۱۳۹۴ آبان ۲۶, سه‌شنبه

تحریف حقایق، تحلیلِ غلط و سوءِ نیت عوامل رژیم / بخش اول





از:ح د سدیچ
در سایت خبری "بلوچ پرس" یکی از بیشمار سایتهای اینترنتی استان، که همه آنها بدون استثناء مأموریت دارند، فقط از «رژیم ولایت فقیه با محوریت خامنه ای» در استان تمجید کرده و از اظهارات مقامات دولتهای این نظام و پیروان مستقر شده آن در این دیار بنویسند، و همچنین در اغفال و بیراه نمودن "جامعه بلوچ" در هر فرصتی بکوشند، نگارنده مقاله ای مشاهده نمودم، تحت عنوان "بافت فرهنگی و تضاد نسلی در اقوام بلوچستان".(1)

"قوم بلوچ" (ملّت یا ملّیت بلوچ یا بلوچ راج) به آنچه که در این برهه از زمان، باید مثل همیشه «مدنظر داشته» باشد، اول موضوع "اتحاد قومی (قومی ءُ راجی تُپاکی) هر چه منسجم تر و نیز 
هشیاری بیش از پیش در برابر ترفند و فریبکاری های رنگارنگ رژیم.

موضوع دوم، به درگیری، تعصب، کینه و دشمنی های تیره و طایفه ای، که از مقوله های بی ارزش، احساساتی و عدم مدارا ناشی میشوند و هر از گاهی گرچه بندرت، در مناطق بلوچستان چنین نزاع هایی صورت گرفته و میگیرد، پایان دهند. متاسفانه بخش بزرگی از «شوربختی» هایی که دامن  بلوچها را گرفته است، ناشی از سیاست و رویکرد تعیین شده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نظام هستند.

1-.تحریف حقایق قومی بلوچستان:
در نگاه اول بر "عنوان" مقاله مذکور، بنده در یک لحظه به حیث یک "بلوچ" در مورد «آنچه» که نویسنده مقاله آنرا "اقوام بلوچستان" نامیده است، بسی به «عدم اطلاعات عمومی» خودم، 
احساس کراهت کردم.

اما با مشاهده "توضیح" ی که نویسنده در خصوص "کاراکتر" (شخصیت یا مفهوم) مقاله اش در چند کلمه عین به مضمون "این نوشته یک مقاله ی منفی گرا نمی باشد"، اندکی کنجکاو شده به مرور آن پرداختم، بعد از خواندن نتیجه ای که بنده از آن گرفتم، فقط «سردرگمی» بود، در 
خصوص تعدد "اقوام بلوچستان".

زیرا نویسنده مقاله مذکور بدون اینکه به خودش اندکی «زحمت» دهد و نام یکی از آن گروه و جماعت از مردمانی، که «در فهم و درک، تصور و دیدگاه ایشان» به عنوان "اقوام بلوچستان" شناخته میشوند را بیاورد، بیشتر در جهت «زحمت تبرئه» جنایات رژیم در بلوچستان، برآمده است.

نگارنده "قوم شناس Ethnologe" و یا یک فرد آکادمیکی نیستم. اما واژه "قوم" (نه "تیره" و "طایفه یا "قبیله") بنا به برداشت من و به زبان شّهد و شیرین بلوچی و در"ادبیات بلوچ"، "قوم" به گروه و جماعتی از مردمان اطلاق میشود، البته بدون در نظر گرفتن جغرافیای مشترک یا تفکیکی آنها، دارای "یک زبان و لبز، یا یک زبان با چندین لبز (***)" باشند و در حوزه «ارزش های ملّی-فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی" پایه مشترک و دیدگاه نسبتأ ناگسستنی دارند، را یک "قوم" میگویند. به همین سادگی!

مثلا، یک شاعر بلوچ به زبان بلوچی اما با "لبز مکرانی" یا با "لبز رخشانی" یا با "لبز سرحدی" یا با "لبز گیابانی، بشگردی یا بشاکردی" و غیره، شعر مینویسد و سرود می سراید، ولی همه بلوچها میتوانند تا حدود 90 درصد شعر و یا سروده، به این "لبزها" ی بلوچی ذکر شده فوق را، فورأ بعد از شنیدن بفهمند و متوجه شوند.

تعدد "قوم ها" یا "اقوام" بطور تاریخی در بلوچستان چندان چشمگیر نبوده، هر مردمانی به هر زبانی که تکلم میکرده اند طی تاریخ به این سرزمین آمده و ساکن گردیده ا ند، با گذر زمان آهسته، آهسته "زبان مادری" خودشان را از دست داده، در "جامعه و فرهنگ بومی بلوچستان" تحلیل رفته، بلوچ و بلوچ زبان شده اند. نمونه اش وجود پیروان آئین "سیک" ها در زاهدان و "هندو"ها 
در چابهار میباشد.

(***) جهت روشنگری شما خواننده گرامی، لازم میدانم، این نکته را عرض نمایم، واژه "لبز" به 
زبان بلوچی مترادف با واژه "لهجه" در زبان فارسی میباشد.

بر اساس اطلاعات عمومی نگارنده در باره «قوم و جمعیت بومی بلوچ» در سیستان و بلوچستان"، بلوچها به شمول "بلوچ براهویی" بالای 95 درصد جمعیت استان را تشکیل میدهد، بقیه 5 درصد مردم ساکن در بلوچستان، عبارتند از "قوم پشتون" (پتّان، اوّگان، افغان) که از چند هزار تن تعدادشان بی تردید بیشتر نیست، و "قوم فارس" شامل تاجیک زبانان و فارس زبانان 
ایران و مردمان هزاره دری زبان یا فارسی زبان.

تا قبل از تسخیر بلوچستان توسط قشون نظامی دولت مرکزی رژیم رضاشاه پهلوی در سال 1307 هجری شمسی، حتی نمی شد به اندازه سرانگشتان یک دست، چند هزار "فارس زبان" بومی ساکن بلوچستان (بدون احتساب مردمان منطقه سیستان و افراد نیروهای نظامی فارس زبان مستقر در مراکز دولتی در استان) پیدا نمود.

اکنون بنا به گفته مقامات و بر اساس آمارهای غیر رسمی و احتمالأ غیر واقعی رژیم، الان بیش از یک میلیون نفر غیربومی و غیربلوچ، که اکثر از مردمان "قوم پارس" ایرانی هستند و به دلایل کاری و مشغله های دولتی در بلوچستان ساکنند، و با بهره گیری از "قوای سه گانه" حکومت مرکزی، مال و منال، سیاست و اقتصاد استان را در انحصار خود دارند، زندگی می کنند.

آمار رسمی موثق و نسبتأ درست، در خصوص نشان دادن تعداد درصد جمعیت بومی بلوچ و غیربومیان در استان انجام نمی شود، حتی ارقام و آمار رژیم و دولتی ها در باره «مجموعه کل جمعیت استان» نیز اکثر نادرست و مضرضانه میباشند، نظام نیز به صلاح و مصلحت خودش نمیداند، ارقام و آماری درست و صحیح در خصوص تعداد «جمعیت کل بلوچها در ایران» و یا 
«جمعیت استان» بگیرد، یا بگذارد کسی به این «مهم» دست بزند.

زیرا رهبر علی خامنه ای نمیخواهد و مایل نیست «بنا بر مصلحت نظام» فعلأ «سوژه» به دست "دشمن" دهد، زیرا در صورت عمومی شدن آمار صحیح در خصوص تعداد بلوچهای ساکن استان و یا ساکن ایران، "دشمن" (دشمن فرضی خود ساخته شده در روح سرگردان در اذهان آخوندی) از موضوع «سوءاستفاده» میکند و از آن در راستای «اهداف استکباری» خودش و به ضرر 
"نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران" به بهره برداری سیاسی دست میزند.!

شوربختانه بخش بزرگی از مردمان "غیربلوچ و غیربومی" که طی هشت- نُه دهه، به بلوچستان رجّعت کرده و یا توسط دولتهای مرکزی ایران، به بلوچستان آورده شده و میشوند، همچون "استعمارگران"  با "مردم بومی بلوچ" برخورد میکنند.

2-.تحلیل غلط
مرور مقاله "بافت فرهنگی و تضاد نسلی در اقوام بلوچستان" برایم پرسش ساز نیز شد، بعنوان مثال، این پرسش برای نگارنده پیش آمده؛ که نویسنده مقاله مذکور آنطوریکه خودش گفته است، اگر نوشته خویش را یک مقاله "تحلیلی و مثبت گرای" میداند، آنوقت مخاطبان خود را «چطور افراد و چه مردمانی» تصور میکند.؟

در این مورد که نگارنده، بر اساس تعریف "ادبیات سیاسی و مذهبی نظام آخوندی" یک فرد "ضدانقلاب و ضد ولایت فقیه" بشمار میآیم، پس بنابراین بنده انتظار پاسخ به این پرسش خودم، از مقامات رژیم و مواجب بگیران تبلیغاتی این حکومت و نویسنده مقاله مذکور، را ندارم.

اما، بنده که مقاله مذکور را خواندم، بعنوان یک بلوچ، به صراحت میگویم، که مقاله این فرد، نه تنها یک مقاله "غیر مفید و منفی گرا و نادرست" در باره بلوچ و بلوچستان هست، بلکه نویسنده آن تلاش نموده در لابلای واژه و جملات گنُگ و ناشفاف، مثلا در رابطه با موضوع فقر و بیکاری و دیگر معضلات اقتصادی، یا ناامنی های جاده ای و ترورهایی که بیشتر، افراد و شخصیت های بومی بلوچ را طی سالهای اخیر مورد هدف قرار داده اند، مقامات و مسئولین رژیم را از هر گونه «خطا، سهل انگاری و بی کفایتی» و همچنین از «پاسخگویی» مُبرا سازد، همچنین وی با رّندی در مقاله اش کوشیده، تا گناه و قصور مسئله فقر و مشکلات اقتصادی و 
معاشی را، به گردن مردمان بومی بلوچ بیندازد.

اگر وی، برای هر چه بیشتر به گمراه کردن دیگر "ایرانیان غیربلوچ" که حتی نمیدانند کشور عربستان سعودی در جنوب و یا در شمال ایران، یا جزیره ایرانی "هندورابی" در خلیج فارس یا در جنوب هند واقع هست، یا عربستان و ترکیه را همسایه های ایران در دریای خزر میدانند، را مخاطب قرار داده است، در این صورت بدون تردید، افراد غیربلوچ و کم اطلاع و حتی بی اطلاع از تاریخ و فرهنگ و زبان و ویژگی های بافت فرهنگی و اجتماعی "قوم بلوچ"، بعد از خواندن مقاله وی، میتواند مقاله را آنطوری که نویسنده اش خواسته است، یک "مقاله منفی گرا نمی 
باشد" برای خود تصویر کرده و مثبت ارزیابی کنند.!
(لطفأ ویدیو کلیپ زیر را مشاهده نمائید)

عوامل قلم بدست و قلمزن، میکروفون و بلندگو بر دهان، جراید و رسانه های سیاسی و مذهبی، در کنار بعضی از دوربین داران و نقش آفرینان سینمایی و دیگر «نهادهای ارشادی و تبلیغاتی» وابسته به حاکمیت ایران، به هدف «درهم شکستن اراده حق طلبی بلوچها» و با غرضءِ از بین بردن اتحاد، انسجام و همبستگی قومی (اتحاد ملّی، قومی تُپاکی) بین قبیله ها و طایفه های "قوم 
بلوچ"، هر روز سیاست «بلوچ ستیز» خودشان را بیش از پیش مخربتر، دارند دنبال میکنند.

عوامل کوته فکر وابسته و نیمه وابسته به رژیم، که به لحاظ "ذهن" و "عقل" و "اراده" و "وجدان انسانی" خودشان را در دایره «جهان بینی خون آلوده» رژیم گم و گرفتار کرده اند، با تحریف واقعیتهای جامعه ی بلوچستان در رسالات و جراید خویش، در حالیکه خود را در جایگاه "جامعه شناس، تاریخدان و روانشناس" قرار میدهند، به "قوم سازی" (ملّت سازی) جعلی، از میان «قبیله 
و طایفه های» "قوم بلوچ" می پردازند.

عناصر تنگ نظر وابسته به رژیم در تفاسیر مغرضانه خودشان یک "طایفه" بلوچ را حتی یک "قوم" (ملّت) مینامند، تا به این نحو و با استفاده از چنین جعل سازیها، «شکاف» بین بلوچ ها باعث گردد و "قوم بلوچ" را به سوی پولاریزاسیون (چند قطبی شدن) بکشانند، به قول عامیانه تا 
بتوانند، در آب گِل آلوده ماهی بگیرند.

فردی که عنوان مقاله اش را "بافت فرهنگی و تضاد نسلی اقوام بلوچستان" گذاشته، حتی از بردن نام، یک یا چند اقوام ساکن در بلوچستان جهت اطلاع هموطنانی که نمیدانند، چه اقوامی به غیر از بلوچها در بلوچستان زندگی میکنند، خودداری کرده است، حدس میزنم به دلیل عدم اطلاعات 
کافی، متاسفانه قلم وی از بردن نام حتی یکی، از "اقوام بلوچستان" عاجز مانده است.!

ساختار بنیادی تشکیل دهند "قوم بلوچ" به عنوان یک "قوم" با زبان و فرهنگ و ویژگی های اجتماعی مختص خودش، در مجموعه ای متشکل بیش از سیصد "تیره" پایه دارد، این سیصد و اندی تیره کمابیش 70 طایفه را تشکیل میدهند و این طایفه ها همه با هم، در مجموع "قوم بلوچ" را تشکیل میدهند.

اسامی برخی چند از قبیله و طایفه‌ های بزرگ و کوچک تشکیل دهنده مجموعه  "قوم" (ملّت) بلوچ در داخل سیستان و بلوچستان و استانهای همجوار بلوچستان، در ایران عبارتند از: شه‌بخش (اسماعیل زهی)، ناروئی، گرگیج، ریگی، شهنوازی، شهلی‌بر، هاشمزهی، گمشادزهی، کُرد، بلوچزهی، جمالزئی، جمالی، بارکزایی، مبارکی، لاشاری، بامری، زین‌الدینی، شاهکی، شیرانی، شیهکی، رند، هوت، عبداللهی، بزرگزاده، نوشیروانی، صالحزهی، صلاحزهی، بارکزئی، رئیسی، سپاهی، ملازهی، میرمرادزهی، ملک‌زاده آسکانی، سیاهانی، دُرزاده، دگارزهی، دهواری، دهانی، دینارزهی، دامنی، پُرکی، جنگی زهی، اُستا یا استادی، باشنده، بَر، بّری، براهویی، بِردی، بسولی، دشتیاری، بلیده‌ای، رئیس، جدگال، سردارزهی، سادات، ساداتی، الی آخر....

 در منطقه سیستان یا با نام تاریخیش "زرنج و نیمروز" قبیله و طایفه های شهرکی، براهویی، سرابندی، سرگلزایی، بارکزایی، سنجرانی، راشکی، میر، میرشکار و نوری. و الی آخر....ساکنند.

نویسنده مقاله مذکور از سر «کسر کلام» در ابتدا با تحریف واقعیات و تحلیل های نادرست به شیوه "ابلهانه" خودش، احتمالا می خواسته و یا میخواهد، در کشوری که رهبر علی خامنه ای نیز از شنیدن حرفهای غیر واقعی و نادرست «به وجد» میآید، با یک تیر دو نشان بزند، اول به چاپلوسی نظریات و منویات "ولی فقیه" بپردازد، تا احتمالا برای رهائی از فقر و بیکاری، از اینطریق به نان و نوای «بیشتری» برسد، دوم با این کارش نیز احتمالأ میخواسته، به رونق 
«بازار علم و هنر چاپلوسی و دروغگویی» در ایران، خدمت کرده باشد.!

اگر آنطوری که وی در مقاله اش آورده است، یعنی اینکه، بلوچستان دارای اقوام متعدد میباشد، باز هم به نظر نگارنده بعنوان یک بلوچ آزاد اندیش و انساندوست، چنین «حُسن و خصوصیتی» یعنی «تنوع و تعدد اقوام» نه یک جنبه منفی، بلکه یک « مزیت و پدیده مثبت» برای بلوچستان 
محسوب می شود.

در صورت احترام گذاشتن رژیم به «حقوق قومی (ملّی) و بنیادی بلوچها» بافت قبیله ای و طایفه ای "جامعه ی بلوچ" نه در دیروزهای دور گذشته در مسیر توسعه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی 
بلوچستان مانع بوده و نه امروز مانعی است.

حکومتی که مقامات بلندپایه و در رأس آن علی خامنه ای، که وحدت و یکپارچگی و اتحاد بین پیرو مکتب شیعه (دین و مذهب رسمی حاکمیت) در داخل کشور را با معیار و شاخص "خودی و غیر خودی" تفکیک کرده و آزادی مذهبی و عبادی هموطنان شیعه را بیشرمانه محدود و حتی به نحوی ظالمانه پایمال میکند، نمیتواند به دور از اغراض شوم (شیعه کردن و- یا- بگفته مامورین حکومت در بلوچستان- مسلمان کردن اهل تسّنن) در دیگر استانهای سنّی نشین و یا در دیگر نقاط جهان، در مسیر برادری و اتحاد،وحدت دینی و مذهبی و یکپارچگی ملّی گام بردارد. (2)

از بابت یاد آوری، داستان و موضوع عزل و خانه نشین کردن محروم آیت الله حسینعلی منتظری و.دیگر شخصیت های مذهبی شیعهی، رد و یا نقد کنندگان "تئوری ولایت فقیه" را نباید از ذهن 
دور نمود.!

3- تضاد نسلی!
در واقع «تضاد نسلی در بلوچستان» پدیده ای نیست که بتوان، آنرا بدون در نظر آوردن و بدون توجه به «تضاد نسلی در ایران» جداگانه مورد بحث، قضاوت و بررسی حتی کوتاه، قرار داد.
عوامل متعددی در بوجود آوردن "تضاد یا گسست نسلی"" در جوامع دخیل هستند، اما در ایران به سادگی میتوان به بعضی از عوامل اصلی بوجود آورنده این «آسیب اجتماعی» پی برد.

بعنوان مثال، یکی از عوامل اصلی دخیل بوجود آورنده «تضاد نسلی در ایران»، بر «سر کار بودن نظام جمهوری اسلامی و ماهیت سیاسی  و سیاستهای کلی راهبردی رژیم، و در رأس حکومت قرارداشتن آخوندها و افراد مُسن و سالخورده» هست، عوامل دیگر با توجه به معیارهای آموزشی و تعلیم و تربیت در مراکز آموزشی و تحصیلی کشور، همچنین با در نظر گرفتن «ارزش های بی محتوای بی ارزش و پیش پا افتاده»ی که حاکمیت تحت عنوان"ارزشهای دینی و مذهبی و گاهی ملّی" به پیر و جوان، به زن و مرد ایران تحمیل کرده است.

عامل دیگر، نقش شبکه های خبری و اطلاع رسانی همگانی و شبکه های مجازی مانند اینترنت، همچنین ترس و وحشت گردانندگان و گارگزاران رژیم نیز از تغییرات فرهنگی و تحولات فکری نوجوان و جوانان، در کنار راکد ماندن فکری و ذهنی والدین متولدین قبل از انقلاب سال 1357 در رابطه با دین و مذهب و شکاف یافتن "ارزش های بین خانواده" ها، عواملی انگشت شمار هستند که در بوجود آمدن "گسست و تضاد نسلی" در ایران منجر شده اند.

همان زشت شد خوب و همان خوب زشت، به شد راه دوزخ پدید از بهشت. شعر منتسب به فردوسی یا از فردوسی.
چند عامل ذکر شده انگشت شمار به عقیده نگارنده، در کنار بسیاری از عوامل دیگر زنجیروار باعث بوجود آمدن «انسداد و یا تضاد نسلی» در ایران شده اند، در نتیجه میتوان گفت «انسداد و یا تضاد نسلی در بلوچستان» نیز متأثر از عواملی هستند، که در مناطق دیگر ایران، موجب بوجود آمدن این «آسیب اجتماعی» شده اند.

امید هست این مقاله برای شما خواننده گرامی حمل بر توهین تلقی نگردد، ملّت ایران 36 سال پیش با روی کار آوردن گروههای مذهبی، متحجر و واپسگرا و سپردن تقدیر سیاسی و حاکمیت به آنان، مسیر تضاد با خود و فرهنگ و منافع کشورش را آغاز نمود، مسیری که فاصله بین نسل های ایران را از 15 یا 20 سال، اکنون به چند قرن شکاف تبدیل کرده است. (3)

ادامه مطلب در بخش دوم،
از:ح د سدیچ
                       
19 آبان 1394 برابر با 11 نوامبر 2015
منبع دریافتی  ؛ ایمیل 




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید