۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

سخنان احمدی نژاد که دیشب صدا و سیما ایران ان را پخش نکرد

تضاد بین دولت و قوه قضایه و رهبری در واقع جنگ قدرت بین دولت و رهبر 

توهمي بنام سيستان /تفسيري از "س.س" گزارشگر راديو بلوچي اف ام از زاهدان



در سال 1309 هجري شمسي "دزداپ" به زاهدان تغيير نام داد و در سال 1310 شمسي آن مركز استان جديدالتاسيس "بلوچستان و سيستان" گرديد ( اين استان از جدا شدن بلوچستان از كرمان و روستاي حيدرآباد

?نصرت آباد سنجراني كه به سيستان تغيير نام پيدا كرد - از جنوب خراسان تشكيل شد ) اما اين تقسيمات (همچون تقسيم بلوچستان ايران و پاكستان ) تاثيري در كوچ عشاير بلوچ نداشت و تمام قلمروي خراسان جنوبي و جنوب كرمان و مكران محل سكونت بلوچ ها بود . سالها بعد از آن استان بلوچستان و سيستان نام خود را به "سيستان و بلوچستان" داد



با روي كار آمدن حكومت شيعه در ايران نگاه به تعدادي از اقليت شيعه زابلي كه ساواكي هاي ديروز بودند و ولايتمداران امروز در مقابل بلوچ هاي سني عوض شد و حكومت مركزي از آنان بنوعي براي تضعيف ملت بلوچ (كه هميشه براي حكومت مشكل آفرين بوده اند ) استفاده كرد. شيوه ايي كه با وجود اثبات ناكارآمدي آن هنوز هم ادامه دارد تا اينکه سيستان و سيستانيهاي متعصب با كمك حكومت مذهبي توانست تمام پست ها و منصب هاي اداري و تجاري منطقه را تصاحب كند و علاوه بر اين از شيوه نظامي (همچون حمله و اعدام ...) به فرهنگ يك ملت بتازد تا نامي از بلوچ و بلوچستان و فرهنگ اصيلش باقي نباشد .

آري مدارس دخترانه به بهانه متحدالشكل كردن لباس دانش آموزان لباس بلوچي را ممنوع كردند و بعد از چند سال پسران بلوچ هم به همان بهانه در مدارس از پوشيدن لباس بلوچي منع شدند .(عدم تدريس زبان بلوچي در بلوچستان آنهم زماني كه در دانشگاه هاي معتبر اروپا كه تا مقطع دكترا اين زبان تدريس مي شود نيز بماند ) در ادارات نيز معدود بلوچي اگر يافت شود بايد به فرهنگ و لباسش پشت پا بزند وگرنه متهم به تعصب و قوم گرايي و... مي شود و هرچند وقت نيز بايد پاسخگوي "برادران حراستي" باشد .

عداوت و كينه اين افراد متحجر بر ضد ملت بلوچ بدينجا ختم نگرديد. آنها تلاش هاي فراواني براي حذف نام بلوچستان كردند. بيشترين تلاششان معطوف به مركز استان,زاهدان است. (لازم به يادآوريست اين ها فقط بخش كوچكي از اقدامات اين گروه متعصب از سيستانيها براي حذف نام بلوچ و بلوچستان مي باشد اين اقدامات از كوچ دادن بلوچ ها گرفته تا نوشتن نام سيستان بعنوان آدرس پستي قبوض آب و برق و تلفن و حتي تقويم هايي كه كد شهر ها را نوشته ... ). براي بهتر روشن شدن ماجرا چند مثال مي آورم

1- كوچاندن بلوچ ها از منطقه تاسوكي و اعلام اين منطقه بعنوان دشت سيستان و همچنين ايجاد يك شهرك بعد از عمليات تاسوكي در آنجا و احتمال اسكان دادن برخي از سيستاني ها (لازم بيادآوريست محدوده جغرافيايي سيستان هميشه در حال تغيير و گسترش است بطوريكه كارخانه سيمان زابل بنام سيمان سيستان در 60 كيلومتري زاهدان و در نزديكي روستاي حرمك از توابع زاهدان در حال تاسيس است !!!

2- تاسيس يك شهر جديد بين زاهدان و زابل بنام "رامشار سيستان" و فراهم كردن انواع امكانات براي سكونت زابليهاي خودي در آن

3 -كوچ دادن سيستاني ها (خودي) به زاهدان و ديگر شهرهاي بلوچستان در سطح كلان تا هم در تغيير تركيب جمعيتي و همچنين در تصدي پست ها بعنوان بومي منطقه موفق باشند. طوريكه بيش از 80 در صد روستاهاي زابل داراي سكنه بلوچ اند,اما بدون کوچکترين حق راي و اختيار .

4- تاسيس ده ها شركت با نام سيستان و هامون كه از مراجع تقليد شيعه و آخوند هاي قم براي مبارزه با به اصطلاح وهابيت برايشان پول هاي كلان فرستاده مي شود و تملك زمين هاي اطراف زاهدان و ساير شهر هاي بلوچستان و سكونت افراد غير بومي خصوصا سيستاني ها در آن ? بطوريكه يكي از همين شركت ها در راستاي سياست هاي تفرقه افكنانه خود اقدام به تاسيس ميدان ميوه و تره بار بزرگي در اول جاده زاهدان زابل بنام "هامون ثمر" نمود.

اين اقدام پس از آن صورت گرفت كه بلوچ هاي منطقه طي يك مناقصه كه توسط شهرداري آن هم با رعايت تمام اصول قانوني انجام گرفت برنده برخي غرفه هاي ميدان ميوه و تره بار تازه تاسيس شدند.اين حق قانوني بلوچ ها (كه صاحبان واقعي منطقه نيز بشمار مي روند ). اما به مذاق سيستاني هاي متعصب خوش نيامد و حاضر نشدند از ميدان ميوه و تره بار قبلي (كه با وجود تمام مشكلات بهداشتي اش هنوز نيز فعال است ) خارج شوند و در كنار بلوچ ها كاسبي نمايند.آنان با نامه و نامه نگاري و تبليغات دروغين مبني بر استيلاي وهابيت در منطقه و پادرمياني آخوند هاي قم توانستند در يك اقدام كاملا غير قانوني زميني در اطراف زاهدان تصاحب و ميدان ميوه و تره باري مخصوص سيستاني ها تاسيس كنند .در حالي كه شهر نياز به دو ميدان ميوه و تره بار نداشت.

اين خود علاوه بر نمايان نمودن چهره واقعي اين گروه متحجر و نشان دادن دشمني آشكار آنان با ملت بلوچ بنوعي دهن كجي به تمام مردمي بود كه شهرداري با استفاده از ماليات آنها ميدان ميوه و تره باري آنهم با هزينه هاي سرسام آور و با وجود كمي بودجه ساخت و به عينه نشان داد که در حكومت مذهبي ايران قانون و رعايت آن معنا و مفهومي ندارد ? حالا نيز شهرداري اعلام كرده ميدان بار شهرداري كه بلوچ ها در آن غرفه دارند با "ميدان هامون ثمر" كه زابلي ها در آن غرفه دارند بصورت رقابتي با هم كار كنند يعني بنوعي خودشان بلوچ و زابلي را مقابل هم قرار دادند

5- عدم معرفي و توجه و رسيدگي به آثار تاريخي و باستاني بلوچستان كه در حال تخريب اند . بطوريكه اكثر مردم آنقدر كه" شهر سوخته" (البته شهر سوخته مال بلوچستان است نه سيستان ) و كوه خواجه و دهانه غلامان را مي شناسند آثار باستاني شهر خود را نمي شناسند

6- تاسيس" شبكه تلوزيوني هامون"( درياچه اي در سيستان ) براي معرفي و نشان دادن سيستاني ها و لهجه سيستاني و رقص سيستاني ?( رقص سيستاني يا خراسان جنوبي???) - تا بنوعي اين دو درصد (زابل ) بر 98 در صد ( بلوچستان ) بچربد

7- تغيير نام ادارات و خيابان ها همچون "نهاد رهبري در امور اهل سنت بلوچستان" به "نهاد رهبري در امور اهل سنت سيستان و بلوچستان" و يا خيابان مولوي عبدالعزيز به خيابان مولوي در مقابل نام گذاري شيلات به نام اداره كل شيلات سيستان و همچنين نام گذاري خيابان هاي مهم و پر جمعيت زاهدان بنام هيرمند و سيستان و همچنين تاسيس مجتمع هايي با بودجه دولتي بنام "هامون كنار "و هامون و... و اين در حاليست كه در زابل هيچ خياباني بنام بلوچستان و يا يكي از ديدني هاي بلوچستان نيست و حتي در خود زاهدان بعنوان يكي از شهر هاي بلوچستان هيچ خيابان يا ميدان و يا كوچه ايي بنام بلوچستان نامگذاري نشده است

8- ابطال شناسنامه بلوچ هاي منطقه و معرفي آنان بعنوان افغان

بله, در پايان بايد گفته شود که يك عده افراد متحجر در صدد خذف نام و فرهنگ بلوچستانند ,با ثمر يا بيثمر!! اما ديوار بي اعتمادي و تشديد عداوت و كينه بين بلوچ و زابلي به نيم ساز خود رسيده است و بهر طريق ممکن بايد شکسته شود . فقط روشنفکران سيستاني همراه با ملت ستمديده بلوچ ميتوانند جلوي رشدش را گرفته و آنرا فرو ريزند



تفسيري از "س.س" گزارشگر راديو بلوچي اف ام زاهدان




تحرکات اطلاعات رژیم ایران در منطقه





جنوب لبنان.
ایران 4000 پاسدار دیگر را به لبنان اعزام نموده است قبلأ 6000 پاسدار در لبنان داشت اما حالا ایران نزدیک به 10000 پاسدار در جنوب لبنان دارد برای آموزش حزب الله فرستاده شده اند
این پاسداران و بقول شاهدان عینی  رژیم ایران از طریق سوریه و ترکیه مرتبأ قتعات موشکی برای حزب الله ارسال میکند  و یکی از این موشکها موشک زلزال است که نزدیک به 800 کیلو متر برد دارد به نظر صابنظران این نقل و انتقالها برای رویا رویی با اسرائیل میدانند که رژیم ایران به آن دست زده است در منطقه.

 و پایگاه های سپاه پاسداران رژیم ایران در منطقه علبک و بیقاع قرار دارد که حسن نصرالله به شیعیان لبنان دستور داده است خانه های خود را برای پاسداران ایرانی باز بگزارند  حتی این پاسداران آزاد هستند از دختران 14 ساله  حتئ 12 ساله را صیغه کنند  و کسی نمیتواند به آنها نه بگوید طبق دستور حسن نصرالله  هر کسی جواب رد را به پاسداران ایرانی بدهد با مجازات روبرو میشود و این پاسداران آزادانه به خانه ها تردد میکنند و هر دختری که به دلشان باشد با خود میبرند و باش عاش و نوش میکنندو رژیم ایران هواپیماهای بدون سرنشین را در اختیار حزبالله قرار داده است این هواپیماها بیشتر برای فرستادن با مواده منفجره برای شهرهای اسرائیل عنوان شده است و باز رژیم ایران نزدیک به 4000 هزار فلسطینی را به ایران برده است و در آنجا در شمال تهران آموزش تخریبی و تروریستی میبینند بیشتر این افراد از جهاد اسلامی و حماس هستندو شاهدان عینی تردد این افراد غییر ایرانی و مسلح را در بازارهای تهران دیده اند که برای خرید به تهران میروند.
و رژیم ایران دستگاهای پیشرفته ارتباطات مخابراتی را در اختیار حزبالله لبنان قرار داده است تا از طریق این دستگاها به گفتو شنود مخالفان ایران در لبنان به پردازد .
پایگاه حزبالله و حماس در شمال تهران.
حزبالله  و در این پایگاه 8 تا 9 هزار نفر دارند آموزش میبینند که اکثریت این افراد  از لبنان و فلسطین هستند واز این افراد برای ضد شورش علیه مردم بجان آمده ایران استفاده میشود یعنی برای سرکوبهای داخلی از این افراد استفاده میشود و به طور معمول حقوق ماهانه دارند این افراد و رژیم ایران سالانه 900 میلیون دلار را در اختیار حزبالله قرار میدهد چرا چون افراد حزبالله در سرکوبهای داخلی ایران شرکت میکنند برای حفظ نظام باد آورده اسلامی و رژیم ایران برای باسازی جنوب لبنان  80 میلیون دلار را در اختیار ساکنان آن منطقه قرار داده است که در حالیکه مردم ایران دارند از گرسنگی میمیرند و به نان شب محتاج هستند و رژیم ایران داریهای این ملت بدبخت و بیچاره را به دیگران میبخشد.
رژیم ایران به هراس آمده است از ترس اینکه مورد حمله نظامی قرار میگیرد دست به هر حیله ای میزند.
 جنایت رژیم ایران در عراق.
 نزدیک به 18000  عراقی را به ایران برده اند برای آموزش بر ضد نیروهای آمریکای در عراق و به قول خودشان راندن نیروهای اشغالگر از عراق و بر قراری یک دولت دست نشانده خود و از نوع خود یک جمهوری اسلامی دیگر در عراق و درست کردن یک امپراطوری اسلامی در منطقه که رژیم ایران در فکرش بوده و هست و این افراد زیر نظر سپاه قدس قرار دارند و آموزشهای لازم را میبینند در ایران در منظقه خوزستان  در 30 کیلومتری اهواز قرار دارد این پایگاه ها و یک پادگان دیگر در منطقه کردستان در سردشت قرار دارد بیشتر آموزش شبه نظامیان انسار الاسلام میدهند  و این پایگاها زیر نظر سپاه قدس میباشند و یک پایگاه دیگر در منطقه دشتیور تازه آباد  سلاس باباجانی قرار دارد که میگویند فرمانده این پایگاه بعضی اوقات خودبخود غش میکند و احتمال دارد از بسیجی موجیهای سپاه قدس باشد.
به این افراد دستور داده شده است بعد از بیرون رفتن نیروهای آمریکای از عراق دست به قتلعام افراد سازمان مجاهدین خلق ایران بزنند و باز به انسارالاسلام دستور داده شده است که دست به قتلعام افراد کرد مخالف رژیم ایران در کردستان بزنند.
سفر نوریمالکی به ایران و نشست خصوصی با خامنه ای و وزیر اطلاعات رژیم و دریافت 18 میلیون دلار آمریکای از سوی رژیم ایران برای برآورده کردن خواستهای رژیم 1 بیرون کردن سازمان مجاهدین خلق در عراق و راه را هموار کردن برای دخالتهای بیشتر در عراق و محدود کردن قدرت کردها در عراق  و بیرون کردن احزاب کرد ایرانی در کردستان آزاد و این افرادی که در منطقه دشتیور سلاس باباجانی آموزش میبینند بیشتر برای از بین بردن احزاب کرد است  مثل حزب دموکرات کردستان ایران و پژاک کومه له  حزب آزاد کردستان  و مخالفین ایران در کردستان آزاد.
  در منطقه ایلام به تازگی یک پایگاه مشکوک دیده اند که کسی حق ندارد به آن نزدیک بشود معلوم است این پایگاه متعلق به عراقیهای شورشی میباشد که بر ضد نیروهای آمریکای میجنگند که رژیم ایران در آنجا آنها را آموزش میدهد برای خرابکاری در داخل عراق  یکی از دوستان یک ایمیل برای من فرستاده است در آن ذکر شده است که حمله موشکی جدید رژیم علیه پایگاه سازمان مجاهدین خلق در عراق کار همین افرادی بوده است که در نزدیکی ایلام آموزش میبینند که عراقی هستند و زیر نظر سپاه قدس آموزش میبینند.
و یک پایگاه دیگر هم در پاوه است بنام مالک الاژدر حمزه سید الشهدا که در منطقه خاناگاه قرار دارد این پایگاه بیشتر مسئولیتش فرستادن اطلاعاتیها با لباس کردی  تحت نام تجار  به سوی کردستان عراق است برای شناسایی مخالفین خود در آن منطقه بخصوص حزب دموکرات کردستان ایران و پژاک و احزاب دیگر.
رژیم ایران نزدیک به 2000 آخوند آموزش دیده را به عراق فرستاده است برای پیشبرد اهدافش در عراق همان درست کردن یک جمهوری اسلامی دیگر در عراق میباشد که سردمداران رژیم ایران خواب آن را میبینند و دیده اند همیشه یکی از این اخوندها آخوندی با نام جلالادین میباشد.
خریدن دستگاه پیشرفته از سونی ایریکسون برای رده یابی ایرانیان مخالف در کشور سوئد و چشم پوشی پلیس امنیتی سوئد از این تحرکات اطلاعات رژیم ایران در سوئد.
Sony Ericsson
این دستگاه قادر است بداند آیا شما خانه هستی یا نه این دستگاه از راه موبایل و خط انترنت میتواند فرد را کنترل کند  این دستگاه نشان میدهد که آیا شما کامپیوترت خاموش است یا روشن خانه هستی  مهمان دارید یا خیر  از راه این دستگاه میتوانند  به کابلی که شما با آن وصل هستی به انترنت شمارا  خیلی آسان رده یابی کند.
باز این دستگاه میتواند از راه کنتر برق خانه شما را رده یابی کند آیا برق خانه شما اکتیو است یا خیر آیا یک لامپ در خانه شما روشن است یا خیر از این راه میتوانند در 2000 متری خانه شما در یک اتومبیل بنشینند و شما را زیر نظر داشته باشند ولی باید شماره خانه شما را داشته باشند تا بتوانند شما را رده یابی کنند  از 3 راه میتوانند فرد را رده یابی کنند  از طریق موبایل  کامپیوتر  و کابل برق خانه فرد که هر کابل برق یک کد خاص خودش را دارد از این راه میتوانند فرد را زیر نظر داشته باشند بدون اینکه فرد از خودش خبر داشته باشد و توسط این دستگاه میتوانند تماسهای تلفنی را کنترل کنند که فرد با چه کسانی در تماس است و در کشورهای اروپایی این دستگاه ها برای رده یابی مخالفین بکار میبرند و مخالفین را کنترل میکنند از راه این دستگاه ها.
به تازگی رژیم ایران 38 دستگاه رده یابی را خریده است از کشور آلمان این دستگاه ها 5 تاش در حال حاضر در عراق است 2  تا از این دستگاه ها در   کردستان  آزاد نصب کرده اند و یکی در بغداد برای رده یابی مخالفین خود  از راه این دستگاه ها میتوانند به گفتو شنود تماس تلفنی هم گوش فرا بدهند  و یکی در شهر سلیمانی نصب شده است و یکی دیگر در شهر هولیر این دستگاه قادر است  تا 30 کیلومتر دور و بر خود را رده یابی کند  و از تماسهای تلفنی گرفته تا ایمیلهای فرد در انترنت همه چیز را رده یابی میکند بیشتر نصب این دستگاه های که در عراق نصب شده اند برای کنترل تماسهای نیروهای آمریکای میباشند که بین همدیگر رد و بدل میکنند این نیروها تا از وضعیت روحی نیروهای آمریکای در عراق از راه این دستگاه با خبر بشوند مزدوران رژیم  و یکی در بصره و دیگری در نجف میباشد.
و در ایران در حال حاضر آنچه ما خبر داریم نزدیک به 6000 هزار از این دستگاه ها نصب شده است برای کنترل هموطنان ایرانی و تمامی دانشگاه ها زیر نظر این دستگاه ها قرار دارند در ایران.
هر یکی از این دستگاه ها قادر است 30 خانواده را زیر نظر داشته باشد.
 رژیم ایران نزدیک به 50 تا از این دستگاه ها را در اختیار حزبالله لبنان قرار داده است  تا از راه این دستگاه ها بر مخالفین خود در کشور لبنان کنترل داشته باشد رژیم ایران  و این دستگاه ها میتوانند در مرز اسرائیل برای مقاصد نظامی به کار برده بشود برای کنترل مرزبانان اسرائیلی. و افرادی که با این دستگاه ها کار میکنند برای یک دوره 6 ماهه به تهران میروند و باید این افراد قابل اعتماد باشند و از همه لحاظ کنترل شده باشند از نظر روحی و روانی و از نظر اینکه چقدر به ولایت فقیه ایمان دارند تمامی افرادی که از این دستگاه ها استفاده میکنند به نفع رژیم باید پیرو راه ولایت فقیه باشند و یک سال تا 3 سال زیر نظر قرار دارند تا مورد اعتماد قرار گیرند و باید این افراد در یک عملیات به نفع رژیم شرکت کرده باشند تا بتوانند مورد اعتماد واقع بشوند و برای رژیم کار کنند.
و این افراد را برای اینکه بدانند چقدر به ولایت فقیه ایمان دارند به عراق اعزام میکنند و در عراق چند تا عملیات علیه نیروهای آمریکای انجام میدهند و باید از صحنه عملیات عکسبرداری کنند و به ایران بازگردند تا مورد اعتماد رژیم واقع بشوند و اگر فرد یک نفر از نظامیان آمریکای را بکشد پاداشش بیشتر خواهد بود در رژیم ایران.
تاکتیک اطلاعات رژیم ایران در کشورهای اروپای از راه موادمخدر.
مزدوران رژیم ایران در این کشورها معتادان به موادمخدر را  علیه پناهندگان سیاسی تحریک میکنند مثل عبدالحمید زنگنه  که یک خانواده معتاد به مواد مخدر را علیه من تحریک نموده است چندین بار دست به شکستن شیشهای خانه من زده بود تا بتواند از این راه در خانه من دزدی بکنند.
رژیم ایران مواد مخدر معتادان را تامین میکند در اروپا به شرتی که برای پناهندگان سیاسی مشکلات ایجاد کنند  در این راه پول و مواد مخدر را مجانی از سوی مزدوران رژیم ایران دریافت میکنند و این تاکتیک  سفیر جدید رژیم ایران در سوئد است که خودش یکی از بزرگترین تجارهای فروشنده موادمخدر میباشد که برای مزدور گیری دست به کار شده است و همچنین سفیران رژیم در اروپا دست به چنین تاکتیک جدیدی زده اند برای اهداف شومشان.
 همینکه پناهندگان از این مزدوران شکایت کنند بلا فاصله سفیر رژیم دست به کار میشود و با پلیس تماس میگیرد  تا از زندانی شدن فرد متهم جلو گیری به عمل آورد.
این خانمی که همساده من بود و هنگامیکه در خانه نبودم دست به شکستن شیشهای خانه من زده بود  و یکبار دیگر جای کلید را پر کرده بودند از چسپهای قوی آهنی و  بعدأ من در این راه دست به تحقیق زدم و برایم روشن شد که فردی بنام عبدالحمید زنگنه برای این زن خانه گرفته است هدفش این بوده که برای من و چند نفر دیگر که مخالف رژیم هستیم مشکلات ایجاد کند هنگامیکه دست به کنترل زدم دیدم بلیه عبدالحمید زنگنه برای این خانواده به حساب خودش موبایل خطی خریده است  و حتی برای آن خانمی که به آم فیتامین و شاک معتاد است موبایل خریده است و  خانه هم بنام عبدالحمید زنگنه است و در یک سایت که آدم میتواند برای یافتن مشترکین تلفن جستجو کند جستجو کردم دیدم که همه چیز بنام عبدالحمید زنگنه میباشد.


خلاصه رژیم ایران دست به هر کاری میزند برای سرکوب مخالفین خود در هر کجای دنیا که باشند تاکتیک قبلی که ترور بود حالا از راه دیگر میخواهند وارد بشوند تا صدای ما را هم در این کشورها خفه کنند  و افراد معتاد را علیه ما تحریک کنند تا به فکر مشکلات به افتیم تا در فکر نوشتن جنایتهای رژیم باشیم.
همکاری سیاستمداران کومونها با رژیم ایران.
مسئول یک کارخانه کومونی در سوئد  شما باید اگر میخواهید کار کنید از نوشتن بر روی انترنت دست بردارید و گر نه شما نمیتوانید اینجا کار کنید باید اول تمامی وب سایتهایت را بسته بشود و آن زمان شما خوش آمدید که پیش ما کار کنید.
بله مزدوران رژیم ایران تمامی آنچه در باره مخالفین رژیم است به سفارت رژیم گزارش میکنند و نام و مشخصات فرد را برای سفارت رژیم ارسال میکنند و بعدأ سفیر رژیم هم با مسئولین کومون آن منطقه تماس میگیرند و برای محدود کردن فرد از آنها میخواهند فرد را محدود کنند و یا برای فرد محدودیت ایجاد کنند و بعضی از سیاستمداران کومونی هم بلافاصله چون مسئله نفت و گاز در کار است جواب مثبت میدهند و برای فرد مخالف رژیم محدودیت ایجاد میکنند.
این محدودیتها عبارتند از بیکار کردن فرد  و حتئ اگر بتوانند فرد را منزوی میکنند و اگر توانستند به ایران تحویلش میدهند و یا طوری برای از بین بردن فرد دست به کار میشوند مثل از بین بردن احمد کهنه پوشی  در کومون شهر خفده که پیشمرگ کومه له بود و نزدیک به 12 سال برای آزادی کردستان از دست اشغالگران میبارزه نموده بود.
حال کمی در باره احمد کهنه پوشی.
احمد کهنه پوشی اهل شهر مریوان  از یک خانواده فقیر و تهیه دست بعدأ سیاست و تفکر کومه له را انتخاب نمود به صفوف پیشمرگان کومه له پیوست  و در سالهای 1989 به کشور دانمارک آمد بعدأ به سوئد در سوئد اقامت دائمی دریافت نمود  مزدوران رژیم ایران مثل سعید مشویفر و همسرش شمسی دواودیپور با چند نفر مثل عباس لبنانی و چند مزدور دیگر مورد اذیت و آزار قرار میگیرد و بعدأ  در شهر ماریستاد به شهر خفده نقل مکان میکند در آن شهر تا سال 2006 زندگی میکند و در 31/1/2007 در منطقه ای بنام بیلینگه هاوس احمد را میکشند برای اینکه به رژیم ایران نشاند بدهند که با آنها هستند و در مقابل رژیم ایران دو سوئدی که در ایران زندانی شده بوند آزاد کرد.
احمد کهنه پوشی را اولین بار در منطقه ای بنام بروکس گاتان ملاقات نمودم که همه چیز را برای من تعریف نمود و من هم نوشته ام در یک کتابچه.
و احمد را به طور کلی منزوی نموده بودند و کاری کرده بودند با تبلیغات کسی به او نزدیک نمیشد.
و مزدوران رژیم از او چند بار خواسته بودند که برود به ایران و در تلویزیون علیه کومه له مصاحبه کند اما احمد به مزدوران رژیم گفته بود مگر میشه کسی نمک را بشکند من نان و نمک کومه له را خورده ام نان و نمک کومه له را نمی شکنم و پیمانی که با کومه له بسته ام تا پایان عمرم آن پیمان را نمیکشنم اگر از بین رفتم بگزار این پیمان را همراه خود به زیر خاک به برم که با خلق ستمدیده کردم بسته ام
باز احمد گفته بود و این خودش برای من تعریف نمود  من با خون خود این پیمان با ملت ستمدیده کرد امضا نموده ام تا زنده ام این پیمان را نخواهیم شکست.
بله این مقاله در باره جزئیات تاکتیک رژیم ایران در است کشورهای مختلف جهان علیه مخالفین خود.
پایگاه مخفی القاعده در کوه های اطراف مشهد.
با جدی شدن حمله نظامی به رژیم ایران در اطراف کوه های مشهد یک پادگان برای افراد وابسته به القاعده تحت نظارت سپاه پاسداران احداث شده است که افراد وابسته به طالبان و القاعده آنجا آموزش میبینند برای اعمال تروریستی.
 بله رژیم ایران پدر تروریستهای جهان است..
زند باد برابری و یکسانی
نفرت بر تنگنظری و کوته فکری
سلام بر روح و روان پاک شهدای راه انسان و انسانیت
ساموئیل قادری
از این بابت که اگر در نوشتهای من اشتباهی را پیدا کردین از این بابت معذرت میخواهم بعضی اوقات شاید چون سریع مینویسم اشتباه بشود.




آینده به آنهایی تعلق دارد که اکنون خود را میسازند





آینده به آنهایی تعلق دارد که اکنون خود را میسازند. مردمی که از اکنون خود بستوه رسیده اند در حال ساختن فردایی هستند که به امروز هیچ شباهتی نداشته باشد. آنچه دارد پیش میاید این است که مردم خود، خود را بسازند، سرنوشت خود را خود تعیین کنند و از نظامی دور شوند که این امکانات را از آنها گرفته است. به این امید است که برخاسته اند؛ جان خود را در دست گرفته تا زندگی بهتر بسازند.

آنچه در ایران پیش آمده، انرژی عظیمی‌ در مردم ایجاد کرده است که اگر به نیرویی سازمان یافته تبدیل شود، میتواند منبع بزرگی‌ برای تغییر باشد. بروز انرژی زیاد اگر با رهبری و سازماندهی همراه نباشد هم قابل شکست است هم قابل انحراف. تا اینجا مردم نشان دادند که حاضرند با بخطر انداختن جان خود، وارد صحنه شده و در صحنه بمانند، اما ثابت نشده است که رهبری هم حاضر است همان ریسک‌ها را به پذیرد و پیشاپیش مردم حرکت نموده، مردم را از جلو به سوی یک هدف مشخص رهبری کند.

رهبری استعداد، مهارت، شجاعت و قدرت سازماندهی میخواهد؛ قدرت هم از سازماندهی بیرون میاید. وقتی‌ رهبری توانست در چنین شرایط غیر منتظره، مردم را در شبکه های کاری اثر دار به صورت سریعی سازمان بدهد، تبدیل به کسی‌ میشود که میتواند در تاریخ اثر بگذارد و مسیر تاریخ را تعیین کند. تاریخ هم فرصت میدهد، هم فرصت را می‌گیرد. نه به همه فرصت میدهد و نه از همه فرصت را میگیرد. آنچه مسلم است این است که تاریخ آزمایشگاه بزرگی برای نشان دادن مهارت‌ها و توانایی‌ها است.

ایرانیان تمایل زیادی برهبری دارند پیش از آنکه پیروی منظم را یاد بگیرند. کسی‌ که پیروی را بصورت سازمان یافته در عمل اجرا نکند، در عمل هم نمیتواند رهبری سازمان یافته را از پیش ببرد. اکنون زمان درک اهمیت هم رهبری، هم پیروی است. سازماندهی این دو را به هم وصل می‌کند. شرایط محیط و لیاقت شخصی‌ مدعیان را شانس میدهد که به نیاز‌های رهبری جامعه پاسخ دهند. این شانس بمدت کوتاهی‌ وجود دارد. اگر از آن‌ استفاده نشود، به سرعت از دست میرود.

اکنون که مردم طوفان عظیمی‌ ایجاد کرده اند، زمان درستی‌ برای ایجاد تغییرات بنیادین است. تغییرات باید دقیقا آنهایی باشد که اکثر مردم در دل دارند و ممکن است نتوانند به طور روشن و واضح بر زبان اورند. زمانی‌ که مردم نتوانند در آزادی کامل خواسته‌های خود را بیان کنند، فقط رهبران استثنایی‌ شانس فهمیدن آرمانهای مشترک را با توجه به یک بینش تاریخی‌ دارند. آنچه رهبران را تبدیل به قهرمانان موفق میکند، درک صحیح همین آرمانها و فرموله کردن آنها به یک بینش است.

چه کسی‌ میداند میلیون‌ها انسان که به خیابان‌ها آماده اند، چه در دل دارند؟ فقط کسانی‌ که فراتر از همه افکار و سازمان ها و بزرگتر از همه مشکلات باشند، میتوانند بنا به غریزه تاریخی‌ و تحقیقات دقیق، مطالبات مشترک را احساس کنند و با تکیه بر آنها، مردم را رهبری نمایند.
انبوه انرژی تولید شده نیاز به هدایت به جهت مشخص با ظرفیتی چنان بزرگ دارد که بعید است مدعیان فعلی‌ بتوانند آن را فراهم سازند. اما حرکت چنان وسیع و عمیق شده که بدون رهبر دارد پیش میرود. چنین حرکتی که مافوق دین، مذهب، نژاد، طبقه، استان و زبان و فرهنگ است، به رهبریی از همین ظرفیت نیازمند است.
اما بنظر میرسد که گروهی میخواهند آن را به اندازه خود کوچک کنند و در مسیر هدف‌های محدود خود قرار دهند و اگر موفق به این کار نشدند، آنرا منحرف و یا خراب کنند.
مردم ایران در مهمترین مرحله تاریخی‌ خود قرار گرفته اند. زمان تغییر سرنوشت‌شان رسیده است. اگر در ۳۰ سال پیش بزرگترین اشتباه تاریخ خود را کردند، اینک باید بزرگترین کار درست را انجام دهند. سرنوشت این جنبش سرنوشت مردم ایران را به مدتی‌ طولانی‌ شکل خواهد داد.


رضا حسین برتحلیل گر سیاسی



نقدی بر "همایش مبارزه جهانی با تروریسم" در تهران بقلم؛ح د سدیچ





  • بسیاری از شخصیت ها و فرزندان ملت بلوچ نیز بدست مامورین و گردانندگان ماشین خونخوار تروریسم دولتی ایران با شیوه و روش های گوناگون از جمله با استفاده از سّم و زهرکشنده کشته گشته اند، منجمله مولانا عبدالعزیز رهبر پیشین اهل سنت بلوچستان و ایران که در بیمارستانی در مشهد بشهادت رسید،
    یا که مولانا عبدالستار خاشی و مولانا عبدالعزیز الهیاری امامان جمعه شهرهای خاش و بیرجند که توسط پزشکان مزدور ج ا کشته شدند
    • فی الواقع این اجلاس و همایش در روز شنبه 4 تیرماه جاری، میزگردی بود که در آن پدران و پرورش دهندگان و مروجین تروریسم دولتی-اسلامی (خصوصا پاکستان و ایران) گردهم آمده بودند تا از یکسو محمود احمدی نژاد به تکرار یاوه گویهایش بپردازد و از جانب دیگر آصف علی زرداری و حامد کرزای روئسای جمهوری پاکستان و افغانستان و سران دیگر کشورهای غرق در مسائل اقتصادی، از این خان یغما که رژیم به دکانداری احمدی نژاد چند سالیست پهن کرده لقمعه ای طمعه خود سازند و سرآخر یک عکس یادگاری هم بگیرند، خرج و مخارج مالی و نیز بهای سنگین سیاسی آن هم از جیب حاتم طائی ملت ایران پرداخت شد.



    برگزاری چنین اجلاسی در کشوری که نظام سیاسی و دولت هایش در طی 32 سال گذشته تا به امروز یکی از پشتیبانان پیشتاز پدیده شوم تروریسم بوده و است، بخودی خود بیشتر به یک شوخی و به مثابه خنده ای میماند بر وضعیت نابسامان کشورهایی چون عراق و افغانستان، دو کشوری که در آتش تروریسم مذهبی برآمده و هدایت و رهبری شده از جانب ایران و پاکستان، میسوزند.


    بیش از سه دهه است که رژیم ملایان ریش دار عمامه بسر حاکم بر ایران و ملایان بدون ریش و محاسن و بدون عمامه اما مزین به البسه کت و کروات حاکم در پاکستان (بیش از شش دهه) از تروریسم به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی و اقتصادی خود استفاده می کنند، کشتن و از بین بردن مخالفان سیاسی در سرتاسر جهان یکی از اهداف این دو نظام تا بامروز بوده و است.


    در این راستا رژیم ایران بیش از 500 نفر از مخالفان سیاسی و عقیدتی خود را در جهان با توسل به ابزار ترور از پای در آورده است، در این زمینه چندین تن از تروریست های ماموریت گرفته جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف توسط پلیس کشورهایی که تروریست های رژیم در آنها دست به عملیات ترور زده بودند دستگیر و محاکمه و زندانی شده اند.


    به عنوان نمونه ماجرای ترور دکتر عبدالرحمن قاسملو رهبر حزب دمکرات کردستان ایران بهمراه همرزمانش عبدالله قادری آذر و فاضل رسول محمود، در 13 ژوئیه 1989برابر با 22 تیرماه 1368 در شهر وین پایتخت اطریش، بدست تروریستهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی درلباس هیئت دیپلمات های مذاکره کننده که با رهبران کرُدها برا ی مذاکره با آنان بدور یک میز حضور یافته بوده اند، در آن حادثه یکی از تروریستهای رژیم توسط پلیس اتریش به ضرب گلوله زخمی و دستگیر میشود، اما با در نظر گرفتن به آنچه که غربی ها منافع ملی خود مینامند دولت اتریش چند روز بعد آن تروریست را آزاد کرد و او را به ایران فرستاد.


    یا ترور دکتر شاهپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم پادشاهی ایران، در 15 مرداد 1370 برابر با 6 اوت 1991 در خانه اش در پاریس فرانسه بهمراه دکتر عبدالحمن برومند، چند روز بعد از ترور یکی از تروریست ها دست اندرکار به نام "علی وکیلی راد" در کشور سوئیس دستگیر و به فرانسه تحویل داده شد.
    یکسال پیش این تروریست پس از 19سال حبس در زندانهای فرانسه، در روز 18 ماه مئی سال 2010 در جریان یک معامله بین ایران و فرانسه آزاد گردید و به ایران رفت، وی در جریان محاکمه اش در سال 1994 میلادی اعتراف کرده بود که از سوی جمهوری اسلامی ماموریت داشته که به این ترور اقدام نموده است.


    یا ترور دکتر کاظم رجوی برادر بزرگتر مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران، وی اولین نماینده یا سفیر رژیم جمهوری اسلامی در مقر سازمان ملل متحد در ژنو پس از انقلاب 1357 بود اما کمی پس از انتصابش به این مقام در اعتراض به سیاستهای سرکوبگرانه و فعالیت های تروریستی حاکمیت ایران استعفا داد، در 4 اردیبهشت 1369 برابر24 آپریل 1990 میلادی در استان "فود" سوئیس در نزدیکی خانه اش هدف رگبار گلوله تروریست های رژیم ایران قرار گرفت و در دم کشته شد.


    ترور رستوران میکونوس در17 دسامبر سال 1992 میلادی که در آن دکتر صادق شرفکندی دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران و همایون اردلان نماينده حزب دمكرات كردستان ايران در آلمان، فلاح عبدلی نماينده حزب دمكرات كردستان ايران در اروپا، نوری دهكردی كارمند صليب سرخ و فعال در امور پناهندگان ايرانی مقيم آلمان کشته شدند.


    در ضمن بسیاری از شخصیت ها و فرزندان ملت بلوچ نیز بدست مامورین و گردانندگان ماشین خونخوار تروریسم دولتی ایران با شیوه و روش های گوناگون از جمله با استفاده از سّم و زهرکشنده کشته گشته اند، منجمله مولانا عبدالعزیز رهبر پیشین اهل سنت بلوچستان و ایران که در بیمارستانی در مشهد بشهادت رسید، یا که مولانا عبدالستار خاشی و مولانا عبدالعزیز الهیاری امامان جمعه شهرهای خاش و بیرجند که توسط پزشکان مزدور ج ا کشته شدند.
    یا که ترور عبدالملک ملازهی فرزند ارشد مولانا عبدالعزیز در کراچی پاکستان و مولوی موسی کرمپور امام جمعه مسجد فیص مشهد و یا مولابخش درخشان و دلاویز و نورمحمد نارویی و حمید نهتانی و غیره.
    همچنین ربودن بلوچ ها و سلاخی کردن آنها از جمله سردار شریف خان گمشادزهی و حاج امان الله کبدانی و جهانگیر اسماعیل زهی و همچنین صدها افراد سرشناس و یا کمتر شناخته شده و گمنام بلوچ با استفاده از حربه تروریسم دولتی، توسط جوخه های مرگ رژیم ایران کشته شده اند.


    ترور این شخصیت های درقاره اروپا و آسیا فقط یک شمه ای از صدها تروری است که حاکمیت جمهوری اسلامی برهبری آیت الله سید روح الله خمینی و آیت الله سید علی خامنه ای و دیگر روحانیان و ملایان حاکمیت که با خون کشته شدگان دستهای خودشان را تا آرنج، سرخ رنگ کرده اند.
    اما پاکستان، از بدو تاسیس "جمهوری اسلامی پاکستان" در سال 1948 زعمای سیاسی و نظامی حاکم بر تقدیر این کشور از تروریسم مذهبی- دولتی برای از بین بردن افراد و شخصیت های سیاسی مخالفِ دولت در داخل مرزهای خود و نیز در راستای سودجویی های خودشان بر علیه کشور هندوستان، در رابطه با نزاع کشمیر تحت اشغال هند، بهره برداری کرده و می کند.


    در پاکستان دولتمردان نظامی و یا غیر نظامی حاکم، سوای و بدون در نظر داشتن این که کدامیک حزب سیاسی قدرت را در اسلام آباد بدست داشته، نیروهای نظامی و سیاسی این کشور از هر گروهی که بر سر اقتدار بوده اند ، به کشتن نیروهای نظامی و غیر نظامی هندی در کشمیر تلاش ورزیده اند.
    همچنین نظامیان و سیاستمداران پاکستانی به حیث عقیدتی و مالی آدمکشان را پشتیبانی و یاری کرده و تا بامروز نیز سیاست این کشور بر پایه ضدیت با هند و همچنین سرکوب و از بین بردن آن گروه از عناصر و شهروندان داخل پاکستان، که خواهان تبیین نظام فدرالیسم در این کشور هستند، می چرخد.
    دولت پاکستان که آفریدگار و پشتیبان بی چون و چرای گروه طالبان بوده، در طی بیش از دو دهه از این گروه رادیکال هذهبی، خصوصا در 12 سال گذشته در راستای تضعیف حکومت مرکزی افغانستان و استمرار سلطه خود بر این کشور بر دامن زدن به ناآرامیهای سیاسی تداوم میدهد، زیرا افغانستان ادعای ارضی دارد و بخشی  از خاک پاکستان منجمله مناطق "پشتون" نشین را از آن خود می داند.


    اخیراَ، حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان، از مرز میان افغانستان و پاکستان (دوّراند لاین) به عنوان «مرز نفرت» یاد کرد و گفت، ما این مرز را برسمیت نمی شناسیم، وی این مرز را بمثابه دیوار حایلی دانست که بین دو برادر ایجاد کرده اند.


    بنا به گفته کارشناسان سیاسی واقع بین که امور کشورهای پاکستان و افغانستان را دنبال و بررسی میکنند، چند وقت (سه یا چهار سال) است که دولت پاکستان از یاری رسانی و پشتیبانی گروه طالبان ظاهرأ دست برداشته! همچنین طالبان با کمک گروههایی از احزاب و افراد حقیقی که در پاکستان ساکنند مستقل عمل می کند، همین امر نیز باعث گردیده که این گروه آدمکش به حملات خود در داخل پاکستان بیفزاید و بر علیه نیروهای نظامی و امنیتی این کشور وارد عمل گردیده.


    در حاشیه این کنفرانس روئسای جمهور سه کشور ایران و افغانستان و پاکستان یک اجلاس مشترک داشتند، در این کنفرانس جانبی، هر سه کشور برای همکاری در زمینه های امنیتی و سیاسی و فرهنگی تاکید کرده اند، و نیز قرار بر این شده که برای حذف افراط گرایی و تروریسم و همچنین نفی مداخلات خارجی تلاش کنند!
    چنانکه میدانیم بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت افغانستان و پاکستان را مردمان اهل تشیع تشکیل می دهند، در این خصوص رهبر و حاکمیت سیاسی و مذهبی ایران سخت در تلاشند، تا این طیف از مردمان دو کشور نامبرده را با تطمیع به اطاعت و قبول و پیروی از مذهب سیاسی- دولتی ایرانی-ولایت فقیه بکشانند، این همان کاریست که در عرف سیاسی امروزی بین اللمللی، به آن دخالت در امور دیگران، نام برده می شود.


    رژیم ایران هسته ها و جوخه های تروریستی داخل کشورش را برای کشتن انسانها به همه سوی جهان روانه می کند، رژیم خامنه ای این کار خودش را یاری رسانی به جنبش های آزادیبخش در جهان نام می نهد.


    یک نمونه  از این هدایت و نگهداری و پشتیبانی از گروه های تروریستی در ایران  بیانیه حزب الله ایران است، بیانیه ای که در 4 خرداماه سال جاری در سایت اینترنتی "عماریون" منتشر و از دوستداران به خودکشی خواسته است، برای اعزام شدن به سرزمینهای اسلامی جهت انجام خودکشی در این سایت فرم ثبت نام را پر کنند


    همانطوریکه در رژیم ایران هیچ چیز و مورد و مقوله ای سیاسی و اقتصادی و مذهبی و غیره شفاف و روشنگرایانه نیست، این تاکیدات و تهمیدات در زمینه «نفی مداخلات خارجی کشورهای متقابل با این رژیم» نیز غیرشفاف و ظلمانی، گنگ و مبهم هستند.


    آن کالا و شئی ای که در سایه رژیم ایران به قیمت ارزان فروخت می شود و از سوی حاکمیت در دسترس ملت ایران یا بالعکس از سوی ملت در دسترس حاکمیت قرار میگیرد،مرگ است و مرگ است و مرگ.
    همچنین « ترور و صدور تروریست سکه رایج ایدولوژی مذهبی» این رژیم است، تازه ترین نمونه آن دال بر این ادعا و اتهام، همین بیانیه و اعلامیه فوق نشر شده حزب الله ایران می باشد، که در سایت اینترنتی "عماریون" در روزهای اخیرمنتشر شده است.
    بقلم؛ح د سدیچ
    29.6.2011 چهارشنبه 8 تیرماه 1390

اگر این طرح مورد قبول اولیای امر قرار بگیره، حتما مشکلات مملکت حل میشه و خیال همه هم راحت می‏شه!



اگر این طرح مورد قبول اولیای امر قرار بگیره، حتما مشکلات مملکت حل میشه و خیال همه هم راحت می‏شه!
اگر این طرح مورد قبول اولیای امر قرار بگیره، حتما مشکلات مملکت حل میشه و خیال همه هم راحت می‏شه!

ایمیل رسیده ـ ۷ تیر ۱۳۹۰

۱۳۹۰ تیر ۸, چهارشنبه

دختران بلوچ و مشکلات تحصیلی



ای جهانخواران ظالم



اسارت زنان بی زبان- مهسا مهدی زاده





مهسا مهدی زاده : فعال سابق دانشجویی آذربایجان در دانشگاه ارومیه

زنان نیمی از جامعه‌ای هستند که کل آن جامعه را هم به دنیا می‌‌آورند و هم در تربیت آن نقش اساسی‌ دارند
. تاریخ شفاهی و گنجینه های ملی یک ملت لالایی‌ها، شعرها، قصه های ملی،‌ شعور ملی،‌ عشق به وطن، به واسطه‌ی مادرها و به زبان مادران به فرزندان منتقل میشود. حیات ملی یک ملت با تمام هستی اش با علم ملی زنان نسل به نسل حفظ میگردد. زن جوهرهٔ یک ملت است، همانگونه که واژه های سرزمین مادری، زبان مادری که منشأ حیات و ارزشهای آزادگی یک ملت است، زن و مادر را به عنوان منشأ قدرت یک ملت در حفظ استقلال خویش به وضوح نشان ميدهد.

در مبارزات تاریخ آزربایجان بر علیه استعمار، حضور زنان مبارز و جسور در پیروزی مبارزات تاثیر بسیاری داشته است. زنان از یک سو با تربیت انسانهای معتقد به آزادگی انسان و از سوی دیگر با تحمل شرایط سخت روزهای مبارزه، مبارزان بی‌ نام و نشان تاریخ معاصر ما بوده‌اند. جسارت و فداکاری زنان ما که همواره بی‌ هیچ ادعای قدرت و بی‌ هیچ چشم داشتی پشتوانه‌ی دلاوریهای مردان تاریخمان بوده است تاریخ نا نوشته ای است، که تمام تاریخمان را رقم زده است. نمونه های بسیار کمی‌ از قهرمانی زنانمان ثبت شده است، اما گذر زمان و ادامهٔ مبارزات ملی مان بر علیه صورتهای استعمار نشان میدهد که زنان بی‌ زبان ما بیشتر از آنچه که نوشته و گفت میشود در صحنه حضور دارند. امروز زنان این ملت بعد از نزدیک صد سال استعمار فکری- سیاسی، سلاح مبارزه با اسارت انسان را بر زمین نگذاشته اند. اسارت امروز همان اسارتی است که حقوق شهروندی یکی‌ را به نفع دیگری مصادره می‌کند. اسارت امروز به رسمیت شناختن هویت یکی‌ و غیر رسمی‌ شمردن هویت آن دیگری با شعار برابری و اتّحاد است. اسارت امروز اسارتی است که به یک مادر حکم می‌کند برای آماده کردن کودکش برای حضور در جمع او را به زبان مادران رسمی‌ بزرگ کند. اسارت امروز همان اسارتی است که دختران برخی‌ شهرهای ترک را به جایی کشند که به جای زبان مادریشان به زبان نامادری رسمیشان حرف بزنند، تا حضور راحت تری در جامعه داشته باشند. اسارت زنان بی‌ زبان اسارت ملتی‌ است که هویتش غیر رسمی‌ اعلام شده و برای رسمیت حضور در خاک و خانهٔ خویش باید قربانی‌ حقوق رسمی ها باشد. زنان بی‌ زبان که فرزندان خود را آمادهٔ حضور در اسارت حقوق برتر رسمیها میکنند، مادران تمام هستی ملت خویشند. و پایان این اسارت زمانی‌ است که زنان بی‌ زبان یک ملت پی‌ اسارت خویش ببرند و قدم به میدان مبارزه بگذارند. چرا که زن و مادر منشأ تولد آزادگی یک ملت است. امروز زن مدرن و تحصیل کرده نه تنها به عنوانه مربّی و مادر فرد فرد جامعه است، بلکه سمبل پیشرفت و معیار شعور ملی‌ یک ملت برای حفظ حقوق انسانی خویش در دنیای مدرن است.
حضور زنان ترک در جریانهای هویت خواهی‌ هم به عنوان زن و مادر در خانواده ها و هم در عرصهٔ فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در بلوغ اجتماعی نسل هویت خواه مدرن تاثیر قابل توجهی دارد که بدون توجه به این نقشها پیروزی اجتماعی تفکر هویت خواهی ما غیر قابل باور است. تجمعات ۱۳ فروردین در اعتراضات کنار دریاچهٔ اورمو و بعد از آن بازیهای تیم تراختور، نکتهٔ بسیار روشنی را بر همگان آشکار کرد و آن وجود درک عمیق زنان ما از مسائل ملی‌ و حضور آگاهانه آنها و مطرح کردن خواستهای ملی شان با جسارت تمام بود. حضور زنان ما در میادین فوق نگاه تنقیدی به زن آذربایجانی را در حوادث اخیر ایران زیر سوال برد. بعداز حوادث موسوم به جنبش سبز که ترکها سیاست سکوت را برگزیدند حضور فعالانهٔ زنان در همایش حمایت از دریاچهٔ اورمو و بعد از آن حضور جسورانشان در تشویق تیم تراختور درک عمیق زنان آزربایجان را از هویت خویش و عصیان آنها را در برابر بی‌ عدالتیها و نابرابریها نشان داد.در تجمع مسالمت آمیزه دریاچهٔ اورمو که با یورش مامورن امنیتی مواجه شد، مقاومت و رشادت زنان وصف ناپذیر است. زنان دلیری که فریاد تورک دیلینده مدرسه …..بیز اؤلمیه حاضیریق بابکین سربازییق….سر داده بودند، بسیاری از آنها دست کودکان خود را گرفته و در برابر نیروهای امنیتی ایستادند نه فرار کردند و نه پنهان شدند بزرگی ای روح آزادیخواه ملتی‌ اسیر را به نمایش گذاشتند. با ووجودزن بودن و شرایط نابرابر قانون و فرهنگی‌ نسبت به مردها حقوق ملی خویش را دوشادوش مردان مطرح کردند.

حضور جسورانهٔ زنان ما در تشویق تیم تراختور و دستگیری آنها و اصرار آنها در مطرح کردن حقوق ملیشان با وجود تمام مشکلاتی که به واسطه‌ی زن بودن بیشتر از مردان گریبانگیرشان خواهد شد، آگاهی سیاسی و اجتماعی و سیاسی زن آذربایجانی را در خصوص مسائل مربوط به ترکها نشان داد.
زنان ترک روسری به سر و لباس بلند بر تن آمدند تا با وجود تمام تبعیضهای جنسي تکامل روح یک ملت را در طرح مستقل خواسته هایش به نمایش بگذارند. مبارزه با هر نوع تبعیضی اگر با همراهی دوشادوش زنان و مردان صورت‌ بگیرد قدرت مبارزه را کامل خواهد کرد. مردان ترک اگر در شکستن تابوهايی که حضور فعال زنان در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را محدود می‌کند یاور زنان باشند زنان با اعتماد بیشتری در حرکت ملي حضور خواهند داشت. امروز زنان ما به فرهنگی‌ احتیاج دارد که به زن نه به عنوان یک جنس دوم بلکه به عنوانه یک انسان فرصت و مجال طرح خواسته هایش را بدهد. سنگینی بار تبعيض جنسی‌ که حضور فعال در جامعه را برای زنان ما سختتر کرده است تعصبات کور و بی‌ معنی‌ محدود کردن زنان و نا امن کردن محیط فعالیت برای آنان محکوم کردن مادران یک جامعه‌ بی‌ زبان به سکوت و سر خوردگی است. مبارزه را باید از خانه ها شروع کنیم چرا که استعمار محکمترین پایگاههایش را در خانه هایمان ساخته است و امروز بیش از هر چیز به قدرت و دانش ملی زنان ما ن و تربیت نسلی آگاه به حقوق استعمار شده مان نیاز داریم. جسارت زنان ما و حضور اگاهانه شان درقالب حرکت ه هویت خواه مللی ثابت کرد زمان اسارت زنان بی‌ زبان به پایان رسیده است.

ساوالان سسی

اگر شما در ادامه سرکوب لجوج هستید ، مردم ایران و بویژه زنان کشورمان هم در مبارزه با شما قاطع هستند





سایت خبری راه کارگر: گله های نیروی انتظامی و خواهران زینب خود را دسته جمعی به خیابان آورده اند تا اقتدار نظامی را به نمایش در آورند که بقدر کافی متزلزل است . اینهمه تبایغ در زمینه بدحجابی کردند
، آنهمه  خبر تجاوز گروهی به زنان را در سایت هایشان درز دادند تا بگویند ناامنی اجتماعی بدلیل بدحجابی زنان است ، آنهمه در تریبونهای نماز جمعه شان بلغور کردند که زنان بقصد اغراض سیاسی بدحجابی می کنند و دهها و صد ها تدبیر دیگر را روی همه تدابیر شکست خورده 32 سال اخیرشان گذاشته اند تا بقول خود بگویند که داریم با تهاجم فرهنگی مقابله می کنیم ، تا زن مسلمان با حجاب و عفاف تربیت کنیم ، ولی نتیجه نداده و نخواهد داد . سرکوب مدنی و دخالت در امور خصوصی شهروندان نتیجه نمی دهد آقایان ! شما دارید خودتان را خسته می کنید . بیت المال مردم را با همین خرده خرجهای میایاردی تان برای همین طرح اخیر” امنیت اخلاقی ” دارید هر چه بیشتر بر باد می دهید . شما با این سرکوب های مدنی تان بزرگترین نافرمانی های مدنی قرن را از سوی زنان دلیر کشورمان سازمان دادید . اگر شما در ادامه سرکوب لجوج هستید ، مردم ایران و بویژه زنان کشورمان هم در مبارزه با شما قاطع هستند . آنها معلوم است که با اغراض سیاسی عمل می کنند . می خواهند  به کف خواسته های خود که پوشش اختیاری است برسند . برای رسیدن به همین خواست ابتدائی و کوچک محکومند که شما را براندازند . تصاویر زیر گویای ادامه همین نافرمانی های مدنی است ، چشم بصیرت ندارید ؟ کورید و نمی بینید؟

طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی
طرح امنیت اجتماعی - مبارزه با بد حجابی




آهنگ بلوچی و تصاویر از فیلم سام و نرگس



۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

قانون و شرع هم علیه زنان است.





مشکل زنان در ایران، خود مشکلی است جدی. بویژه که قانون و شرع هم علیه زنان است. اما در سیستان و بلوچستان علاوه بر قانون و شرع، سنت های عشیرتی هم علیه زنان و حقوق آن ها به شکل گسترده ای عمل می کند
. روشن است که بی حقی زنان در این استان، بدون حل بی حقی زنان در سراسر ایران حل شدنی نیست. با اینجال برای مقابله با سنت های ضد زن عشیرتی، تلاش برای رشد فرهنگی و بالابردن آگاهی های اجتماعی و بازتر کردن راه دسترسی دختران جوان به تحصیل علم و دانش، امری است که می تواند به کاهش فشار بر زنان منجر شود

شه بخش 

نرخ بيكاري زنان تحصيلكرده خصوصاً در سال هاي اخير مرتباً رو به افزايش است



بعد فردي:مي‏توان گفت پنداشت از خود و اعتماد بنفس بالا تأثيرمستقيم بر اشتغال زنان و موقعيت شغلي آنان دارد.همچنين ميان تعداد فرزند و اشتغال رابطه معكوس وجود دارد، وضعيت تأهل نيز بي‏تأثير در موضوع نيست،

بطوريكه زنان مجرد از آزادي عمل بيشتري نسبت به متأهلين برخوردارند. تحصيلات نيز عامل قابل توجهي است، . باوجود اين، سهم زنان شاغل با تحصيلات عالي نسبت به كل اشتغال زنان و همچنين درصد مديران زن با تحصيلات عالي بسيار محدودتر از مديران زن بدون تحصيلات عالي است. ويژگي هاي شخصيتي و توانمندي هاي رواني از عوامل محيطي موثرند.وضعيت اجتماعي، فرهنگي، حقوقي،ديني، سياسي و اقتصادي جامعه مطمئناً نقش بسزايي را در تقويت يا تضعيف فعاليت‏ها در امور متفاوت دارد.موانع اشتغال و كارآفريني زناننرخ بيكاري زنان تحصيلكرده خصوصاً در سال هاي اخير مرتباً رو به افزايش است اشتغال زنان در ايران همواره با مسائلي مواجه بوده، واین امر دراستان ما به شکل عمیق تری میباشد، طبيعتاً كارآفريني زنان با مسائل فزاينده اي روبه رو است. فرايند كارآفريني زنان را مي‏توان متأثر ازعوامل زیردانست. 
بعد اجتماعي:هنجارهاي رايج در زمينه تقسيم كار، وجود نوعي مرزبندي طبيعي ميان كار زنان (خانه‏داري) و مردان (امور بيرون منزل)، مسئله تعدد نقش زنان بطوريكه انتظار انجام مسئوليت هاي متفاوت زنان در قالب همسر، مادر، خانه‏دار، شاغل …. آنها را دچار تنش و نوعي تضاد نقش و فشارهاي ناشي از آن مي‏كند. ناامني‏هاي اجتماعي كه امكان حضور فعال زنان در جامعه، را با مشكل مواجه كرده است.
در بعد فرهنگي:فرهنگ اقتدارگرا و مردسالار همواره رواج دهنده باورهاي سنتي و كليشه‏هاي جنسيتي بوده و از ابتدا تربيت دختران، در نظر گرفتن خويش به عنوان جنس دوم و تضعيف اعتماد بنفس و تعميق حس حقارت و خود كم‏بيني توانايي‏هاي خويش را درپي داشته است.همچنين كمبود آگاهي زنان ازحقوق فردي، خانوادگي و اجتماعي، حرفه‏اي و عدم شركت در تشكل‏هاي صنعتي حرفه‏اي و فعاليت‏هاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي، به استمرار ساخت نابرابر كمك مي‏رساند. بدليل نگاه جنسيتي همواره شاهد تبعيض هاي جنسيتي در اشتغال هستيم.
در بعد اقتصادى:بدليل بدون مزد بودن كار خانگي زنان همچنان در سطح نازل درآمدي قرار مي‏گيرند. ارتقاء مقام ها تنها بر اساس شايستگي‏ها صورت نمي‏پذيرد. بطوريكه در سال هاي اخیر نسبت مردان شاغل که تحصيلات عاليه داشته‏انداز زنان شاغل با تحصيلات عاليه کمتر بوده است و جاي شگفتي است كه از كل زنان تحصيلكرده عالي تنها 5% به سمت‏هاي بالاي اداري و مديريتي رسيده اند. تبعيض‏هاي جنسيتي در نوع آموزش ، رسانه‏ها كه بيشتر تقويت كننده ديد سنتي نسبت به زن است. همچنين محدوديت هاي آموزش در نظام آموزش عالي براي زنان مانند انحصار برخي رشته‏ها براي مردان، محدوديت اعزام به خارج كشور براي ادامه تحصيل و كمبود امكانات (خوابگاه) براي دختران, همگي از موانع مشاركت زنان است. باورهاي فقهي ديني نيز بي‏تأثير در اين مسئله نيست، احكام موجود در ارث، نفقه، اجازه خروج از كشور ، ديه، قضاوت، طلاق، حق حضانت در بعد خانوادگي اجتماعي بي‏شك تأثير منفي در پيشرفت و شكوفايي همه جانبه زنان دارد كه مي‏توان با استنباط هاي متناسب شرايط زماني و مكاني موانع را برطرف كرد.پرواضح است. 
پيش شرط راه اندازي فعاليت هاي كارآفرينانه توسط زنان ،شناسايي دقيق عوامل موثر بر فرايند اشتغال و كارافريني است .


http://www.iranstb.com/forum/topic532.html