۱۳۹۰ آذر ۲۳, چهارشنبه

نشانه‌هایی از اضمحلال اپوزیسیون تجزیه طلب


حزب مردم بلوچستان خود را یک حزب دموکراتیک می‌داند و ایدئولوژی خود را برگرفته از خواست و اراده مردم بلوچ معرفی نموده است، اما این تعریف قابل قبول نیست، چرا که مثال‌های متعددی وجود دارد مبنی بر خودکامه بودن این حزب. از مشخصه های بارز آن اینکه هرگونه انتقاد نسبت به عملکرد خود را بایکوت نموده و رسماً اساسنامه تشکیلاتی خود را بی‌خاصیت کرده است.در بعدی وسیعتر
می‌توان گفت اپوزیسیون بلوچ که بنابر سیاست‌های استعمار پیر شکل گرفته، و از آنجاکه بیش از پیش خود را در ناکارآمدی و انزوا یافته است، راهی بهتر از این ندید که مردم بلوچ را متوجه پان بلوچیسم و عقده های نژادپرستانه بکند و اندکی آنسوتر شعارهای پوچ و تئوری موهوم استقلال را مطرح نماید؛ و به همین دلیل است که هرازچندگاهی این مسئله به طور ناشیانه از نوشته های بی محتوای آنان زبانه می‌گشاید.



ازآنجا که نیروی فکری و علمی فرهیختگان بلوچ در جهت رشد علمی و متعادل سازی جامعه بلوچستان نسبت به دیگر جوامع متمدن امروزی جهان به نوبه خود تاثیر گذار بوده است، گویا جریان حزبی برونمرزی نیز بر این توهم باطل تکیه زده که خواهد توانست یک سلسله افکار و عقاید گنگ و مبهم را بر مردمان بلوچ و یا حداقل فعالان سیاسی و اجتماعی تحمیل نماید!



آنچه گویای تاریخ است، مردم بلوچ در طول تاریخ چند هزار ساله‌ی خود، با اقوام و ملل گوناگون عالم به اقتضای عوامل تاریخی گاهی روابط دوستانه و گاهی روابط خصمانه داشته‌اند.
هر کجا پای تجاوز قومیت و ملیت دیگران به میان آمده، در کنار اقوام دیگر ایرانی مقاومت کرده و در ملیت دیگران نیز هضم نشده‌ایم و در عین اینکه به هویت خود پایبند مانده‌ایم، این علاقمندی و پایبندی وافر، تعصبی و کورکورانه نبوده و سبب «کور باطنی» ما نگشته تا ما را از حقیقت دور نگاه دارد و قوه‌ی تمییز را از ما بگیرد و در ما عناد و دشمنی نسبت به حقایق بیافریند.
آقای محمدکریم بلوچ به استقلال کشورهای کوچک اروپایی مانند نروژ و دانمارک و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی استناد کرده است، اما با اندکی واقع نگری این موضوع محرز می‌گردد که هیچگونه شباهتی میان جوامع استقلال یافته اروپایی و جمهوری‌های نوپای آسیای میانه با اقوام ساکن ایران یافت نمی‌شود. بعلاوه اینکه این کشورها تاکنون هیچگاه یک کشور مستقل و مبتنی بر حقوق ملی و خواست و رای مردم خود نبوده اند و همواره ابزاری در دست ایالات متحده و بازی‌های تقابل قدرت میان آمریکا و روسیه.
خوب است چشمان خود را بر حقایق نبندیم و جهان را آنگونه که هست بنگریم و خزعبلات بی پایه و اساس را با نقش و نگاری فریبنده بر مردم تحمیل نکنیم، آن کشورها که محمدکریم بلوچ آن‌ها را مستقل و آزاد می‌داند هیچگاه به استقلال سیاسی و اقتصادی دست نیافته اند، بلکه از بند شوروی و... رها شده و در باتلاق بزرگ‌تری بنام ناتو و آمریکا گرفتار گشته‌اند، در واقع معنای استقلال آن‌ها شکل واضحی از یک فرآیند انتقال حکومت از دست یک عده به دست عده ای دیگر بدون توسل به نظامی گری و خونریزی بوده است و دخالت مردمی هیچگاه در آن نقشی نداشته است.
آمریکا تنها قدرتی است که با دارا بودن امکانات وسیع مالی و نظامی، می‌تواند جای خالی ابرقدرت‌های پیشین را پر کند، به ویژه آنکه ایالات متحده به واسطه استراتژی نظامی و نفتی، انگیزه‌های قوی‌تری برای این امر دارا است.
بر خلاف ادعای دوستان تجزیه طلب، در این کشورهای به اصطلاح مستقل هیچ ردپایی از اراده جمعی ملت و هیچ شباهتی با یک دولت مردم سالار دموکرات نمی‌توان یافت، به طور اخص اگر به جمهوری‌های آسیای میانه اشاره کنیم، این کشورها پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بدلیل رویارویی مستقیم با روسیه، تابع الگوی مسکو بوده‌اند، اما اینک بنابه اقتضای زمان نسخه های آمریکا را به عنوان سمبل مدرنیزاسیون بکار می‌گیرند.
همچنانکه ایالات متحده در حال حاضر 700 تا 800 پایگاه زمینی، دریایی، هوایی و جاسوسی در خارج از آمریکا دارد که تعداد یک میلیون و ۱۴۰ هزار نظامی آمریکایی در این پایگاه‌ها مستقر هستند. سربازان آمریکایی در 156 کشور جهان حضور دارند و در 63 کشور، آمریکا علاوه بر سرباز، پایگاه های نظامی فعال نیز احداث نموده است. فقط 46 کشور جهان هستند که از نعمت چکمه پوشان آمریکایی بی نصیب مانده‌اند!
آیا همه این دلایل را به حساب افتخار و آزادی این کشورها و ملت‌ها بگذاریم یا بندگی و اسارت آن‌ها؟
تقسیم بندی جهان بر اساس فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌های قومی و نژادی سیاستی است زاییده‌ی استراتژی بلند مدت استثمارجویان بی فرهنگ که می‌خواهد ملل مختلف را در برابر یکدیگر قرار دهد. این موج در قرون اخیر در اروپا و آسیای مرکزی بالا گرفت که شاید در آنجا طبیعی بود، زیرا مکتبی که بتواند آن ملت‌ها را در یک واحد انسانی و عالی گردهم آورد، وجود نداشت. اما در ایران وضع بسیار متفاوت است، سرزمین ایران متشکل از اقوامی است که اندیشه واحد، آرمان یگانه و احساسات مشترک داشته و همبستگی نیرومندی میان آنان حکمفرماست. از همه مهم‌تر اینکه همه اقوام ایران (فارس، کرد، بلوچ، آذری، لر، ترکمن، عرب و...) دارای یک ایدئولوژی معناگرای مشترک با ریشه های عمیق اجتماعی و ذاتی فطری بنام دین و باورهای دینی هستند، که همواره توانسته اند فارغ از اصالت قومی و نیز با حفظ هویت خود، در چهارچوب باورهای مذهبی گردهم آمده و بر سرنوشت خانه‌ی خود شریک و سهیم باشند. احزابی که در مجامع بین المللی به اصطلاح برای احقاق حقوق اقوام بلوچ، کرد، عرب، ترکمن و آذری ایران فعالیت دارند و با همدیگر پالتاک و اتاق فکر برگزار می‌کنند، چرا نمی‌خواهند فراتر از دیوارهای سست و شکننده ای که ساخته‌اند، واقعیت‌های بزرگ‌تری همانند ملت ایران را بپذیرند؟ جامعه‌ی متکثر ایران از اقوام، مذاهب و نژادهای متفاوتی تشکیل شده است و در تاریخ پرافتخار خود به واسطه همین نیروی عظیم، رنگین و اقوام بزرگ خود، یک ایران مقتدر و واحد به وجود آورده است، که این واحد اکنون نیز به معنای حقیقی وجود دارد.
میرسوبان بلوچ – 14-12-2011
mirsouban@hotmail.com

۲ نظر:

  1. http://baluchistan47.blogspot.com/

    وحشيگـریِ فاشيســمِ انسـان ستيــز در بلـوچستـــانِ اشغالــی

    پاسخحذف
  2. salaam Zohre aziz. Bihaal makan Baloch Community Sweden linkaa benaad. Mamnoon M Baloch

    پاسخحذف

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید