۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

نقد از درون به نفع همه است

رازگو بلوچ 

بلوچ یک اقلیت است. هم اقلیت قومی و هم دینی که در عین داشتن گسترده ترین جغرافیا بین اقلیت های کشور با عمیق ترین شکاف از لحاظ میزان توسعه یافتگی مواجه بوده است. این وضعیت متضاد زاینده مطالباتی است که در حقیقت هم به خود او بر می گردد و هم از جامعه در برگیرنده بزرگتر که کل کشور باشد.

بر اساس شواهد جامعه شناختی طبیعی است که اقلیت به نقد درون و درخواست و مطالبه از خود حساس باشد و آن را تهدیدی علیه خود تفسیر کند. بخصوص اگر فشاری از بیرون و از جامعه بزرگتر هم حاضر ودر کار باشد که نتیجه اش رادیکال تر شدن و بستن دروازه نقد از درون و محروم ماندن از مزایای حیاتی آن است. بالعکس چنین اقلیتی مستعد آن است که همه خوب و بد از بیرون ببیند. در قبال کمترین خوبی هزار بار بیشتر متواضع و ممنون گشته و خود را حقیر و غیر ذیحق تر از آن می داند. در برابر بدی ها هم معمولا دو شیوه اختیار خواهد کرد: سکوت و پذیرش و انفعال یا عکس العمل تند و افراطی و بغض گونه.
چیزی که این میان کم رنگ و محو می ماند وقوف از حقوق جمعی خود و پیگیری مجدانه آن به شیوه ای معقول و معتدل است. در چنین تفکر رادیکالی همه مشکلات برآمده از بیرون تصور می شود و خود را یک قربانی منفعل بیش نمی پندارند که تنها کار ممکن و مقدس رویارویی تمام عیار با جامعه بیرونی است آنهم اگر به صرفه باشد و بتوانند.
گمانم نیاز به اثبات نداشته باشد که نقد از درون به نفع همه است. هم به نفع جامعه اقلیت که نیک و بد خود را بازنگری کرده و از روی احساس و عادت صرف عمل نکنند؛ هم به نفع جامعه بزرگتر و بالاخص دولت، چرا که هم از همدوشی و همراهی اقلیت در راه توسعه برخوردار خواهد بود و هم در مواردی که گام اشتباه بر می دارد فیدبک های مناسب تری را دریافت خواهد کرد. طبعا برای غیر معقول ترین دولت ها هم ایده آل این است که همه بخش های یک کشور حتی المقدور توسعه ای در خور داشته و از دردسرهای رشد نامتوازن و ناهمگون بپرهیزند.
با وجود اهمیت نقد از درون، گاه آن را برنمی تابند و از آن مهمتر این که کسی آن را به عهده نگرفته و متحمل زحمت آن نمی شود. باید اذعان داشت که نقد از درون مرحله ای است که به طور طبیعی و خود بخود رخ نمی دهد و کاتالیزور می خواهد. نفعش هم در میان مدت به نفع همه است. در دراز مدت ضرری هم به حال هیچ کس ندارد. البته در کوتاه مدت چرا. یک عده را مستقیما آزار می دهد. آنهایی که باید تغییر کنند. یک عده را هم دچار ابهام و سوء تفاهم می کند. آنهایی را که شاهد یکسری حرف های نو خواهند بود که به شنیدن شان عادت ندارند ونمی دانند سر وته شان به کجا می انجامد.
باز هم می گویم: نقد درون مثل یک جراحی است. یک جراحی در ذهن و اندیشه و نگرش ها. اما کمتر کسی به آن رغبت نشان می دهد.چرا؟ چون ظاهر نچسب و آزار دهنده ای دارد. با شعار و شور و احساس سربلندی همراه نیست. مردم یا دنبال کسب مال و منال و نفوذ و موقعیتند و یا در پی محبوبیت و قهرمان شدن. نقد درون هیچ یک از این دو را به همراه ندارد. قدرت و نفوذ با محافظه کاری و کسب ظاهری موجه و گاه خیانت میسر است. قهرمان شدن هم با زدن حرف های پر شور و احساس و همراهی با افکار عوامانه. اما نقد درون یک “از خود گذشتگی منفی” می خواهد. از خود گذشتگی منفی به این معنی که ممکن است همه تو را بد بدانند و از خود برانند در حالی که تو در همه این مدت جز نفع دراز مدت جمع به چیزی نیندیشیده ای.
از آن طرف هم دولتمردانی ممکن است به چیزی بیشتر از تعریف و تعاریفات و شعارهای کلیشه ای رغبت نداشته و معنی و منظور این حرف های تازه را درک نکرده و نظر خوبی به آنها نداشته باشند. نتیجه اش نگاهی بدبینانه به این گونه گفتگو ها بوده و ممکن است اهل نقد درون قربانی این نگاه بدبینانه نا بجا بشود. از آن طرف عموم هم حرف هایی دارند که انتظار دارند از زبان تو بشنوند و چون انتظار شان براورده نمی شود دچار زدگی شده و حرف های مهم دیگری را هم که به نفع شان می زنی نشنیده گرفته و یا با پیش داوری منفی تعبیر کنند.
نتیجه این که عامل نقد درون قهرمان نمی شود. محبوب نمی شود. قدرت و نفوذ و مال و مکنتی از قبل آن نصیب هیچ کس نمی شود. در عوض دشمنی همه را به دنبال می آورد. پس هیچ کس جلودار آن نمی شود و منتظر می ماند جورش را دیگری بکشد.
http://razgobaloch.blogfa.com/post-72.aspx

۳ نظر:

  1. خیرا تبلیغات بسیار وسیعی علیه حزب مردم بلوچستان شروع شده بعضیها با بی نزاکتی و بعضیها با تهمت های واهی. اما مشکل کجا است و این گوی هست و این میدان, در بلوچستان همه چیز بکر هست از سیاستش گرفته تا اقتصادش و تا بقیه مسائلش و میدان برای همه خالی هست و من فکر نمی کنم حزب مردم جای کسی را تنگ کرده باشد. بلوچستان دارای میدان وسیعی هست هر کسی می تواند کار خودش را انجام بدهد بدون اینکه به دست پای کسی گیر بدهیم. در نهایت این مردم بلوچ هستنند قضاوت می کنند. از این حزب خوشتان نمی آید بروید حزب خودتان را تشکیل بدهید و در بلوچستان امروز انواع گروها وجود دارند از مذهبی گرفته تا غیر مذهبی و انواع سازمانهای استقلال طلب و فدرالیسم هم موجود هست. جامعه خفقان ایرانی تجربه کار حزبی را ندارد و این خودش یک مشکل هست و بجای اینکه خودشان کاری بکنند که نمی کنند و اگر کسی دیگر یک زره کاری را انجام می دهد نام بلوچ و بلوچستان را بشکلی مطرح می کند ان موقع بیا ببین که چه تهمتهای به او می زنند و خدا خودش به این انسانها رحم کند. جای بسی خوشخالی هست که جامعه بلوچ امروز آگاه هست و خوب بد را تشخیص می دهد.

    پاسخحذف
  2. يك مورد ديگر هم را از قلم انداختيد.زماني كه قند امد به ايران گفتند نجسه.فتوااين شد كه قند را درهمان چاي غسل دهند وبعد بخورند واز آن روز قند را در چاي فرو مي كنيم.از شنيده هاست...
    در مورد نوشته تان بگويم كه تكنولوژي ورشد آن ومتحول شدن نوعي تبديل قدرت رو به فزوني است.وبقول يكي از جامعه شناسان قدرت فساد مي اورد ومطلق فساد مطلق مي اورد.

    ---------------------------
    مردیم از خنده. واقعا؟ یا شوخی بود؟!

    پاسخحذف
  3. باسلام من يك شهرستاني هستم كه چند سالي است توي منطقه بلوچستان زندگي ميكنم وبه اندازه اي با مردمان اين نقطه ي خاكي حشرونشر داشته م كه به ضرث قاطع مي گويم ظلم وجفايي كه درحق زن بلوچ روا مي شود روزي گريبان مردان اين مردم را خواهد گرفت.مثال هاي عيني بيشماري وجود دارد كه همه ي ما دور برمون به چشم خودمان ديده ايم ومي بينيم وخواهيم ديد مثل ازدواج مردان شصت وهفتاد ساله با دختران ده دوازده ساله گرفته تا تعدد زوجاتي كه ثمره اي جز زنان وبچه هاي بيچاره اي كه سرنوشتي حزن انگيز درانتظارشان مي باشد اينها ثمره تفكرات جاهلانه اي ست كه از گذشته به مردمان اين سامان به ارث رسيده وزن را از دريچه سوراخ مي نگرند كه وظيفه اي جزو سيركردن شكم وزير شكم مردان ندارند وجالبتر اينكه ادعاي دينداريشان گوش فلك را كر كرده وبدترينشان همان تسبيح بدستان وذكر گويانند كه خدايشان لعنت كند ...

    پاسخحذف

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید