۱۳۹۴ آبان ۲۰, چهارشنبه

چادرهاي رنگارنگ و نازک بلوچي جاي خود را به سيا ه چادرهايي زمخت و روبند داده است.














جمهوری اسلامی هيچ گاه نخواسته قدمي درراه ارتقاء سطح آگاهي و فرهنگ مردم اين منطقه بر دارد و خود به نفوذ و رشد طالبانيسم در منطقه دامن زده و مگر رسالت ارتجاع جز گسترش آن است. تاسيس مدارس رسمي مذهبي در مساجد اهل سنت در سطح استان که به سربازگيري جبهه ارتجاع از تمامي مناطق سني نشين ايران مي پردازد و دختران و پسران بسياري را به کام خود مي کشاند اینان پس از طی يک دوره 4 تا 7 ساله به عنوان" تبليغي" به پاکستان و افغانستان و حتي آفريقا برای تعلیم و ترویج آموخته هاشان فرستاده مي شوند.مينا را به ياد مي آورم دختري کردستاني که از 16 سالگي همسر دوم يک مولوي شده بود و ما را به خاطر برگزاري مراسم سیزده بدر نکوهش مي کرد.
ساکنان منطقه به خوبي از طرز لباس پوشيدن زنان بلوچ نتايج اين تحولات متحجرانه را شاهد اند .در سطح شهرهاي مملو از دانش آموخته گان مدارس مذهبي چادرهاي رنگارنگ و نازک بلوچي جاي خود را به سيا ه چادرهايي زمخت و روبند داده است. شايد صحبت از حقوق انساني زن بلوچ براي آنان خنده آور باشد جايي که ارتجاع داخلي شعائري چون تمکين از همسر وپدر ومولانا سجده بر آنان را ترويج مي کند.
در شهری چون زاهدان که در مقايسه با ساير شهرهاي منطقه کلان شهري محسوب مي شود دختران نه وضعيتي همسان ونه کاملاً متناقض با آنچه که ذکر شد ، دارند. دختران در شهرها بسته به ميزان نفوذ مذهب در ميا ن اعضاء خانواده مي توانند درس بخوانند و به مدارج عاليه برسند و وارد بازار کار شوند اما همه اين ها منوط به اجازه اي است که گاهاً به سختي از سوي پدر،برادر و شوهر صادر مي شود،اين دختران تحصيلکرده خيلي خوش شانس هستند اگر از کودکي به نام کسي نشده باشند و الا ممکن است مجبور به ازدواج با يک هم قبيله اي بي سواد يا کم سواد شوند.

ضديت با مولوي ها در ميان دختران تحصيلکرده بلوچ بسيار به چشم مي خورد که البته آشکارا جرات ابراز آن را ندارند. زناني که ديگر در يافته اند مذهب ساليان سال زندگي خواهران ومادرانشان را تباه ساخته است.لیکن در اين جامعه قدسي مرد سالار زن ستيز هرگونه حرکت در تحقق آرمان زنان حرکتي بر ضد مذهب تلقي شده و بهاي گزافي بايد پاي آن پرداخت بنابراين نبود هر گونه تشکل باور نکردني نيست . اما همزمان با رشد مبلغين مذهبي زن افزايش حضور دختران بلوچ شهري در دانشگاه ها وافزايش رفت و آمد معلمين زن جوان به مدارس بخش هاي روستايي روندي اعتراضي در ميان زنان گرچه بسيار کند،را شکل داده است. دختران در شهرها راحت تر از سوي پدرانشان اجازه ادامه تحصيل مي يابند و وارد بازار کار مي شوند و در مقابل بسياري سنت هاي متحجرانه به آساني سر تعظيم فرود نمي آورند.
مهناز ، دانشجوي پزشکي بود که او را به زور پاي سفره عقد مردي نشاندند که به گفته خودش قاچاقچي و بي سواد بود ،مهناز اين زندگي را تاب نياورد اما زودتر از مرگ پدر نتوانست بگريزد و اکنون يکي از بهترين متخصصان کشور است.مهناز درست است که ديروز نه يک اقليت که تنها يک نفر بود امروزه هزاران نفر گشته ،اما این روند لاک پشت وار اعتراضي روزانه قربانيان بي شماري می گیرد ،ا تحول همچنان منوط به تحول در سطح آگاهي و بينش مرد خانواده باقي مانده است کم نيستند دختران تحصيلکرده اي که بدون کسب اجازه از همسر حتي اجازه خروج از منزل را ندارند ودر برابر اعتراضشان با منطق هايي چون "بيرون چه کسي منتظر توست" "هر چه مي خواهي در خانه برايت فراهم است" مواجه مي شوند. نا گفته پيداست تا اين تحولات در آگاهي کل مردم بلوچ چه زن و چه مرد صورت نگيرد مثمر ثمر نخواهد اقدامات تک روانه هر زن گرچه بي تاثير نخواهد بود اما فقدان تاريخي هر گونه تشکل سازمان يافته از سوي زنان تحصيلکرده و مترقي بلوچ مانع از گسترش موج اين مبارزات در سطح جامعه شده است تا سنت زنده به گور کردن دختران در این دوران نیز همچنان با قوت به حیات خود ادامه دهد.
تريبون زن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید