعنی این معاهده بدون اجازه‌ی حکمرانان بلوچ، سرحد سه حاکمیت را تعیین کرده است که عبارت بودند از: افغانستان، هند برتانوی و بلوچستان. مطابق قانون بین‌المللی [که در آن‌وقت وجود نداشت] تمامی طرف‌های اثرگذار ملزم بودند که هر تغییر را در مورد علامت‌گذاری سرحد مشترک‌شان تأیید [یا رد] نمایند.
در واقع معاهده‌ی دیورند، یک معاهده‌ی سه‌جانبه بود، [یا باید می‌بود] اما معاهده همواره به صورت یک معاهده‌ی دوجانبه ترسیم شده و میان انگلیس و افغانستان به امضاء رسیده [هر دو کشور مساویانه بر ضد بلوچستان عمل غیر قانونی انجام داده‌اند.]
بناً مطابق قواعد علامت‌گذاری مرزها، که قانون بین‌المللی آن را مقرر داشته، معاهده توأم با اشتباه بوده، بدین اساس [برای بلوچستان] پوچ و بی اعتبار می‌باشد.
یعنی بریتانیا زیر چتر ادعای نادرست به حکمرانان افغانستان اطمینان داد که بلوچستان بخشی از هند برتانوی است، و از این رو اینان [حکمران‌های افغانستان] خود را ملزم به کسب رضایت و جلب موافقت کسی از جانب بلوچستان ندیدند.
به این حساب بریتانیا حکمرانان بلوچ را نیز در جزییات معاهده‌ی دیورند در تاریکی و ناآگاهی نگهداشته تا از بروز تشنج و ناخوشی جلوگیری کند و موقعیت نظامی خود را مستحکم سازد. به عبارت دیگر، این علامت‌گذاری بدون اراده‌ی بلوچستان منجر به جنگ میان بلوچستان و افغانستان نیز می‌شد.
در رابطه با معاهده‌ی سرحدی دیورند میان حکمرانان مستقل بلوچستان و افغانستان، از عبدالرحمان خان (1893م) تا محمد ظاهر شاه (1973م) (مدت 80 سال) گفتگویی صورت نگرفته، هر کدام پادشاهان افغان به نوبه‌ی خود معاهد‌ه‌ی دیورند را تأیید و توجیه کرده‌اند.
نمای اصلی ساختمان: بریتانیا بدون کدام مجوز قانونی بر بخش‌هایی از افغانستان حکمرانی کرد، اما پارچه‌ی کاغذ خیانت‌آمیز و غیر قابل اطمینان «معاهده‌ی دیورند» را در دست داشت که از هیچ محکمه‌یی اعتبار قانونی نیافته بود. درین مدت بریتانیا، افغانستان و بلوچستان را از همدیگر دور نگهداشت که نتوانند در مورد مسایل سرحدی خویش صحبت کنند.
آن برهان قاطعی که اصالت معاهده‌ی دیورند را زیر سوال می‌برد، همانا وجود بلوچستان به حیث یک کشور مستقل بود، که امکان داشت روزی حقیقت را آشکار سازد.
محمد علی جناح بعد از تشکیل پاکستان به خاطر به انقیاد کشیدن بلوچستان و انضمام به پاکستان، به قوای مسلح خود دستور تاخت‌وتاز بر سرزمین مستقل بلوچستان را صادر و خان قلات را وادار به امضای امحای دولت بلوچستان نمود. این نمونه‌ی ساده ی تجاوز علیه حاکمیت یک ملت، به خاطر معاهده‌ی دیورند است. پاکستان برای حفظ تمامیت ارضی غیرقانونی خواهان یک دولت بی‌ثبات در افغانستان بوده، سازمان اطلاعاتی پاکستان پوشش برای اعضای القاعده و طالبان فراهم می‌کند تا دولت منتخب افغانستان را بی‌ثبات سازند.
بلوچ‌ها «جنگ استقلال» خود از ایران و پاکستان را آغاز کرده‌اند. [مناطق بلوچ‌نشین افغانستان نیز از نظرشان فراموش شده نیست.] سه دسته (سردار سه قبیله) قوت‌های خود را متحد ساخته و متعهد به راه‌اندازی جنگ‌های گوریلایی علیه ارتش تا دندان مسلح پاکستان [در قدم نخست] شده‌اند. این جنبش در حال تبدیل شدن به یک قوت ثمربخش است.
راه حل قضیه از نظر بلوچ‌های جدایی‌طلب: با تشکیل یک هیأت کاری، افغانستان و بلوچستان باید حاکمیت اشغالگرانه‌ی پاکستان بر خاک‌های خویش را به محکمه‌ی بین‌المللی عدالت بکشانند تا بی‌اعتبار بودن معاهده‌ی دیورند [میان سه کشور] قلمروهای افغانستان به بدنه‌ی خودش برگردد و بلوچستان دوباره حیثیت یک کشور مستقل را بیاید
و با کمک جامعه‌ی جهانی به آزادی برسد. و باید مرزهای نوین دوستی و صلح - علامت‌گذاری شود. نیرو های افغانستان، ایالات متحده، ناتو و بلوچستان اعضای القاعده و طالبان را از سرزمین‌های مربوطه‌ی خود بیرون بریزند...»
از مطالعه‌ی این مقاله که نگاه سوم را در رابطه به منطقه منعکس می‌سازد، چند موضوع بیشتر از پیش روشن می‌گردد:
اول اینکه، مناطق بلوچستان بعد از تشکیل دولت احمدشاه ابدالی و تیمورشاه برای مدتی صرف باجگذار دولت ابدالی بوده، افغانستان بالای آن تسلط کامل نداشته است. چنانچه هنگام تجاوز اول انگلیس، افغانستان هیچ‌گونه حاکمیتی بر بلوچستان نداشته است.
در بخش دوم، معاهده‌ی دیورند را در حالی که پنج بار دیگر به وسیله‌ی پادشاهان افغانستان به ویژه دوبار به وسیله‌ی مرحوم امان‌الله خان تصدیق و تأیید گردیده بخاطری پوچ و بی اعتبار خوانده شده که دولت‌های افغانستان و بریتانیا هیچگاه با حکومت‌های بلوچستان مشوره نکردند، سرحد بلوچستان را خودسرانه معین وعلامه‌گذاری نموده‌اند.
سوم اینکه، دولت در تبعید بلوچستان مانند پاکستان و ایران بالای افغانستان نیز ادعای ارضی دارد، چون بلوچ‌ها در داخل افغانستان در مناطق وسیعی زیست دارند.
چهارم، در حالی که افغانستان به خاطر همین ادعای خویش بیش از سی سال است در آتش جهنمی می‌سوزد که راه نجات خویش را گم کرده است،
جنجال دیگری برای خود ایجاد کند؛ با جدایی‌طلبان بلوچستان بر ضد پاکستان متحد شود و بعد از اخراج نیروهای پاکستان از بلوچستان، سرحد خود را با افغانستان معین نمایند، آن‌هم معلوم نیست این برادران بلوچ ما بالای کدام قسمت از خاک موجود افغانستان ادعا خواهند نمود.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید