۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

خوانین بلوچستان (پاسخ به پیشگاه تاریخ )؟؟؟؟؟؟



به قول دوست خوبمان رازگو بلوچ که گاها نوک قلم تیز خود اندکی تیز تر کرده و تلنگری بر مناسبات طایفه ای می زند هدف از مطرح نمودن مباحثات مختلف قضاوت و به دادگاه کشاندن هیچ کس نیست بلکه به قضاوت واداشتن دیگران است تا فضای نقد و گفتمان شکل بگیرد و گامی ولو اندک از روال سنتی و محافظه کارانه خود فاصله بگیریم و جرات نقد گذشته  خود را پیدا کنیم . مگر غیر از این است که گذشته چراغ راه آینده است . گذشته ای که اگر بد عمل کرده ایم کارنامه افتخارمان نشود و اگر یادگار حسنات و خوبی هایمان بوده است مشوق آیندگان مان گردد .





واژه خان و خاقان واژه ای ترکی -مغولی است که در بلاد فرنگ چون ایتالیا و اسپانیا دن و در بریتانیا سر و فرانسه کنت  معادلی برای آن تعریف می شود و مفهوم یکسان آن در همه جای دنیا رئیس قوم و ملاکین و اربابان و خلاصه ای به انانی  که سر و گردنی از لحاظ موقیعت اجتماعی و مالی و ... برتری پیدا کرده اند می گفتند . 
این که چگونه عده ای در بین یک جمعیت برتری پیدا کرده اند و کم کم صاحب قدرت و مال و ... شده اند و دیگران را رعیت و نوکر خود دانسته و جان و مال و ... انان از آن خود پنداشته و این به صورت یک فرهنگ و سنت درامده خود حکایتی طولانی است .
شاید ضرورت وجود یک رئیس و سرپرست در قوم  سبب شده است تا آنانی که از نظر هوش و ذکاوت و شاید مکاری و حیله گری توانایی بیشتری در خود احساس می کردند پیشقدم شده و زمینه برای برتری به وجود آمده است 
در هر صورت در مرحله بعد  این  خود کامگی فردی و قدرت بوده است که منشاء ظلم وستم به رعیت شده و کم کم جان و مال او را در بر گرفته و رعیت بی همه چیز و خان و ارباب صاحب همه چیز شده است . 
این حکایت منحصر به بلوچستان نبوده بلکه خوانین لر و بختیاری و گیلانی و کرد و شاید در اقصا نقاط دیگر دنیا خان و خان بازی به این صورت شکل گرفته است .
البته نقش حکومت های مرکزی قبل از انقلاب برای تحت کنترل داشتن مناطق عشایری و قومیتی را نباید در زنده نگه داشتن سیستم خان بازی و فئودالی از یاد ببریم . بسیاری از این حکومت ها  برای اخذ مالیات و حفظ نفوذ خویش بشدت از این سیستم حمایت می کردند 
متاسفانه قدرت همیشه فساد و خودکامگی را بدنبال خودش می آورد مگر انکه نیروی بازدارنده معنوی چون ایمان و ابزار اجتماعی چون نظارت و کنترل را بر آن مسلط باشد .
حکایتی زیبا یی را در مورد املاک خوانین در یکی از شهر های بلوچستان نقل می کنم تا بحث از حالت رسمی و خشک خود خارج شود : مباشر یکی از خان های منطقه زمین های خان را شخم می زد . در کنار زمین مذکور زمین رعیت قرار داشته و خان دستور الحاق آن را به زمین خود می دهد .رعیت بیچاره جهت عرض حال به خان مراجعه می کند و خان با عتاب به مباشر خود دستور می دهد که چرا حق رعیت پایمال شده است و حال برای جبران آن در مقابل زمین مذکور دو برابر همین زمین را در ابتدای قنات تازه تاسیس به رعیت بیچاه بدهد . رعیت سراپا خوشحال از این بذل و بخشندگی اماده حرکت می شود تا زمین جدید تحویل بگیرد . و صبح روز بعد همراه با مباشر حرکت می کند . دهها کیلومتر از شهر دور می شوند و در گوشه ای از کویر مباشر می گوید که خان تصمیم دارد اینجا قنات احداث کند و انشاالله بعد از احداث قنات این زمین به شما تعلق می گیرد . رعیت بیچاره حساب می کند که شاید تا 10 نسل بعد از او هم اینجا آبادنمی شود و از خیر زمینش می گذرد  
البته منطقی نیست  صرف نام خان و خوانین  همه را به یک چوب راند . همانطور که کریم خان زند را نمی توان با شاهان دیگر مقایسه کرد .
افرادی بوده اند که دارای نام و نشان خانی بوده اما منشاء خدماتی برای قوم و مردم خویش بوده اند و به واسطه ارتباطات خود با حکومت مرکزی و  هوش و ذکاوت خویش بهترین بهره برداری را از موقعیت ها و فرصت های بدست امده داشته اند و نباید صرف ذهنیت منفی خود از عملکرد منفی خوانین دیگر این افراد را در ردیف آنان قلمداد کنیم .
وبلاگ ویکی لیکس چابهار در نقد فعالیتهای مرحوم حاج سعیدی گفته بودند که نامبرده صرفا پیگیر جاده چابهار – ایرانشهر بوده اند تا از میان باغهای ایشان در گرم بیت بگذرد .اگر اندکی چشم بصیرت خود را باز کنیم و در چند سالی که مرحوم حاج سعیدی وکالت مردم ایرانشهر و چابهار به عهده داشتند بنگریم .و عملکرد او را با همه وکلای آن دوره بلوچستان و 30 سال بعد از انقلاب مقایسه کنیم مفهوم وکیل مردم بودن را بهتر درک می کنیم
 اما بیشتر بحث دوستان موانع توسعه یی عوارض خان بازی و رعیت پروری و بدنبال آن ایجاد تشخص و برتری طایفه ای می باشد که سمی مهلک در پیشرفت و توسعه یافتگی قلمداد می گردد . شاید در چند ده و چند صد سال قبل داشتن ملک و املاک و گاو و گوسفند و نوکر و غلام در اقصا نقاط عالم سبب به وجود آمدن خان و خاقان و کنت و سر و دن شده است و نسل اندر نسل به واسطه داشتن توان مالی و قدرت این القاب دست به دست می گشت اما در زمان حال شرایط متفاوت شده است . انچه که در زمان حال تشخص و برتری می آورد علم و دانش است . 
متاسفانه در بعضی از موارد افرادی که خود را روشنفکر قلمداد نموده و همه جا صحبت از عدالت و دمکراسی و علم و دانش می کنند و تازگی ها عنوان استاد دانشگاه را که هم در محافل و  مجالس به عنوان یک امتیاز جهت متمایز بودن مطرح شده است زینت بخش و مکمل صفات دیگر خود می کنند از طایفه و طایفه گری به عنوان یک امتیاز جهت همبستگی نام می برند


اما قسمتی از بحث در رابطه با ورود افرادی از طوایف مبارکی و سردارزهی و سعیدی و میرلاشاری و .... که منسب به خوانین منطقه هستند مطرح شده است و عده ای همانند دوران جنگ جهانی دوم و جنگ ترکیه با ارامنه و کرد ها که اخیرا به خاطر نسل کشی از طرف زمامداران المان و ترکیه عذرخواهی شده است انتظار عذرخواهی نوادگان خوانین را از عمکرد گذشتگان خود دارند .


انگار ما یادمان رفته است که سعی می کنیم گفتمانی را نهادینه کنیم که در این گفتمان افراد با شایستگی ها و قابلیت های شخیصتی خود وارد این عرصه شوند . بر اساس این معیار افراد بدون هر گونه وابستگی طایفه ای و عشیره ای هر انچه در چنته دارند عرضه می کنند . فکر نمی کنم آنان با توجه به قدرت و سیطره طایفه ای خود قصد ورود به فعالیتهای اجتماعی را داشته باشند و اگر دارای چنین تفکری باشند موفقیت چندانی حاصل نمی کنند
هر کدام از این افراد دارای مسئولیت و تفکرخاص خویش هستند و به واسطه ظلم و ستمی که ممکن چند نسل پیش اجداد آنان مرتکب شده باشند مسئولیتی متوجه شان نیست .
اما در قسمتی از بحث که این افراد هنوز تفکر گذشته خود را دارند و در مسائل درون طایفه ای همچون ازدواج و ... دیگران را هم شان خود نمی دانند و حاضرنند دختر خود را به ضیعف ترین عضو طایفه خویش بدهند اما حاضر نیستند فردی مناسب از طایفه ای دیگر را بپذیرند ظلمی مضاعف به خود و افراد طایفه خود می کنند
شرایط امروز جهان با 50 سال پیش بسیار تغییر کرده است و این تغییر و تحول به سرعت پیش می رود . و تغییرات بنیادی را در روابط اجتماعی ایجاد می کند .
متاسفانه در اثر بسیاری از تعصب های طایفه ای حوداث ناگواری رقم می خورد و عوارض این تفکرات ارتجاعی بنیان بسیاری از خانواده ها را از هم می پاشد .


دوست خوبمان رازگو بلوچ در ابتدای این بحث در وبلاگ خود مرا  به شوخی متهم کرده بودند که تحت تاثیرات روابط طایفه ای خود توان نقد این موضوع را ندارم و قلمم ناخودگاه به طرفداری از خوانین می لغزد .
من سعی می کنم به شعاری که در سردر وبلاگم نوشته ام پایبند باشم و حق را بگویم اگر چه به زیانم باشد . اما حق هرگز به زیانم نیست . چون من جزیی از این دریای بزرگ اجتماع هستم و هر انچه که به نفع اجتماع باشد من نیز بهره مند خواهم شد


امیدوارم روزی برسد که همه ما بدون زهی ها و زاده ها و .... تنها با اسم ادمیت معرف وجود خود باشیم و تنها برتری و بزرگی علم و دانش و معنویت قلمداد گردد


http://www.derakhshan1349.mihanblog.com/post/211

ایمیل دیافتی 

۶ نظر:

  1. چون غرض اید هنر نادیده شد صدهزار پرده بروی دیده شد. عزیزان پاسخ خوانین به پیشگاه تارخ هم چون روز روشن است توجه بفرمائید
    1- اگر در بلوچستان خوانین وسردارانی غیرتمند وشجاعی وجود نداشت اسمی از بلوچستان عزیزتاکنون باقی نمانده بود واسم انرا عوض میکردند وحد اقل سیستان میگذاشتند زیاد بخاشیه نمیرویم ایا اگر مثلا عیدوخانی در سرحد زنده می بود اسم کار خانه سیمانی که در کنار زاهدان واقع شده اسم انرا سیمان سیستان میگذاشتند خبر دارید دانشگاه زاهدانتا پیش از انقلاب بنام دانشگاه بلوچستان بود ولی باکنار رفتن سران قبایل شد دانشگاه سیستان وبلوچستان ایا در زمانیکه خوانین وسرداران در منطقه خضور داشتند همین کشت کشتار ها وشکنجهای قرون وسطائی وجود داشت و زندانها پر از بلوچهای بی گناه بود وهر از چند گاهی دهتا دهتا بلوچ بجر ثقیل ها اویزان میشد خیر. ایا از نظر سیاسی ومذهبی بلوچستان دارای همین وضع موجود بود ولی متئسفانه در زمان جوانان به اصطلاخ روشنفکر ما است که این همه اجهافات وتعدیات دارد اتفاق می افتد وچون دستتان بجای نمیرسد وپایگاه مردمی را از دست داده اید دارید جهت سر پوش گذاشتن ضعفهای خود کهنه دفترها را ورق میزنید وتبعیض ظلم جمهوری اسلامی را بگردن خوانینی که وجود حارجی ندارند میاندازید پاسخ خوانین گذشته بتاریخ این است که برای شما افتخار افریدند وبلوچستانی بزرگ سرفراز برایتان باقی گذاشتند ویقین بدانید اگر در بر همین منوال بچرخد اسمی از بلوچ بلوچستان در زمان شما تفرقه افکنان باقی نخواهد ماند نه از زبان بلوچ ونه از لباس بلوچ ونه از دین مذهب بلوچ چیزی برجا نخواهد ماند جوانان ما که چند کلاسی درسی خوانده اند وسوادنوشتن یک انشا را دارند بهمین مختصر مغرور وقانع هستند ودارند تیشه بریشه خود میزنند وخود را بی فرهنگ وبی تمدن وهمیشه خود را تابع کشوری ظالم بنام ایران میدانند افسوس دیر یا زود بلوچستان با تغیر نام در ردیف یزد کاشان قرار خواهد گرفته چون نسل کنونی چنان دنبال تفرقه وجدائی گام بر میدارد و نا خود اگاه دارد اب به اسیاب دشمن غدار میریزد وچنان بساط تزویر چاپلوسی را پهن کرده که حدی بر ان متصور نیست باید بگویم از ما است که بر ما است

    پاسخحذف
  2. salam nashnas aziz harfe dele ma ra gofte bekhuda khvanin balochstan neghbanan blochstan bode and grche bazie jaha zolm shode vali azet balochestan dar zamanhai ghadim dar dast in gheshr bode dost muhammad khan barakzahi va sardar nazar khan naroye va sardar hussin khan shirani tarikh be khubi az aneha nam mibarad


    az mast ke bar mast chand nafar komonist va zede baloche hamishe tafreghe andazi mikonand ta khavanin ra az baghye qashr jame joda konnad na shodanist va na mitvanied . az zahdan gerefte ta khash va jasko bashakard ta jirofto rodbarr hame ja khvanin hast hameja khvanin hast shoma na mitavnied ainha ra az sarzmin khuda mahv konied va na tavanye moghable ba anhara daried pas lotf konied az vojood anha barai pishbord balochestan astefade konied

    bloch khan

    پاسخحذف
  3. خوانين بي نهايت به مردم بلوچستان ظلم كردند و همه چيز را در اختيار داشتند و هيچ كسي رئيس خود و اموال خود نبود و در جاهايي در بلوچستان كشاورزان را مجبور ميكردند دهان خود را پر از اب كنند و انها را بالاي درخت خرما ميفرستادند تا براي انها خرما بچنيد كه فكر ميكردند اگر دهان انها باز باشد يكي دو تا خرما بخورند .....بي نهايت ظلم و ستم كردند....يكي از دوستام كلي مدارك و سند دارد كه ظلمي كه خوانين كردند را ثابت ميكند ولي متاسفانه فعلا حاظر نيست انها را به اشتراك بذارد .....
    m.r 

    پاسخحذف
  4. عزیزجان چیزی که در گذشته در بلوچستان ارزش چندانی نداشته ان خرما بوده که بحد وفور وبیش از خوراک مردم این دیار موجود بوده مثلا در چند دهمه گذشته که در بنپور ودلگان نخل خرمائی وجود نداشته یادم هست صدها خانوار از بنپور ودلگان بمناطق خرما خیز در فصل خرما کوچ میکردند وخدود سه الا چهار ماه خرمای مجانی میخوردند وتوشه سال خود را هم از پای نخلها جمع میکردند وصاحبان نخلها هیچ اعتراضی هم نمیکردند پس ما خان مفلوکی سراغ نداریم که بخاطر یک دانه خرما کسی را اب در دهان بکند تا نتواند دانه ای خرما بخورد ولی راست یا دروغ ما هم شنیده ایم که پاکار ابوالحسن خان بارکزهی حاکم وقت دامن پدر بزرگ فردی بنام ص-م را اب در دهان داده وبالای نخل فرستاده انهم بخاطر تنبه ونه به خاطر خرما نخوردن این شایه از طرف نوه همان فرد بین جوانان در اوایل انقلاب پخش وشایع میشود راست ودروغ ان بگردن شایع کننده است شما تخقیق بکنید خان اگر ظلم کرده شما عدل بکنید ویا حد اقل جلوظلمی که هم اکنون بلوچستان را بورطه نابودی کشانده بگیرید گذشتها گذشته انهایکه ظلم کرده اند وانهائیکه مظلوم بوده وظلم پذیر بوده اند دیگر وجود ندارند قوم وملت بلوچ بهمت شما نیاز دارد نه بگفتن فلان خان در فلان دهد وصده ظلم کرده گفتن زشت روئی دگران نشود باعث نکو روئی. نوبت شما مدعیان ابادی وازادی بلوچ بلوچستان فرا رسیده منتظر چه هستید یا الله استینها را بالا بزنید ظلم خوانین را با کردار نیک تان جبران بکنید نه با فحاشی اهانت که کار وشیوه ادمهای کوچک وعقده ای میباشدباز میگویم از ما است که بر ما است

    پاسخحذف
  5. دوست عزيز الان همه خوانين در بلوچستان به خاطر اينكه پست و مقام بگيرند با دولت همكاري ميكنند و بلوچها را خيلي راحت ميفروشند  ....متاسفانه هنوز خوانين دارند به بلوچستان ضربه ميزنند وبا اطلاعات همكاري ميكنند و بعضي از انها را براي ماموريت و به خارج ميفرستند تا از بين بلوچها ببنيد چه خبر هست......متاسفانه هنوز مثل قبل فكر ميكنند و طوري رفتار ميكنند كه فقط انها ادمهاي خوبيهستند بقيه بايد نوكر و غلام انها باشند و در دشتياري هنوز به خوانين پول ميدهند .....اينها عادت كردند به مفت خوري .....من دو ماه هست مطالب زيادي رو جمع اوري ميكنم و هنوز كامل نشده حتما در اينده در اين سايت و سايتهاي ديگر قرار منتشر ميكنم و سندهاي زيادي پيدا كردم كه نشان ميدهد خوانين حتي از اين رژيم هم به مردم بلوچستان و بلوچستان ظلم و خيانت كردند.... و الان زمين هايي را قبلا از مردم به زور گرفتند به مردم ان منطقه ميفروشند .... همه ما بايد دست به دست هم دهيم بلوچستان را اباد كنيم و نذاريم بيشتر از اين به بلوچ و بلوچستان ظلم شود و تاريخ گذشته دوباره تكرار شود.....ما اگر همت كنيم ميتوانيم ....

    پاسخحذف
  6. دوست عزیز چه خوب وپسندیده است که جنابعالی مدارک واسنادی راکه از بازماندگان خوانین در اختیار دارید انها را بدون پرده پوشی رو نموده وبمعرض دید همگان بگذارید تا صحت وثقم ان چه میگوئید ثابت بشود ومن هم تا حدودی مدارکی انکار نا پذیر ازانهای که خود رابلوچ میدانند جمع اوری کرده ام یقین بدانید دست این بلوچای ضد بلوچ تا ارنج بخون بلوچ اغشته است واز اوایل انقلاب تا کنون چه همکاریهای تنگا تنگی با ادمکشان رژیم نداشته و نکرده اند فکر نکنید که من وکیل مدافع خانزادها هستم دشمن دیگران من بسیار خوشخال میشوم مزدوران افشا بشوند چه خانزاده باشد وچه بلوچ نماها فعلا بین من وشما افشا نمودن همکاران رژیم مطرح است بدون کینه ورزی وحسدوبا مدارک ودلایل زنده ونه با انگیزه حاصی که تنهاجنبه تهمت واهانت داشته باشد وترور شحصیت. فقط خائنین را با دلیل مدرک افشا بکنیم چون خیانت خیانت است خان بلوچ ندارد

    پاسخحذف

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید