۱۳۹۱ مهر ۲۳, یکشنبه

اکبر اعلمی: کشور در اختیار قلدرها و شعبان بی مخ هاست


گفتگوئی که این بار بطور کامل گرفتار سانسور خبرگزاری نزدیک به هاشمی رفسنجانی شد!
مدیرسایت: همزمان با سفر آقای احمدی نژاد به نیویورک، خبرنگار خبرگزاری کار ایران(ایلنا)، گفتگوئی را با آقای اعلمی انجام داد که متاسفانه تاکنون از انتشار آن خودداری ورزیده است! متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:
1.آیا به لحاظ قانونی یک جریان می تواند برای جریان دیگر برای ورود در عرصه کشور شرط تعیین کند؟
بله؛ در صورتی که کشور در اختیار قلدرها و شعبان بی مخ ها باشد؛ و یا درکشور هرج و مرج حاکم باشد مثل تکزاس قدیم، در این صورت چون قانون در آن مهجور است بنابراین هر شخص و گروهی که قدرتش بیشتر است، بکمک قداره بندها و شش لوبندهائی که در اختیار دارد ، می تواند برای اشخاص و گروه های ضعیفتر که می خواهند از حقوق شهروندی خود استفاده کنند شرط و شروط تعیین کند.

اما در کشوری که مدعی قانونمندی و قانونگرائی است، نه تنها یک جریان سیاسی مجاز به تعیین شرط و شروط برای استفاده افراد و جریانات سیاسی دیگر از حق و حقوقشان نیست، بلکه مستفاد از اصول 3، 6، 9 و 56 قانون اساسی ، حتی قدرت رسمی حاکم هم چنین اجازه ای ندارد. تا جائی که اصل نهم این قانون صراحتا اعلام می دارد: هیچ مقامی حق ندارد حتی به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور هم آزادی های مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند و در اصل 56 نیز تاکید می کند؛  هیچ مقامی حق ندارد حق الهی حاکمیت انسان بر سرنوشتش را از او سلب کرده و یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد.
2.به نظر شما نظریه ائتلاف نیروهایی همچون آیت الله هاشمی، سید محمد خاتمی و ناطق نوری برای معرفی یک کاندیدای مورد قبول دو جریان تا چه حد شدنی است؟
اگر از آقای ناطق نوری صرفنظر کنیم که از پایگاه اجتماعی چندان قابل توجهی برخوردار نیست، آقای خاتمی و بعد از او هاشمی در سطحی کمنر دارای هواداران قابل توجهی هستند و اگر خود کاندیدای انتخابات شوند، بدون شک آرای قابل توجهی را هم بدست خواهند آورند اما در شرایط کنونی گمان نمی کنم که اکثریت مردم برای شرکت در انتخابات و یا انتخاب یک کاندیدا در مقام تقلید و پیروی از توصیه های انان برآیند. وانگهی شخصا نیز به چنین روشی در معرفی یک کاندیدا برای مردم نه اعتقاد دارم و نه انرا به مصلحت جامعه می دانم و بیشتر مایلم که این افراد از موقعیت و نفوذ اجتماعی خود برای صیانت از حقوق اجتماعی مردم از جمله حق انتخاب شدن و حق انتخاب کردن آزاد آنان و معرفی شاخص های یک نامزد اصلح و آزادی فعالیت احزاب و گروههای سیاسی استفاده کنند تا چنان چه بستر مناسب برای یک انتخابات آزاد فراهم شد، هم افراد صالح و شایسته قادر به استفاده از حقوق اجتماعی خود و کاندیدا شدن باشند و هم این که مردم بر پایه مطالبات واقعی خود و نه شخص محوری، آگاهانه در جستجوی نامزد اصلح و انتخاب او برآیند.
مضافا بر این که به نظر نمی رسد اشخاص فوق نماینده دو جریان سیاسی رایج در کشور باشند تا مجاز و قادر به معرفی کاندیدای مورد قبول دو جریان باشند.
3.تشکیل اتاق فکر برای اصلاح طلبان که چندی پیش مطرح شده بود را چگونه ارزیابی می کنید و فکر می کنید چه کسانی می توانند در راس این تشکل قرار گیرند؟
در همان ایام مطرح شدن این ایده هم در گفتگو با یکی از رسانه ها گفتم که در غیاب احزاب و گروه های سیاسی واقعی و موثر، ایده تشکیل اتاق فکر ایده قابل دفاعی برای سامان دادن و جهت دادن به مطالبات و اندیشه های اصلاح طلبانه و سازمان دادن به جریان اصلاحات، ایجاد انسجام بین اصلاح طلبان و جلوگیری از برخوردهای سلیقه ای و شخص محوری است، مشروط بر این که اولا این اتاق فکر متشکل از نخبگان و چهره های شهیر، مقبول و متنفذ، داری ایده و انگیزه، جسور و موجه باشد بنحوی که هر یک از آنها بتوانند بخشی از افکار و ذائقه ها و مطالبات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران را نمایندگی کنند؛ ثانیا از هرگونه قبیله گرایی سیاسی، باندبازی، تنگ نظری، شخصیت پرستی های مرسوم و برخوردهای آمرانه و قیم مآبانه اجتناب کنند. در غیر این صورت گرفتار همان سرنوشت جبهه دوم خرداد، جبهه متحد اصولگرایان، رایحه خوش خدمت و یا جبهه پایداری و نظایر ان خواهند شد.
در این صورت این سوال که چه کسی در راس و یا قعر اتاق فکر قرار بگیرد بلاموضوع شده و این اتاق فکر است که به عنوان یک تاسیس سیاسی با اعضا و فعالیت کاملا مشخص محور واقع می شود
4. بعضی از سران سنتی اصولگرا  همچون آقای عسگراولادی همواره حرف از ضرورت حضور اصلاح طلبان در عرصه سیاسی کشور می زنند در حالیکه در مقابل عده ای از این جریان نیز مدام اعلام میکنند که اصلاح طلبان مرده اند و این جریان تمام شده است این تناقض گویی در اصلاح طلبان را چگونه ارزیابی می کنید؟
در شرایط حساس کنونی، برگزاری آبرومندانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برای حاکمیت جنبه حیاتی داشته و از اهمیت بسیار بالائی برخوردار است. لذا در آستانه انتخابات نه تنها امثال آقای عسگراولادی مشتاق حضور اصلاح طلبان برای گرم کردن تنور انتخابات هستند بلکه از این پس تا برگزاری انتخابات، حتی تندروترین و مخالفترین اشخاص ضد اصلاحات هم از خود چنین اشتیاقی را نشان خواهند داد. به همین سبب هم فرمانده سپاه غیرمسئولانه و البته با منت گذاشتن و تعیین شرط و شروطی از اصلاح طلبان می خواهد که در انتخابات شرکت کنند!
ادعای مردن اصلاحات هم معمولا از ناحیه کسانی مطرح می شود که خود از داشتن کوچکترین پایگاه اجتماعی محرومند و گاهی هم این ادعا با هدف تحریک اصلاح طلبان و کشاندن انها به صحنه انتخابات صورت می گیرد. آنها بخوبی واقفند که اگر بستر سالم، آزاد و عادلانه ای برای رقابت میان اصلاح طلبان واقعی با اصولگرایان فراهم شود، شکست اصولگرایان حتمی است و به همین دلیل گرفتار تناقض گوئی شده اند.
5. با توجه به اینکه دولت پس از احمدی نژاد کار دشوار تری را به مراتب بر عهده دارد به نظر شما پذیرش این ریسک چگونه خواهد بود؟
واقعیت این است که احمدی نژاد با تصمیمات و اقدامات ناشیانه و ناپخته خود کل سیستم را بهم ریخته و فلج کرده است و همه چیز را به خود و درامدهای نفت وابسته کرده است. صنعت متزلزل است، اقتصاد کشور در حال ورشکستگی کامل است، ارزش پول ملی به نازلترین حد خود در تاریخ ایران رسیده است. ، دنیا علیه ایران بسیج شده است. سازمان ها و ادارات گرفتار نابسامانی و هرج و مرج و بی برنامگی هستند و در کنار این همه سطح توقعات و انتظارات گروه هائی از مردم بصورت غیر منطقی افزایش یافته است و تورم و گرانی بیداد می کند. در چنین شرایطی تنها یک معجزه می تواند کشور را نجات دهد و لذا دولت آینده هم تنها در صورتی که معجزه گر باشد می تواند در یک دوره 8 ساله وضعیت کشور را به شرایط قبل از دولت نهم برگرداند.
6. ارزیابی شما از سفر احمدی نژاد به نیویورک چیست و به نظر شما این سفر نسبت به گذشته چه دستاورهایی میتواند داشته باشد؟ سیاست خارجی احمدی نژاد را از سال 84 تا کنون چطور می بینید؟
احمدی نژاد فرد خود شیفته ای است که عطش فراوانی به تریبون های مختلف برای مطرح کردن خود دارد. آمریکا کشوری است که علاوه بر جاذبه های بصری، به دلایل مختلف تریبون های زیادی را هم در اختیار او می گذارد و از این حیث وی را ارضا می کند.
اما تجربه 8 سال و 8 دیدار احمدی نژاد از امریکا نشان داده است که این دیدارها نه تنها برای کشور و مردم ایران نفعی نداشته است، بلکه آثار سوئی مانند بدبین شدن و بسیج دنیا علیه ایران و ایرانی، بدرفتاری با اتباع ایرانی در خارج از ایران و تقویت موقعیت صهیونیسم و افزایش تهدیدات علیه کشورمان را با خود به ارمغان آورده است.
گرچه سیاست خارجی دوران احمدی نژاد در موارد کمی قابل دفاع بوده است، اما در مجموع سیاست های معطوف به دوران وی جز تبدیل فرصت ها به تهدید، تهدید تلقی شدن ایران، تشدید دشمنی ها و تبدیل کشورهای بالقوه دشمن، به دشمنان بالفعل، تبدیل کشورهای مخالف به دشمن و تبدیل کشورهای دوست به مخالف و حتی دشمن، گسترش تحریم های علیه ایران و کاهش شدید ارزش پول ملی در اثر تحریم های مذکور، بدبین شدن افکار عمومی جهانیان علیه ایران و ایرانی و فراهم کردن بستر مناسب برای لشگرکشی کشورهای قدرتمند به خلیج فارس، حاصل دیگری نداشته است.

ww.akbaralami.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید