۱۳۹۱ دی ۲۴, یکشنبه

نشستن میان دو صندلی! م.و. کوھگنجی.



زمان زیادی برای بر قراری انتخابات نمایشی رژیم باقی نمانده است. گاه گاھی به سر رفسنجانی می زند و دھن می گشاید و چیزکی به خیر خواھی و صلاح رژیم می پراند
ھنوز "آقا"سرمست از نعمت جنگ با عراق بود و "جام زھر را سر نکشیده بود" که رفسجانی و خامنه ای بر سر پوستینش ادعای وراثت کردند. موقعیت حساسی بود. اکثریت مردم ایران از اسلام خمینی و برکات آن و نیز کار گذارانش سیر شده بودند و دیگر چنان رغبت و میلی به تحفه ای به نام جمھوری اسلامی خمینی و باند تبھکارش نشان نمی دادند. وعده ھای قبلی که "پول آب و برق و گاز ندھید و ما برای شما عزت می دھیم٬"! دروغ گویی٬ زبان بازی و چهچل بازی تفکر وروش آخوندیسم بود که زبان عامه را مورد سوء استفاده قرار داد و نھایت توھین را به توده ھای به پا خاسته کرد. سوار بر خواسته ھای بر حقشان شد و با پوشش کلاشی ودغل کاری آخوندیسم ٬ فراموش کاری توده ھا از حاکمیت مذھب در دوران رنسانس٬ تجارب سلسله مذھبی صفویه و نداشتن درک درست توده ای از دمکراسی٬ خود را به مقصد رساند و قدرت سیاسی را قبضه کرد.

رفسنجانی که در این مدت و فرصت توانسته بود به یکی از بزرگ ترین ثروتمندان جھان تبدیل شود٬ روی به خامنه ای کرد و گفت بھتر است که ما دو ھوای ھم را داشته و این خوان نعمت را برای خود و اطرافيان خود مورثی و حفظ کنیم ٬ تو از من و من از تو مواظبت کنیم و یار امام و یار ھم باشیم! . فوری جلسه ای تشکیل شد. باب ولایت فقیه گشوده شد و رفسنجانی طبق قرار قبلی از قول آقا و از طرف وی علی خان را به نمایندگی ازطرف خدا به ولى فقیه این ملک ویران و بی صاحب بر گزید. ھر چند که تعدادی در این جلسه به ولایت فقیھی علی آقا اعتراض کردند. اما٬ اکبر آقا سر و ته قضیه را زد و کوتاه کرد و قبل از آنکه جمع بگویند بله یا نه٬ علی خامنه ای شد٬ رھبر فقیه و صاحب ولایت فقاهت و دارای کرامات غیبی و الھی که در و بر تمام شٸوُنات زندگی شبانه روزی بیش از ٧٠ میلیون ایرانی باید نظارت کند و حکم براند. این دو دغل کار حرفه ای و متخصص در دروغ و دزدی تا دیروز برادر وار در آمد ملی ایران و در آمد سرانه بیش از ٧٠ میلیون از ملیتھای ایرانی را به جیب می زدند. آنچه که صلاح می دانستند و دوست داشتند و دارند با مردم ایران انجام می دھند.
چرا و اکنون٬ مدتی است که این دو در لفافه و کنایه از ھم گله می کنند و باندھای تبھکار شان گاه گاه علاوه بر لفاظى هاى خاص خود٬ فیزیکی به ھم شاخ و شانه می کشند. نبود آزادیھای سیاسی٬ رواج بی چون و چرای فرھنگ رشوه خواری و ابتذال در کلیه پهنه هاى حیات سیستم و سرانش و نیز فشار ھای کمر شکن اقتصادی بر اکثریت توده ھای مردم ایران٬ آنھا را برای تغییر وضع موجود در خرداد ماه ١۳٨٨ شمسی به پای صندوق ھای رای کشاند و نیز بعد از نتیجه اعلام شده٬ ناظر عمل کرد قوه اجرایی٬ قوه قضایی و مقننه در کھریزک و دیگر جنایت خانه ھای رژیم بودیم و در نھایت و سر انجام ھم قضاوت ولایت فقیه و ریش سفیدی خامنه ای را نسبت به مردم ایران شاھد بودیم.

در مناظره تلویزنی انتخابات ریاست جمھوری خرداد ماه ١۳٨٨ ٬احمدی نژاد اشاره ای به ثروت بی حد و بی کران رفسنجانی نمود. رفسنجانی که خامنه ای را به مردم ایران به عنوان فقیه٬ قالب و غالب کرده بود٬ انتظار نداشت در تلویزیون ملی و در انظار عموم احمدی نژاد اینگونه با وی بر خورد کند. احمدی نژاد که از حمایت بی چون و چرای خامنه ای بر خوردار بود و خود اظھار کرده بود رابطه او و خامنه ای٬ رابطه ولایت فقیه و رئس جمھور نیست٬ بلکه رابطه پسر پدری است! رفسنجانی که ھمیشه میان دو صندلی می نشیند و تا کنون ھم قبل از آنکه دیر بشود٬ از ماهيت دو زیستانى خود ٬ به در آمده و موفق ھم بوده و ھر کس ھم که برنده شده باوی میلاد بسته و بيعت کرده. روزگار ھم بر وفق مراد بوده.
اما٬ با دیدن تظاھرات وسیع بر علیه نتیجه انتخابات٬ امیدش را به سوی رفیق دیرینه دیگرش٬ موسوی بست و تاحدودی ھم مطمئن بود که موسوی موفق خواھد بود. اما٬ محاحسات و تحلیلھای وی اشتباه بود. او با آنکه یکی از مكار کار ترین آخوندھا ھست٬ تحلیلش در مورد سرشت ذاتی آخوندیسم اینبار اشتباه بود و باعث بی مھری و لطف رھبر ى نسبت به وی شد. از یک سو وی با نوشتن نوعی توبه نامه سعی نمود که تقصیر را به گردن احمدی نژاد بیندازد و تلاشھای فراوانی برای جبران اشتباهش نمود و از سوی دیگر پسر ارشد و جانشین را برای کسب حمایت از دولتھای غربی و به میان اوپوزيسیون خارج نشین فرستاد. اکنون موضوع دیگر حاد شده٬ رھبر بنا بر صلاح اندیشی ھنوز جراُت دستگیری خودش را صادر نکرده است. اما٬ به زندان انداختن فاٸزه خانم و مهدى خان قدرت و چشم زھرش را نشان داده است.
روز نامه افتاب اظھارات خامنه ای را در مورد اظھار نظر رفسنجانی اینگونه توضیح می دھد. " آن کسانی که راجع به انتخابات توصیه‌هایی می‌کنند، حواسشان باشد به دشمن کمک نکنند، دائما نگویند انتخابات باید آزاد باشد، از اول انقلاب ۳۴ انتخابات داشتیم، کدامش آزاد نبوده است؟"
و نیز سر خط روزنامه کیھان رژیم در مورد گفته رفسنجانی که گفته بود انتخابات باید آزاد باشد٬ چنین است.
" رھبر انقلاب: نگویند انتخابات باید آزاد باشد٬ کدام انتخابات در این نظام آزاد نبوده است؟"
زمان زیادی برای بر قراری انتخابات نمایشی رژیم باقی نمانده است. گاه گاھی به سر رفسنجانی می زند و دھن می گشاید و چیزکی به خیر خواھی و صلاح رژیم می پراند. گفته خامنه ای دلیل مخالفت با گفته امروزی رفسنجانی نیست. کینه ای است دیرینه که بعد از سال ٨٨ شمسی خود را بروز می دھد. رفسنجانی که این روزھا چھره آزادی خواه و مردمی به خود گرفته و فکر می کند که ٧٠ میلیون ایرانی مانند خود وی کم حافظه و فراموش کارند٬ جنایاتی و ترورھایی را که در خارج و داخل ایران طی مدت ۳۳ سال عمر ننگین رژیم مرتکب شده٬ قصد دارد با این اظھارات سر پوش بگذارد. خامنه ای مجبور به جبهه گیری است٬ زیرا که نه تنھا مستقیم گفته رفسنجانی با حیثیت خامنه ای بازی می کند٬ اگر موشکافی کنیم از مشکلی سخن می گوید که تا کنون ھمه دست اندر کاران سیستم منکر آن بوده اند و شامل کل سیستم می شود باید دفاع کند و این دفاع بر می گردد به روز تولدرژیم٬ گویا این مردک به راستی راستی باورش شده نماینده خدا بر روی زمین است و به باور خودش شرایط را برای ظھور امام غایب فراھم می کند! نھایت نادانی و حماقت است که در دنیای امروز فردی در مقام رھبر٬ این گونه سبک سرانه سخن گوید. کدام انتخابات آزاد بود.؟ در کدام انتخابات مردم نماینده واقعی خود را توانستند که به مجلس بفرستند؟ در کدام انتخابات بود که مردم بخاطر مھری که به شناسنامه اشان بخورد تا نیم کیلو روغن و یک کیلو قند و مرغ یخ زده و پارچه و غیره دریافت کنند به پای صندوقھای رأى کشیده نشدند.؟ این چگونه تفسیری از آزادی است؟ که در جمھوری اسلامی حتی کسی که بخواھد کانداتوری خود را اعلام کند٬ اول باید ثابت کند که بند نافش٬ جایی به بند ناف رھبر وصل است. بر ھمین اساس و طرز تفکر است که نمایندگان مجلس٬ امامان جمعه٬ مدیران ریز و درشت ادارات دستگاه ھای دولتی و حتی خصوصی ٬در ایران ویران شده٬ رئس جمھور و وزیران٬ فرماندھان نظامی و خلاصه تمام نان خوران رژیم بلااستثناء٬ صبح که از خواب می پرند٬ باید به جان رھبر دعا کنند و به سوی وجھت جایگاه او عبادت کنند و صبحانه را بخورند. واقعاُ حق دارند که بگویند " جمھوری اسلامی ایران دمکراتیك ترین و آزاد ترین کشور دنیا است"٬ بر پایه ھمين قدر نشناسی از آزادی است که به دختران و زنان و ھم نیز به مردان معترض در زندانھا رژیم تجاوز می شود و بعد به زیر شکنجه جان می سپارند و یا اعدام مصنوعی می شوند. به خاطر این نوع آزادیھا است که ھر وب نویسی که به مجیز گویی رھبر و سیستم نپردازد به زیر شکنجه ھای غیر انسانی و تجاوز جنسی باید جان خود را بر آرمان خود بگذارد.سیستم و رژیمی است که حیات خود را در ترور و پرورش تروریست ارزیابی می کند و در ھر ثانیه از عمرش٬ تروری بر علیه مخالفین در ایران و جھان انجام داده و می دھد. زھی بی شرمی و ننگ. دیگران باید این دمکراسی و آزادی را تمرین کنند!
م.و. کوھگنجی. ۲٠ دی ماه ١۳٩١ شمسی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان در مورد این مطلب بنویسید