۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

نقد جامعه بلوچستان، فواید و ضررهای آن


هر اندیشه ای برای رشد و تعالی نیاز به نقد و بررسی دارد، در واقع نقد صحیح باعث برخورد اندیشه های متفاوت و در نهایت شکوفائی و بلوغ فکری یک جامعه یا یک تئوری میشود ، جامعه ای که خالی از نقد و انتقاد باشد اصولا به آب راکدی تشبیه میشود که پس از مدتی فاسد میشود و بوی بد و تعفن انزجار آور نزدیک شدن بدان را برای دیگران دشوار میسازد و در مقابل جامعه ای که نقد پذیر است مانند دریائی مواج است که هر چه را در خود هضم میکند بدون آنکه اثری از نجاست بر وی باقی بماند از این رو میشود گفت رواج نقد و مهمتر از آن انتقاد پذیری در هر جامعه ای نشانه ی رشد فکری و بلوغ ذهنی مردمان آن جامعه است در جامعه بلوچستان از دیر باز نقد و نقادی رواج داشته گرچه این امر کمتر به صورت نوشتاری و بیشتر به صورت گفتاری و رو در رو ( بهترین نوع نقادی ) انجام میگرفته که بیشتر در جلسات قومی و مذهبی اتفاق می افتاده ( هم اکنون هم این نوع نقد در جامعه ما بیشترین رواج دارد) در چنین چلساتی به دلیل شرکت افرادی از طبقات مختلف جامعه گاها یکی از مسایل یا مشکلات جامعه مورد
بحث و بررسی قرار میگیرد یا فردی خاصی به دلیل انجام دادن کاری بد یا خوب مورد نقد یا تمجید و تحسین قرار میگرفته ( یا میگیرد) فضای نقد آنقدر در جامعه بلوچستان باز بوده که بزرگترین شخصیتهای جامعه بلوچ از جمله ریش سفیدان قبایل و روحانیون از تیرهای نقادان عادی جان سالم به در نبرده اند، خود بارها شاهد بوده ام که فردی عادی از میان جمع برخواسته و هرچه در توان داشته بد و بیراه نثار ریش سفیدان و علما کرده بدون اینکه کسی مزاحم وی شود البته باید اذعان داشت که این نوع عکس العمل در جامعه امروزی نقد بشمار نمیرود اما گاها تلنگری میشود تا بزرگان قوم مواظب قدم های خود باشند .
قدر مسلم اینکه جامعه بلوچ از دیر باز با نقد و انتقاد سر وکار داشته و لا اقل در این مورد از بسیاری جوامع دیکتاتور مآب پیشی گرفته است و این جای بسی فخر و مباهات دارد.
اما با ظهور رایانه و به دنبال آن ایجاد فضاهای مجازی در شبکه های اجتماعی ظهور نسل جدیدی از منتقدان را شاهد هستیم که از یک سو مایع امیدواری است و از سوی دیگر سبب رنج ،! به این دلیل میگویم مایه امیدواری که انتقاد سازنده را برای جامعه بلوچ امری لازم و حیاتی میدانم زیرا در عدم وجود انتقاد این دریای خروشان تبدیل به برکه ای فاسد و متعفن میشود که بسیار زود نابود خواهد شد ، اما نگرانی از آن جهت است که عده ای از این گروه تخریب را با انتقاد اشتباه گرفته اند، با انتقاد های تخریبی خود باعث ایجاد سدهای عیر قابل عبوری میشوند که این دریارا در خود حبس میکنند و باعث خشکیدن سریع اندیشه صحیح میشود که بسیار زیان بار تر از صورت اول است زیرا پس از خشکیدن برای احیای مجدد آن راهی پیدا کردن بسی دشوار است . این گروه خود را به اصطلاح تافته جدا بافته میپندارند و از سر آگاهی یا نا آگاهی به تخریب جامعه بلوچ میپردازند در حالی که خود را ناجی این قوم معرفی میکنند از دیدگاه این گروه ریش سفیدان خائن هستند ، تحصیل کرده ها مزدور هستند ، علما شکم پرور هستند جونان معتاد ، قاچاقچی و ارازل و اوباش هستند ، اسلام باعث و بانی بدبختی ملت است ، سرمایه داران با قاچاق و دزدی سرمایه انباشت کرده و به فکر فقرا و مساکین نیستند و فقط به دنبال عیاشی خود هستند ، کارمندان و حقوق بگیران بلوچ گروهی پست هستند که دست در دست بیگانگان برای تخریب فرهنگ و قومیت داده اند ، آبادی مساجد را برابر با نابودی بلوچ و بلوچی میپندارند و........
کاش اینان با همه این انتقادها راه هلی هم برای برون رفت از این مشکلات ( بزعم اینها) ارائه میداند ! مشکل زمانی دو چندان میشود که این گروه اصلا انتظار نقد افکار خود و ارائه دیدگاه از طرف گروه مقابل را ندارند و همیشه چوب بدست اماده کوبیدن بر سر طرف مقابل هستند .
حال فرض کنید یک فردی که از جامعه بلوچستان بی خبر است بخواهد از طریق نقدهای این دوستان با جامعه بلوچستان پیوند حاصل کند چه نتیجه ای میگیرد؟! آیا ما در جامعه ای زندگی میکنیم که افراد آن به شمول گروه های مختلف نه دین دارند نه وجدان و نه انسانیت ؟ آیا بزرگترین افتخار ملت بلوچ رواج چند زنی و ظلم بی نهایت در حق زن است ؟ آیا زن در جامعه بلوچ نه مادری مقدس ، خواهری فداکار، دختری محبوب ، همسری مهربان بلکه برده ای تمام عمر اجیر شده است؟! آیا ریش سفیدان و علمای این قوم به جای رهبری و دلسوزی برای این قوم به دنبال چپاول و تاراج اموال این ملت هستند و این ملت اینقدر درک و شعور ندارد که دوست را از دشمن تشخیص دهد؟!! آیا در بلوچستان جوانی سالم و پاک ، تحصیل کرده ای متعهد و مبتکر، کارمندی دلسوز و شایسته و عالم و ریش سفیدی خدوم و فدا کار یافت نمیشود ؟؟؟
اگر اینطور است که باید گفت حق ما بدتر از این هاست و جای ما نه در آفریقای ایران که در عهد پارینه سنگی است!!
وجودم را آشوبی فراگرفته و مرا بسوئی سوق میدهد تا جون نی مولانا و بلبل شیخ اجل با ناله ای حزین کمی بیشتر از این نا جوانمردیها ای که در حق ملت غیور و خسته از رنج روزگار میشود را بر زبان جاری سازم اما اندکی صبر باید که سحر نزدیک است. 

ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم........ تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی
سعدی بر لب ذریا دردانه کجا یابی؟.......... در کام نهنگان رو گر میطلبی کامی

ع سالارزهی هندوستان

ایمیل دریافتی 

۲ نظر:

  1. بالاچ دودازھی۴ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۶:۰۰

    درد دلی بود خودمانی۔ نفير نی مولاناوناله بلبل شيخ به دادش رسيدند و مژده سحرش دادند۔ آرام باش مرد، سحر نزديک است۔ درست ميگويی سحر نزديک است اما ھيچ آمادگی برای بازی با سحر داری تا آشوب وجودت را، تا موج خروشان ضميرت چون موج خروشان دريارا بر صخره سحر بيارامانی؟
    برای پيروزی و در بغل سحر آرميدن بايد که با ساقی سحر بھم سازي تا بنياد اين آشوب وجودت را براندازي۔
    استاد، اجازه بده انتقاد کوچولو کوچولويی از خودت داشته باشم و آن اينکه انگار از توقف ضروری ھم بيزاری و ھميشه ميخواھی در پيمودن باشی!!! تا پايان مقاله خواندنی ات ده بار نفسم بريد۔ ميدانی چرا؟ چون ھيچگاه نخواستی با گذاشتن نقطه پايانی بر جمله ھايت در مقام توقف بگذاری۔ شايد کی بورد تايپينگ ات تنظيم نبوده است!! کسی چه ميداند جز خودت؟ برايت و برايمان پيروزی آرزومندم۔ پيروزی

    پاسخحذف
  2. Afghanistan - Zan Froshi dar Nengarhar

    http://www.youtube.com/watch?v=sFQI-L293Ao&feature=related

    پاسخحذف

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید