۱۳۹۴ آذر ۱, یکشنبه

جوامع سنتی با بافت قبیله ای اختلافی کوچک ممکن است تبدیل به نزاع جمعی بشود








چندی قبل قتل فجیعی در زاهدان رخ داد و فردی که گفته میشد در ترور سردار طایفه گمشادزهی دست داشته است، به قتل رسید. در اینکه این اتهام تا چه حد صحیح بود، مجال قضاوت نیست. ولی آنچه مسلم است قاتل و مقتول هر دو اسلحه دولتی در اختیار داشته و با مجوز رسمی دست به این اقدامات می زده اند. و این سرنوشتی است که تمام کسانی را که از طرف سپاه و نیروهای دیگر تسلیح شده اند خواهد گرفت و خود را به دست خود و با توطئه دشمنان بلوچ نابود خواهند کرد.
اما نکته عجیب و غیر منتظره، صف آرایی غیر طبیعی طوایف شهنوازی و گمشادزهی پس از این حادثه بود. بزرگان هر دو طایفه یکی بعد از دیگری به تحریک احساسات هم خونان خود پرداختند و از اتحاد و انتقام سخن راندند. این صف آرایی ها طبیعی نبودند و من در این جلسات شبح آتش بیاران معرکه سپاه را به وضوح می دیدم که بر سادگی ملت نگون بخت بلوچ لبخند تمسخر میزدند.

عجیب است که در این کشور یک جلسه ختم قران به ده ها مجوز نیاز دارد و جلسه یادبود یک فعال فرهنگی و اجتماعی با دهها و صدها مانع برخورد میکند، چطور این طوایف بدون مجوز توانسته اند چنین جلساتی برگزار کنند و برای همدیگر خط و نشان بکشند و از عزمشان برای ادامه جنگ و خونریزی سخن بگویند ؟!!
از نگاه امنیتی، این جلسات و سخنرانی های صورت گرفته در آن از مصادیق بارز تهدید امنیت ملی هستند که باید مورد پیگرد قرار می گرفتند. اطمینان دارم این جلسات با چراغ سبز و تشویق سپاه و دیگر مراکز امنیتی برگزار شده و ادامه خواهند داشت.
آیا اگر همین طوایف جلسه ای بسیار کوچکتر برای فرهنگ و زبان بلوچی و یا در اعتراض به فساد اداری برگزار میکردند، به آنان مجوز داده می شد؟ آیا اینها میتوانند جمع شوند و از ظلمی که توسط زابلی ها بر آنان روا داشته شده سخن بگویند؟ آیا میتوانند در مورد فرصت های شغلی که توسط افراد غیر بومی اشغال شده و معضل بیکاری در این خطه بحرانزده را بحرانی تر کرده است، سخن بگویند؟
گمشادزهی و شهنوازی هردو از طوایف مطرح بلوچستان هستند و افراد تحصیکرده و عقلای فراوانی دارند. اطمینان دارم افراد زیادی از هر دو طرف این موضوع را درک کرده اند، اما فعلا یا لباس مصلحت پوشیده اند و یا لباس احساسات. کاش بزرگان این طوایف تجمعاتی این چنینی برای آن دسته از عزیزان خود، که بی رحمانه به دست نیروهای امنیتی کشته و یا اعدام شده اند، برگزار می کردند.
این درحالیست که چندی قبل همسر و فرزند خردسال همین فرد بر خلاف تمام معیار های اسلامی و انسانی ناجوانمردانه به قتل رسیدند اما متاسفانه آن جنایت هیچگاه چنین واکنشهایی را برنیانگیخت و وجدانهای به خواب رفته را بیدار نکرد!.
سخن من به این عزیزان این است که تنها انتقام گرفتن خصلت ملت بلوچ نیست. این ملت در عقلانیت هم باید سهمی داشته باشند. در رحم و مروت واحترام به حریم خانواده و زنان و کودکان هم باید سهمی داشته باشد. در آلت دست دشمن نشدن هم باید سهمی داشته باشد.
فراتر از آن حتی می توان خردمندانه انتقام گرفت و در عین حال آلت دست دشمن مشترک نشد. بگذارید مثالی از برادران بلوچ خودمان از جنوب بلوچستان بیاورم. در آنجا نیز هیچ قتلی بی پاسخ نمانده است. مواردی هم بوده که تنها فرزند مقتول بعد از گذشت 30 سال انتقام پدرش گرفته است. اتفاقا در آنجا مسئله انتقام جدی تر است در حالی که در منطقه سرحد خصلت گذشت و بخشش بسیار برجسته تر است.
واقعیت آن است که اختلاف و درگیری لازمه زندگی اجتماعی است و در جوامع سنتی با بافت قبیله ای اختلافی کوچک ممکن است تبدیل به نزاع جمعی بشود و طی آن قتل نیز صورت بگیرد. طبیعیست که به دنبال هر قتلی بازماندگان مقتول در پی انتقام باشند. انتقام گیری خصلتی امروزی نیست، بلکه از قرنها پیش در فرهنگ مردم بلوچ در کنار خصلتهای دیگر مانند بخشش وسخاوت، رحم و مروت، آزادگی و مردانگی، وجود داشته است. اما انتقام گیری به معنای برادر کشی و قتل های کور نبوده است. فراتر از آن انتقام عمدتا به صورت یک قوه بازدارنده در مقابل دشمنان خارجی بوده است که در صورت تعدی به ملت و سرزمین بلوچستان احساس امنیت از آنها سلب شود. اگر انتقام به معنای برادر کشی و کشتن زن و کودک می بود، چطور این دو طایفه همانند دیگر طوایف قرنها در کنار یگدیگر زندگی کرده اند و با هم وصلت و مراوده و بده و بستان داشته اند؟ آیا گذشتگان ما فرشتگانی بوده اند که هیچگونه اختلافات و درگیری و نزاع در بین آنها وجود نداشته است؟
بسیار تاسف آورتر این بود که بزرگان هر دو طایفه در سخنانشان در این گرد همایی ها در حالی برادران بلوچ خود را به انتقام تهدید می کردند، که ارادت واخلاص و وابستگی خود را نسبت به دشمن مشترک بیش از پیش با افتخار تمام اظهار نموده و به مسابقه گذاشته بودند!. خود این مسئله پدیده نوینی است که تا به حال اصلا سابقه نداشته است. پدیده ی جدید دیگری که برای اولین بار در لابلای این حوادث مشاهده شد جهت گیری و حضور طوایف دیگر در این گردهمایی ها بود. در طول تاریخ بلوچستان همواره برادر سومی وجود داشته است که با میانجیگری، بیطرفانه وعاقلانه بین دو برادر درگیر سعی داشته آتش اختلاف را خاموش کند . حتی در بسیاری موارد برای تسهیل روند آشتی مشارکت مالی مینموده اند.
براستی مگر چند سال قبل معتمدین این دو طایفه بهمراه دیگر طوایف بلوچستان برای پایان دادن به معضل قتل و گروگانگیری عهدنامه ای را در حضور علماء و نخبگان در مسجد مکی امضاء نکرده بودند؟ چه عواملی از انجام آن تعهد و حل مسالمت آمیز مشاجرات قومی مانع میشوند؟ مگر مکانی مقدس تر از مسجد برای تضمین یک تعهد و عمل به آن وجود دارد؟.
سخن کوتاه آنچه در لابلای حوادث اخیر می توان دید، تنها یک در صدش به اختلافات واقعی مرتبط است و نود و نه درصد آن برمیگردد به عوامل کنترل کننده سیاسی و امنیتی، که هیچ ربطی به خصلت ملی این ملت بزرگ ندارد، بلکه توطئه ای است تمام عیار و مدیریت شده توسط عوامل مخفی و محفلی برای به جان انداختن و نابود کردن خودمان به دست خودمان و با هزینه خومان.
منبع دریافتی ، ایمیل

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید